هدف وسیله را توجیه نمیکند/ افزایش جمعیت در دستور کار است یا تشویق به کودکهمسری و کودکمادری؟
گلی ماندگار| این روزها اخبار و اظهارنظرات مسوولان برای پیشبرد هدف افزایش جمعیت بهحدی شتابزده و غیر قابل باور شده است که اکثر جامعهشناسان نسبت به این طرحها و مصوبهها واکنش منفی نشان دادهاند.
مساله این است که هر با بحث افزایش جمعیت و نیاز جامعه به این مساله مطرح میشود، تمامی افراد این نیاز را قبول دارند، اما راههایی که برای رسیدن به آن انتخاب میشود هیچکدام کارشناسانه به نظر نمیرسد و به تمامی نوعی شتابزدگی در آن دیده میشود.
مساله این است که نمیتوانیم فقط به اینکه مردم فرزند آوری کنند توجه داشته باشیم، افزایش جمعیت نیازمند پیشزمینهها و زیرساختهایی که در کشور ما به آنها توجه نمیشود. مساله آموزش، درمان، مسکن و... اینها مسائلی است که قبل از اینکه شتابزده در دام برخی ابلاغیهها بیفتیم باید به آن توجه کنیم.
اما اینکه ناگهان مسوولان تصمیم میگیرند قانون حضور دختران ازدواج کرده در کلاس درس را تصویب کنند و از سوی دیگر به مادران زیر 18 سال بدون گواهینامه ماشین بدهند، مساله را بغرنج میکند. مساله اینجاست که کارشناسان حوزه آموزش و جامعه شناسان مسائل را از منظر واقعیتهای موجود در جامعه نگاه میکنند اما مسوولان بدون توجه به این واقعیتها تنها تلاش میکنند به هدفی که برای خود تعیین کردهاند برسند، بدون اینکه متوجه باشند، آیا شرایط موجود برای رسیدن به این هدف در جامعه مهیا هست یا نه؟
مگر میشود دخترانی که ازدواج کردهاند، به سطح دیگری از روابط در زندگی رسیدهاند، با دخترانی که هنوز با این مقوله آشنایی چندانی ندارند، در یک کلاس درس با هم تحصیل کنند. شرطی که برای حضور در کلاسها گذاشته شده این است که فرد ازدواج کرده در مورد مسائل زندگی زناشویی با دیگر دانشآموزان حرف نزند. مگر چنین چیزی امکان دارد، دختران دانشآموز چند ساعت را در مدرسه کنار هم هستند، در زنگهای تفریح آنها خصوصیترین مسائل خود را با دوستانشان در میان میگذارند، رازهای یکدیگر را میشنوند و حالا ما از دختری که ازدواج کرده و در مدرسه حضور دارد میخواهیم در این مورد با دیگر دانشآموزان صحبت نکند.
تشویق غیرمستقیم به ازدواج و فرزندآوری
مینو رحمتی، جامعهشناس درباره این مصوبه و ورود دختران متاهل به کلاسهای درس به «تعادل» میگوید: مساله اینجاست که ما وقتی از ترویج کودکهمسری با چنین مصوبهای صحبت میکنیم به جامعههایی میرسیم که یک سر آنها به محرومیت گره خورده است، معمولا در این محیطها مساله کودکهمسری مطرح میشود، شما در کلانشهرها با پدیده کودک همسری بسیار کم یا اصلا مواجه نیستند، اما در شهرهای کوچک، شهرهایی که بافت سنتی عمیقتری دارند، یا در مناطق دور افتاده اند، این پدیده رواج بیشتری دارد، اما مساله حایز اهمیت این است که در چنین مناطقی دختران چقدر امکان حضور در محیطهای آموزشی را دارند.
او میافزاید: متاسفانه خانوادههایی که در چنین شرایطی هستند، عموما بعد از پایان دوران ابتدایی دختران خود را از مدرسه رفتن منع میکنند، حال وقتی بحث چنین مصوبهای مطرح میشود حتی خانوادههایی هم که اجازه ادامه تحصیل به دخترانشان میدهند، با این پیش فرض که ممکن است در کلاس آنها زنی متاهل حضور داشته باشد، مانع از رفتن آنها به مدرسه میشوند، چون اصطلاحا میگویند «چشم و گوش بچه مان باز میشود».
این جامعهشناس در بخش دیگری از سخنانش میگوید: ما تا الان هیچ مشکلی برای ادامه تحصیل دخترانی که زیر سن 18 سال ازدواج میکنند نداشتهایم، آنها میتوانستند با حضور در مدارس بزرگسالان یا ثبتنام در مدارس روزانه حضور در امتحانات به تحصیل خود ادامه دهند، اگر در پشت این مساله تشویق به ازدواج دیگر دختران وجود ندارد، پس چرا باید چنین مصوبهای مطرح شود. در واقع مسوولانی که چنین مصوبهای را مطرح کردهاند، در راستای همان هدف افزایش جمعیت میخواهند دختران را بهطور غیرمستقیم تشویق به ازدواج و فرزندآوری کنند در غیر این صورت هیچ لزومی بر این کار نبود.
اول، دیگر قوانین تبعیضآمیز را برداریم
رحمتی در پاسخ به این سوال که برخی میگویند این قانون منع دختران متاهل از تحصیل در مدارس روزانه تبعیضآمیز است و به همین خاطر برداشته شده میگوید: ما قوانین تبعیضآمیز بسیاری در رابطه با زنان و دختران داریم، اگر میخواهیم این تبعیضها را برداریم اول بهتر است به مسائل مهمتری توجه کنیم تا تحصیل دختران متاهل در مدارس روزانه. باید پیامدهای اجتماعی تصمیماتی که گرفته میشود مورد بررسی قرار گیرد، اما متاسفانه در این راستا هیچوقت جامعهشناسان و صاحبان نظران در مورد مسائل اجتماعی طرف مشورت قرار نمیگیرند.
تشویق به تحصیل یا کودکهمسری؟
سیمین کاظمی، جامعهشناس نیز از جمله منتقدان این مصوبه است و میگوید: به جای مقابله با پدیده آسیبزای کودکهمسری، شاهد اقداماتی هستیم که به ترویج رسمی این پدیده منجر میشود. اجازه تحصیل در مدارس عادی به دانشآموزان متاهل، اقدامی در راستای عادیسازی کودک همسری است. در واقع آنچه برای تصمیمگیرندگان اهمیت دارد، موضوع ازدواج و فرزندآوری زیر سن مسوولیت قانونی و اولویت دادن آن بر آموزش و رفاه کودکان است.
او میافزاید: هر چند در مدارس آموزش مسائل جنسی به منظور محافظت از دانشآموزان تابو به حساب میآید، ولی وقتی به مساله ازدواج و جمعیت میرسیم، این تابو به کلی فراموش میشود و دانشآموزان متاهل در کنار سایر دانشآموزان قرار میگیرند. چنین تصمیماتی نشانه دیگری است از اینکه برای طرفداران افزایش جمعیت، این هدف باید به هر وسیلهای که شده، صرفنظر از پیامدهای منفیاش محقق شود. چنین رویکردی خطرناک است و متخصصان و کارشناسان بارها درباره آن هشدار دادهاند ولی جدی گرفته نمیشود.
هدف وسیله را توجیه نمیکند
مشکل اساسی در جامعه این است که بسیاری از افراد به این مساله که «هدف وسیله را توجیه میکند» اعتقاد راسخ دارند، در حالی که چنین استباطی میتواند منجر به بروز آسیبهای بسیاری شود. ما نمیتوانیم برای رسیدن به هدفی که تعیین کردهایم دست به هر کاری بزنیم. اینکه در راستای افزایش جمعیت جان افراد را به خطر بیندازیم خطای بزرگی است که برخی خواسته یا ناخواسته به آن مرتکب میشوند.
مه لقا نادری، استاد جامعهشناسی درباره اعطای خودرو به مادران زیر 18 سال بدون گواهینامه به تعادل میگوید: چنین خبرهایی بیشتر به فاجعه شبیه است تا خبر، مگر میشود این میزان از بیمسوولیتی و شتابزدگی در روند رسیدن به یک هدف آشکارا عنوان شود و هیچ کس هم برای جلوگیری از آن دست به کاری نزند. ما چطور میتوانیم به این پدیده کودک همسری پدیده کودک مادری را اضافه کنیم در حالی که میدانیم زایمان و بارداری زیر 19 سال تا چه میزان میتواند برای کودکان خطرناک باشد و جان آنها را به خطر بیندازد. از سوی دیگر این تشویقها چه پیامی را به جامعه ما میرساند، در حالی که سن ازدواج در جامعه به بالای 30 سال رسیده است؟ به جای اینکه ما شرایط را برای ازدواج جوانان بالای 25 تا 30 سال فراهم کنیم، به آنها امکاناتی بدهیم که بتوانند حداقلهای رفاهی زندگیشان را فراهم کنند، برای فرزندآوری و ازدواج کودکان برنامهریزی میکنیم.
سلامت انسان را نادیده نگیریم
او میافزاید: چنین طرحهایی به معنی نادیده گرفتن سلامت و جان دختران نوجوان است و به معنی افزایش جمعیت به بهای جان و سلامت دختربچههاست. به نظر میرسد برای طراحان چنین طرحهایی جان زنان بیارزش است و نیازی به محافظت ندارد. از سوی دیگر چه بخواهیم باور کنیم و چه نخواهیم که گویا مسوولان ما نمیخواهند باور کنند، کاهش فرزندآوری متاثر از وضعیت اقتصادی و اجتماعی کشور است و تا وقتی وضعیت اقتصادی و اجتماعی بهبود نیابد، نمیتوان منتظر معجزهای در افزایش جمعیت شد. فقدان ثبات اقتصادی، وضعیت اجتماعی، افزایش افسردگی و ناامیدی، موجب میشود افراد نه توان و نه انگیزه ازدواج داشته باشند و نه فرزندآوری و بسیاری هم حتی اگر منابع مالی داشته باشند ترجیح میدهند مهاجرت کنند و خودشان را از چنین وضعیتی برهانند.
قوانین بیپشتوانه و شعاری
این اولینبار نیست که قوانینی بدون پشتوانه و شعاری به تصویب میرسند و در نهایت ضمانت اجرایی نداشته و ندارند، مساله رفتن دختران متاهل به مدارس چون هیچ هزینهای برای دولت ندارد شاید اجرایی شود ولی در نهایت دادن ماشین به مادران زیر 18 سال بیشتر به یک قانون بودن پشتوانه اجرایی شبیه است، اما به هر حال هر چه هست این طرحهای شتابزده و بدون کارشناسی نه تنها نمیتواند ما را در مساله افزایش جمعیت به جایی برساند که شاید باعث بروز مشکلات بیشتری در جامعه شود، در واقع تا وقتی زیر ساختهای مناسب برای افزایش جمعیت در جامعه فراهم نباشد، پرداختن به موضوع افزایش جمعیت از سوی مسوولان به نوعی فرار رو به جلو از مسوولیتهایی است که نمیخواهند انجام دهند. زیر ساختهایی مانند سلامت، آموزش، مسکن و.... که هیچ کدام در شرایط کنونی وضعیت مناسبی ندارند.