شوربختی تهیدستان ایرانی
شرم و دلمردگی جوانان بیکاری که برای خرج روزمره و پول توجیبی خود باید دست نیاز بهسوی پدران و مادرانی که عموما از اقشار پایین و متوسطند، دراز کنند را با هیچ معیاری و با هیچ وزنهیی نمیتوان اندازه گرفت. این شرم و دلمردگی در کنار حسرت و اندوه آنها از دیدن اتومبیلهای بالای 200میلیون تومانی که جوانان همسنوسالشان سوار میشوند، تراژدی و مرگ خاموشی است که شاید امروز دیدنی نباشد اما بدون تردید در فردا و پسفرداهای ایران قابل ردیابی خواهد بود. این برآیند شرم و حسرت جوانان بیکار و خانوادههای تهیدستی که بهقول اقتصاددانان چند سال است قدرت خریدشان آب میرود، جز خشم و نفرت نخواهد بود و پیامدهای ناشناس آن میتواند دردسر درست کند.
چرا این وضع پدیدار شده است؟ چرا نوکیسههای نوظهور ایرانی از شرایط دشوار سالهای وفور و رکود 8سال فعالیت یک دولت ناکارآمد بیشترین درآمدها را بهدست آوردند و قدرت خرید فقرا بهسوی جیب آنها سرازیر شد؟ کوتهبینان و کسانی که عمق داستان تلخ اقتصاد دولتی و حکومتی را نمیشناسند بهسرعت به این پاسخ میرسند که سرمایهداران و سرمایهداری با ایران چه کرد و چه میکند و... این داوری کژاندیشانه در حالی است که اتفاقا دولتیبودن اقتصاد و سرازیر کردن رانتهای اطلاعاتی، تجاری و ارزی بهسوی جیب گشاد رانتخواران ناشناس تنها در یک اقتصاد دولتی ممکن است. نوکیسههای نوظهور ایرانی در سالهای وفور و رکود اقتصاد ایران با تمرکز روی چند جا ازجمله منابع بانکی که پول مردم است و ارزی که دولتها با لجبازی مانع از آزادی قیمت آن میشوند و همچنین انتخاب مباشران رانتخوار توانستند هزارانمیلیارد تومان از درآمد شهروندان را از حلقوم آنها بیرون بکشند و قدرت خرید آنها را نصف کنند. شوربختی تهیدستان ایرانی این است که بخشی از کسانی که خود را طرفدار آنها میدانند بههمین نوکیسهها کمک میکنند تا اقتصاد، همچنان دولتی بماند و رانتهای هزارمیلیارد تومانی از بانکها و تفاوت نرخ سود بانکی، تفاوت نرخ ارز مبادلهیی و آزاد، وامهای معوقه و... نصیب آنها شود. علاوه بر این، تهیدستان ایرانی با یک گروه ذینفوذ بهنام روسای شرکتهای دولتی مواجهند که میخواهند شکل و ماهیت قدرت اقتصاد ایران تا ابد همین باشد که هست و آنها از امکانات بینظیر شرکتهای دولتی درآمدهای بادآورده کسب کنند.