مخالف طبیعتگردی نیستیم اما مشروط
هیچ کشوری به اندازه ما قانون برای حفظ محیط زیست ندارد. فصل 50 قانون اساسی چه میگوید. خلاصهاش این است که هرگونه فعالیتی که مخرب محیط زیست باشد و تعادل محیط زیست را بر هم بزند، اجرایش باید متوقف شود
مقوله بومگردی مخالفان و موافقان دوآتشه خود را دارد. مخالفان آن را از مصادیق بهرهکشی از طبیعت برشمرده و با اشاره به اوضاع نابسامان شمال کشور، خشکیدن دریاچه ارومیه، شوری رود کارون و خشکی زایندهرود و چندین مورد دیگر ادعا میکنند هرجا پای توریستها به طبیعت باز شده در اثر بهرهکشی بیش از حد از طبیعت باعث نابودی محیط زیست شده است اما موافقان طبیعتگردی را درصورت رعایت موازین و مقررات زیست محیطی باعث تعامل و سازگاری افراد با طبیعت میدانند که درنهایت به سود محیطزیست و آموزش نسل آینده میشود. داستان واگذاری بخشی از جزیره آشوراده به امور گردشگری از موضوعهای داغی است که هر ازگاهی مطرح شده و بهعلت حساسیت موضوع و مخالفان پروپا قرص دوباره به فراموشی سپرده میشود. در این زمینه گفتوگویی با اسماعیل کهرم، مشاور عالی ریاست سازمان محیط زیست انجام دادیم که با هم میخوانیم.
برای شروع بحث بفرمایید مقوله طبیعتگردی را چگونه تعریف میکنید ؟
طبیعتگردی یک شمشیر دولبه است. اگر بهصورت سازمانیافته و تعریف شده باشد میتواند مفید باشد. به این معنی که کسانیکه در اطراف دریاچه پریشان در دشت ارژن زندگی میکنند میتوانند از توریستهایی که به آنجا میروند کسب درآمد کنند. اما طبیعتگردی بهطور لگامگسیخته باعث تخریب منابع دیگر میشود. مثلا روانه کردن 10 اتوبوس به کویر مصر موجب تخریب آنجا میشود. بنابراین طبیعتگردی اگر به طریقه صحیح انجام شود یعنی فرهنگسازی شود و با برنامهریزی باشد بنده100درصد با آن موافقم. یعنی همانطور که در اروپا و در امریکا انجام میشود. در آنجا اگر شما تصمیم بگیرید به پارک هیودسون در ایالات متحده بروید از شما میپرسند چه جوری میخواهی بروی. اگر به فرض پیاده بخواهید بروید میگویند سال دیگه همین وقت بیا. به شما وقت میدهند. اما اگر با قاطر یا اسب بخواهید بروید سه سال دیگر وقت میدهند اما اگر بخواهید چادر بزنید باید 10سال صبر کنید. اینها همه زمانبندی شده است. به این ترتیب که ظرفیتهای مکان را درنظر میگیرند. اگر به این شکل باشد بنده 100درصد موافقم. اما اگر بدون برنامهریزی و ساختار فرهنگی برای مردم باشد نتیجهاش میشود همین جنگل
ابر که تا زیباییهای آن پیدا شد یک مرتبه ظرف دو سال در نزدیکی ده ابر شما تا زانو در زباله فرو میروید. لذا الان ما وقتی میرویم و زیباییهای جایی را میبینیم مثل دره نگار که من نمیگویم کجاست زیباییاش آن قدر زیاد است که ما به مردم نمیگوییم برای اینکه ظرف یک سال همه زیباییها زیر زباله مدفون میشود. پس تا وقتی که برای مردم فرهنگسازی به اندازه کافی صورت نگیرد بنده معتقدم که اکوتوریسم برای ما لبه کشنده شمشیر دو لبه است.
چه طوری باید فرهنگسازی شود. چه کسی باید فرهنگسازی کند؟ ما هرجا که بهعنوان اکوتوریسم پاگذاشتهایم، طبیعت لگدمال شده است.
من فرهنگسازی را در سه سطح میبینم:
اول در سطح مردم عادی. رادیو و تلویزیون باید درباره حفظ محیط زیست برنامه بسازد. این برای فرهنگ عمومی است. کی تلویزیون ما به این مسایل اهتمام کرده! کدام وقت چنین چیزی از تلویزیون ما نشان داده شده! بنابراین باید برای مردم کوچه و بازار رسانهها رادیو، تلویزیون روزنامهها را توصیه میکنیم که در این زمینه فعالیت و بیشتر کار کنند. اصلا طبق قانون خودمان تلویزیون باید در این باره توصیهها را مجانی نشان بدهد نه ثانیهیی فلان قدر پول بخواهد. این برای مردم عادی. اما سطح دوم. تصمیمگیرها هستند، یعنی وزرای ما رییسجمهور ما اینها باید مشاور داشته باشند. طرف یک متخصص است شده مهندس راه. اما از محیط زیست چیزی نمیداند. باید یک مشاور زیست محیطی داشته باشد که به او بگوید این جاده را که تو داری اصرار میکنی توی بندر انزلی بزنی پدر انزلی را درمیآورد. سطح سوم که من خیلی روی آن حساس هستم، بچهها هستند. این بچهها باید در کتب درسی و در نمایشهایی که در مدرسه بازی میکنند، درسهایی که میخوانند در سخنرانیهایی که برای بچهها تنظیم میشود در این موارد فرهنگسازی انجام شود. من یک چیزی خدمت شما بگویم به قول مرحوم دکتر محمد مصدق
فرهنگسازی در هر زمینهیی یک نسل، یعنی 30سال طول میکشد. یعنی اگر امروز سیستم مملکتی و رسانهها تصمیم بگیرند که مساله زبالهها را حل کنند 30سال طول میکشد. با این مقدماتی که عرض کردم. یعنی بچه 5 ساله وقتی که 35ساله شد دیگر زباله نمیریزد وگرنه مثل ما میشود که همین جوری بار آمدیم.
این درست اما وقتی جایی در اثر مطلوبیتی که دارد یا بهدست میآورد، ارزش افزوده ایجاد میکند سودجویان به آن سو هجوم میآورند. مگر 50 سال پیش کسی میرفت در جنگلهای شمال ویلاسازی بکند. در اثر راهسازی و آبادانی منطقه در اثر امکاناتی که ایجاد شده، هجوم به شمال زیاد شده. این را با فرهنگسازی که نمیشود، جلویش را گرفت. راه دور نرویم. همین 15-10سال پیش در شمال شرق و شمال غرب تهران ما ده ازگل و اراج را داشتیم و باغهای کن و سولقون را. باغی که کل قیمتش 100 میلیون تومان نبوده ناگهان در اثر افزایش قیمت زمین 2میلیارد تومان قیمت پیدا میکند هر چقدر هم که شما قانون سخت بگذارید درختها قطع شده و به جایش ساختمانسازی میشود.
من در بین حرفهایم گفتم مسوولان ولی شما توجه نکردید. اگر شهرداری در این زمینه آگاهی داشته باشد، نمیگذارد چنین مسایلی پیش بیاید. مثلا در مورد همین ساختمان که طبقه هفتمش را ساختن... چیه اسمش!
علاالدین.
بله! من میخواهم بگویم اگر بخواهند میتوانند راحت همان طبقه هفتم را هم بلدوزر بیندازند و میکنند این کار را. من میخواهم اضافه کنم که ما در این زمینه قانون کم نداریم. هیچ کشوری به اندازه ما قانون برای حفظ محیط زیست ندارد. فصل 50 قانون اساسی چه میگوید. خلاصهاش این است که هرگونه فعالیتی که مخرب محیط زیست باشد و تعادل محیط زیست را بر هم بزند، اجرایش باید متوقف شود. شما میفرمایید قانون. ما برای حفظ طبیعت قانون کم نداریم. برای هر گوشه از این طبیعت قانون وضع شده حتی برای دل کویر! توجه کردید! ما قانون داریم اگر اجرا نمیشود آن مساله مدیریتی است. آن مساله همان دیدگاهی است که بنده فکر میکنم روی مدیران باید کار شود. من بهعنوان یک شکاربان میروم در تالاب انزلی. اگر یک شکارچی در فصل شکار بیشتر از 6 تا پرنده در خورجینش باشد، تفنگش را میگیرم. قایقش را توقیف میکنم میبرم دادگاه آبرو و حیثیتش را میبرم و او را نقرهداغ میکنم. ولی آقای رییسجمهور احمدینژاد سوار هواپیما میشود از آن بالا میپرسه اون چیه! میگویند اون جاده کنارگذره. میگوید چرا چهارباندهاش نمیکنید. من برای یک پرنده قانون را اجرا میکنم این آقا
میدهد یک پنجم یعنی 20درصد تالاب انزلی را خشک میکنند برای جاده. آن نیاز به فرهنگسازی دارد. قانون هست وقتی که ما میگوییم انزلی سایت رامسر یا ذخیرهگاه زیستکره است یعنی اینکه یک شاخه از آنجا را نمیتوانی بکنی. ما به دنیا گفتیم ما این را حفظش میکنیم. آنوقت از این طرف دستور میدهیم که این جاده را چهار بانده کنیم و پدر تالاب را دربیاوریم. بنابراین ما قوانین خوبی داریم که یا خودمان وضع کردیم یا از نهادهای بینالمللی مانند سازمان ملل و سازمان محیط زیست جهانی به ما ارایه شده و ما آنها را پذیرفتیم.
درباره علت اصلی مخالفت واگذاری جزیره آشوراده برای گردشگری توضیح بفرمایید.
خلاصه کنم. آشوراده دروازه پناهگاه حیات وحش میانکاله است. اگر آشوراده یک دهی بود بین تهران و قم بنده و امثال بنده هیچ مخالفتی که سهل است بلکه تشویق هم میکردیم. اما آنهایی که آشوراده را مطرح میکنند بهخاطر چه چیز آشوراده است. آشوراده پناهگاه حیات وحش است. 67 هزار هکتار وسعت دارد. تنها مسیری است از ساحل 900 کیلومتری دریای مازندران که دست نخورده و بکر و سالم مانده است. حالا بیایید این را بدهید دست توریستها. چه توریست هایی! نه توریستهای آموزش دیده، توریستی که الان شرحش را دادیم. سونامی زباله راه میاندازیم. میشود سایت رامسر. 2700 فروند قایق موتوری در آن جا تردد میکند. یک دانه نیلوفرآبی در آنجا باقی نمانده. داخل کلاس (شاخههای تالاب انزلی را کلاس میگویند) های انزلی قایقها با سرعت 50-40 کیلومتر تصادف میکنند. من به چشم خودم دیدم که دست گردشگر قطع شده. طرف دستش را گرفته بوده به لبه قایق در اثر برخورد با قایق دیگر انگشتهایش قطع شده. ما آمدیم حساسترین زیستگاهها در دریای مازندران را گذاشتیم برای گردشگری. خب آنکه شبی 400هزار تومان کرایه هتل میدهد، نیامده که در و دیوار هتل را تماشا کند. اینها میروند در
آنجا قایقسواری کنند. جتاسکی سواری کنند. تیرکمان دست میگیرند و پرندهها را نشانه میگیرند. بنابراین در یکی دو سال جمعیت آشوراده به یک میلیون و 500 هزارنفر خواهد رسید. اینها راه میخواهند. جاده و پارکینگ و... میخواهند و منجر به آلودگی نفتی، آلودگی صوتی و تخریب و از میان رفتن زیستگاه میانکاله خواهد شد. این دلیل مخالفت من است. بنده عرض میکنم اینها که میگویند چرا سیستان و بلوچستان را آباد نمیکنیم بروند و این سایتها را آنجا بزنند. سایتهای گردشگری را بین چابهار و گواتر بزنند که من نظیر سواحل ماسهیی آن را در جنوب فرانسه و (اوشن سیتی) ایالات متحده ندیدم. این سواحل رها شده، بروید سایت را آنجا بزنید. (با خنده) اگر کمک مردمی هم خواستید من حاضرم پول بدهم ولی آشوراده را نه!
این موضع سازمان محیط زیست هم هست یا موضع شخصی شماست؟
این موضع شخصی من است ولی بنده دو تا موضوع را به شما بگویم. یک؛ سازمان نهایت سعی خودش را کرد که این انجام نگیره. دو؛ به محض اینکه خانم ابتکار مجبور شد، هشت تا جلسه داشت با مقامات محلی که اولا آنها را منصرف کنند یا اینکه موارد زیست محیطی را در این مقوله بگنجانند. توجه میکنید. با وجود این مسایل که بنده خدمت شما عرض کردم به محض اینکه سازمان بازرسی دو تا سوال از سازمان پرسید که حدس میزنم یکی در مورد ارزیابی زیست محیطی بود. سازمان محیط زیست در نامهیی به سازمان میراث فرهنگی و گردشگری و صنایع دستی خواست که طرح را متوقف کند برای اینکه قلبا سازمان حفاظت محیط زیست مایل به انجام این طرح گردشگری نبود.