برگزیت، شکاف بین نسلی و تجربه بریتانیایی
برگزیت مثال دیگری است از اینکه نسل پیرمردها و پیرزنها، چطور نسل جوانتر را به ورشکستگی مالی میکشاند. به نظر میرسد وقت آن رسیده باشد که سیاستمداران برای این قضیه کاری بکنند. حقوقهای بازنشستگی سخاوتمندانه دیگر قابل تحمل نیستند. این مستمریها باید کاهش پیدا کنند و منابع ناشی از آنها به مصرف افزایش فرصتهای اقتصادی در دسترس برای جوانان مخصوصا آنها که کمتر از ۳۰سال دارند، اختصاص پیدا کند. اینها همان جوانانی هستند که از بحران مالی جهانی متضرر شدند و از این به بعد هم به خاطر برگزیت متضرر خواهند شد. زمانی که این عبارت در سیاست باب شد که «به فرزندانمان هم فکر کنیم»، بهترین توصیه به این فرزندان این بود که حواسشان به کیف پولهایشان باشد. دیوید کامرون، نخستوزیر بریتانیا سال گذشته و زمانی که قول داده بود جلو توسعه گرین بلت را بگیرد، گفته بود: «من میخواهم فرزندان خودم و فرزندان آنها، یک روز آفتابی در نورث داونز در نزدیکی لندن بازی کنند.» به گزارش ساعت ۲۴ و به نقل از ایندیپندنت اما اینکه برای ایجاد فضای سبز دلخواه در اطراف لندن و شهرهای بزرگ، زمینهایی که گاهی هم بایر و بیابانیاند به این کار اختصاص دهیم عملا یعنی
ایجاد محدودیت برای ساخت و ساز و در نتیجه گران شدن قیمت مسکن. این بدان معنا خواهد بود که جوانان بیشتری از تهیه خانه برای خود باز خواهند ماند. جورج آزبورن که برخی از او به عنوان جانشین دیوید کامرون در نخستوزیری هم یاد میکنند در سخنانی در ماه مارس مبنیبر اینکه برنامه او این است که از سال ۲۰۲۰ به بعد بریتانیا مازاد بودجه مطلقی داشته باشد با بوق و کرنا گفت: «اقتصاد بریتانیا همچنان سر پا خواهد ماند و ما باری بر دوش فرزندان و نوههایمان نخواهیم گذاشت.» با این همه باید گفت تعصب بیش از حد سیاستمداران و به ویژه آقای نخستوزیر برای کاهش استقراض دولتی در کوتاهمدت تنها به ضعیفتر شدن اقتصاد میانجامد که این به نوبه خود تلاش جوانان برای ورود به بازار کار را مشکل و مشکلتر میکند. آنهایی که در حول و حوش ۲۰سالگیشان هستند به راحتی از بزرگترین ضربهیی که توسط بحران مالی سال ۲۰۰۸میلادی به درآمدهایشان وارد آمده بود، متاثر شدند و هرگونه افزایش فشار و ریاضت اقتصادی بیشتر تنها وضع آنها را بدتر میکند.
افزون بر این، کاهش هزینه کرد در زمینه پروژههای زیرساختی، که همان چیزی است که جورج آزبورن در طرح پسانداز بودجهاش در پارلمان گذشته بر آن تاکید داشت، عملاً به معنی از بین بردن زیرساختها و پایین آوردن بهرهوری در اقتصاد بریتانیا خواهد بود. این یعنی درآمد پایینتر برای فرزندان نسلهای فعلی. بنابراین در اینجا ما با دو سیاست روبهرو هستیم، یکی سیاستی که میخواهد از کمربند سبز اطراف شهرها حمایت کند و ریاضتهای مالی پدید بیاورد و این البته همان سیاستی است که توسط سیاستمداران به عنوان روشی برای حمایت از جوانان تبلیغ میشود اما در نهایت منافع جوانان را از میان خواهد برد. دومین سیاست هم برگزیت است. نایجل فاراژ، یکی از اصلیترین حامیان جدایی بریتانیا از اتحادیه اروپا، اوایل ماه جاری گفته بود: «ما باید این فرصت را غنیمت بشماریم، این فرصتی است برای اینکه ما بتوانیم کشورمان را پس بگیریم.» او ادامه داده بود:«بالاخره این باید روشن باشد که ما میخواهیم چه آیندهیی را برای فرزندانمان به جا بگذاریم؟» پاسخ اینجاست: جوانان بریتانیایی اکنون با آیندهیی روبهرو هستند که در آن نمیتوانند آزادانه و مشابه پدرانشان در ۲۷کشور عضو
اتحادیه اروپا کار کنند، درس بخوانند یا سفر کنند. علاوه بر این، تقریباً عمده پیشبینیهای معتبر اقتصادی نشان میدهند که برگزیت به معنی کوچکتر شدن اقتصاد بریتانیا و بنابراین درآمدهای کمتر برای خانوادههای بریتانیایی در دهه پیش رو است و این اتفاقی است که در صورت نبود برگزیت به وقوع نمیپیوست. برگزیت نسلهای آینده را از آنچه که باید باشند فقیرتر خواهد کرد. میتوان به فوایدی هم اشاره کرد که تمامی این سیاستهای کنونی در بر خواهند داشت: کمربند سبزتری در اطراف شهرها، بدهی ملی کمتر و پرداخت بهره کمتر توسط دولت و عدم اجبار به پرداخت سهم از بودجه سالانه اتحادیه اروپا. همه افراد ترجیحات شخصی خودشان را دارند اما مشکل بتوان باور کرد که اکثریت نسل جوان انتخابهایی از جمله انتخابهای فوق الذکر داشته باشند. این باور زمانی تقویت میشود که بدانیم حدود ۷۵درصد از کسانی که بین ۱۸ تا ۲۴سال دارند، رأی به ماندن در اتحادیه اروپا دادهاند.
رعایت مساوات بین نسلی میتواند امری پیچیده باشد. یکی از میدانهای مبارزه و تعارض میان جوانان و پا به سن گذاشتهها در بریتانیا، همان چیزی است که از آن به عنوان «سه قفله شدن» افزایش سالانه حقوق بازنشستگی یاد میشود. روی کاغذ، افزایش حقوق بازنشستگی دولتی در نهایت به یک اندازه به نفع سالمندان و جوانانی که در آینده پا به سن خواهند گذاشت، تمام میشود. شاید برای جوانان امروزی باور کردنش سخت باشد اما آنها هم روزی بالاخره میتوانند مجانی سوار اتوبوس شوند. مشکل اما این نیست.
مشکل پایداری تعهدی است که دولتها برای بازپرداخت حقوق و مستمری بازنشستگی دارند. هربرت استاین، اقتصاددان میگوید:«اگر چیزی نتواند همیشه ادامه پیدا کند، قطعاً روزی متوقف خواهد شد.» بر سبیل همین سخن اگر قرار باشد سخاوتی که اکنون برای پرداخت مستمری بازنشستگان وجود دارد بعدها وجود نداشته باشد، نسل کنونی بازنشستگان منابع را از چنگ نسلی که امروز کار میکند بیرون خواهند کشید. شهریههای دانشگاهی مثال مناسبی برای این قضیه هستند. در دهههای ۱۹۹۰و ۲۰۰۰ دیگر به لحاظ اقتصادی و سیاسی ممکن نبود تعداد بیشتری از جوانان را به سمت تحصیلات دانشگاهی روانه کرد، آن هم زمانی که هزینههای نظام دانشگاهی با استفاده از مالیاتهای عمومی تامین میشد. به همین دلیل است که افزایش شهریههای دانشگاه ناگزیر مینماید. با این همه، سیاستمداران میتوانند با استفاده از برخی اقدامات جبرانی، نوعی سیاست بازتوزیع ثروت میان نسلهای بازنده را پی بگیرند. این البته مشکل خواهد بود. تغییرات در شکل اقتصادها و بهبود تکنولوژی، فرصتها و خروجیها را به سمت نسلهای آینده سوق میدهند و مشکل میتواند پیشبینی کرد که چه اتفاقی رخ خواهد داد. اما این بهانه خوبی برای تلاش نکردن نیست. برخی گرایشهای جمعیت شناختی اکنون واضح به نظر میرسند و نمیتوان سخاوت کنونی در پرداخت حقوق بازنشستگی را در دراز مدت تاب آورد. بر این اساس، باید از حجم این سخاوت کاست و منابع را به سمت سرمایهگذاری به نفع جوانان و به خصوص آنهایی که از بحران مالی جهانی متضرر شدهاند سوق داد. رنجهای ناشی از برگزیت تنها میتواند به بار این الزام افزوده شود. آن دسته از افراد بالای ۵۰ سالی که به برگزیت رأی دادند نباید قادر باشند در قالب یک گروه، هزینهها را به سمت دیگر گروههای اجتماعی سوق دهند.