مدیریت سیاسی عامل بحران کنونی آب در جهان
در دهم بهمن ماه سال گذشته مقالهیی با عنوان «منابع آب ژرف؛ فرصت یا تهدید» به قلم رضا عظیمی منتشر شد که منبع آن شبکه مطالعات سیاستگذاری عمومی بود. بهدنبال انتشار این مقاله، حسین ارغوانی در تکمیل آن مطلب زیر را نوشته است که با حفظ همان منبع آن را منتشر میکنیم:
ضمن مطالعه مقاله ارزشمند «منابع آب ژرف؛ فرصت یا تهدید» به قلم جناب آقای عظیمی و با توجه به علاقهمندی شخصیام به مبحث مدیریت آب و انرژی از دیدگاه یک دوستدار محیطزیست و کارشناس شاغل در بخش انرژی لازم میدانم مطالبی را در جهت تکمیل مطالب آن مقاله اضافه کنم. مدیریت منابع آب اکنون از دو مشکل ساختاری و راهبردی عمده رنج میبرد: یکی تحمیل ساختارها و تقسیمات سیاسی نامنطبق با ساختارها و تقسیمات اکولوژیک بر مدیریت منابع آب و دیگری ساختار مدیریت برقآبی وزارت نیرو. این ساختارها و تقسیمات نامنطبق با واقعیتهای طبیعی و زیستمحیطی و جغرافیایی و فناوری است و از دیدی کلیتر و از ابعاد کلانتر فراملی و منطقهیی و فرامنطقهیی و جهانی هم قابلبحث و بررسی است.
1- مدیریت سیاسی بر منابع آب
تقسیمات و تصمیمگیریهای سیاسی، مدیریت اکولوژیک بر منابع آب را دچار خلل و بحران کرده و مدیریت سیاسی بر منابع آب را جایگزین مدیریت اکولوژیک کرده است.
2- مدیریت سیابی Hydropolitic (مدیریت آب تابعی از سیاست)
نهتنها تقسیمات سیاسی کشوری و استانی منطبق بر حوضههای آبریز طبیعی نیست بلکه مرزهای بینالمللی بین کشورها هم با آن منطبق نیست و این عدم تطابق تقسیمات سیاسی با حوضههای آبریز سبب اصلی ایجاد سوءمدیریت و عدم مدیریت بهینه منابع آب و در طولانیمدت سبب ایجاد بحران و تنش آبی در کشور و در کل منطقه خاورمیانه و جهان شده است امری که در آینده نزدیک منجر به جنگ آب در کشور و نیز در سراسر خاورمیانه خواهد شد.
لذا برای حل بحران فراگیر آب و مدیریت بهینه و راهبردی آن باید تقسیمات سیاسی با حوضههای آبریز و واقعیتهای جغرافیایی سازگار شوند، زیرا تقسیمات سیاسی و مرزهای قراردادی بین استانی و بین کشوری یک تقسیمات جعلی و ساختهوپرداخته دست و ذهن انسان و غیر منطبق با واقعیتهای جغرافیایی و طبیعی و آبوهوایی و قوانین و سنتهای الهی در تکوین جهان خلقت است.
همچنین بلوکبندیهای منطقهیی و اتحادهای سیاسی و اقتصادی بین کشورهای همسایه هم فارغ از مسائل سیاسی و مذهبی و قومی و زبانی و دغدغههای دولتها باید با توجه به حوضههای آبریز و واقعیتهای جغرافیایی و آبوهوایی و زیستمحیطی انجام شوند تا مثمر ثمر و پایدار و راهبردی و در جهت منافع مشترک ملتها باشند وگرنه این اتحادها و بلوکبندیها در گذر زمان در معرض واگرایی و فروپاشی قرار گرفته و تبدیل به تقابل و تعارض خواهند شد.
بهعبارتدیگر بحران کنونی آب در جهان عمدتا ناشی از مدیریت سیاسی بر منابع آب و تحمیل تقسیمات سیاسی ناپایدار و عرضی بر واقعیتهای جغرافیایی و ارضی پایدار است و لذا برای حل بحران آب و مدیریت پایدار آن باید سیاست تابعی از آبوهوا باشد نه بالعکس.
حتی گرمایش جهانی را هم میتوان تا حدی ناشی از این مساله یعنی عدم تطابق تقسیمات سیاسی با واقعیتهای جغرافیایی دانست، زیرا رقابت کشورهای تولید و صادرکننده نفت و انرژی بر سر استخراج و برداشت بیشتر از حوزههای نفتی و گازی مشترک سبب میشود تا در بازار عرضه و تقاضای انرژی همواره عرضه بیش از تقاضا و لذا انرژی فسیلی فراوان و ارزان و بیرقیب باشد. لذا اتحادهای سیاسی کشورهای همسایه باید تابعی از واقعیتهای جغرافیایی و آبوهوایی و ارضی و تحتالارضی باشد و به عبارت واضحتر در مباحث ژئوپلیتیک همواره پلیتیک باید تابعی از ژئو و سیاست تابعی از جغرافیا باشد نه بالعکس، حالآنکه واقعیت برعکس این است.
مثلا در منطقه خاورمیانه تقسیم حوضه آبریز مشترک دجله و فرات بین کشورهای ایران و ترکیه و سوریه و عراق و تقسیم حوضه آبریز مشترک نیل بین مصر و سودان و سودان جنوبی و اتیوپی و کنیا و اوگاندا و تقسیم حوضه آبریز مشترک رود اردن و بحر المیت بین اردن و اسراییل و سوریه و لبنان و تقسیم حوضه آبریز مشترک پامیر و آرال بین تاجیکستان و افغانستان و ازبکستان و ترکمنستان و قرقیزستان و تقسیم حوضه آبریز مشترک خزر بین ایران و روسیه و قفقاز و تقسیم حوضه آبریز صحرای آفریقا بین لیبی و الجزایر و مالی و موریتانی و نیجر و مراکش همواره سبب ایجاد نزاع و رقابت بین کشورهای واقع در حوضههای آبریز مشترک بوده و خواهد بود.
پدیده گرمایش جهانی و افزایش جمعیت جهان واقعیتهایی هستند که سبب ایجاد بحران جهانی آب گردیدهاند و لذا مدیریت آب و انرژی باید جهانی و فراملی شود و تقسیمات و ترکیبات سیاسی باید منطبق بر شرایط آبوهوایی و حوضههای آبریز و حوزههای نفت و گاز شوند.
3- مدیریت برقآبی Hydropower (مدیریت آب تابعی از برق)
ساختار سیاسی مدیریت آب و عدم انطباق تقسیمات سیاسی با حوضههای آبریز یک بعد قضیه بحران آب است اما بعد مغفول دیگری که من به عنوان یک کارشناس بخش برق و انرژی سالهاست که روی آن تمرکز و قلمفرسایی کردهام موضوع، ساختار مدیریت برقآبی وزارت نیرو به عنوان عامل اصلی ایجاد بحران آب در کشور است. تولید برق از توربینهای آبی بهانهیی برای پیوند مدیریتهای آب و برق (آب و انرژی) به یکدیگر طی نیمقرن گذشته در چارچوب وزارت نیرو بوده است و این وزارتخانه متناسب با ساختار و بر اساس ماموریت تعریفشده خود آب را به استخدام برق و انرژی درآورده است.
در راستای انجام این ماموریت، وزارت نیرو سدهای متعددی روی بیشتر رودخانههای کشور برای مهار آبهای جاری ساخته بهگونهیی که تولید برق یکی از اهداف اصلی بنای این سدها بوده است. هرچه ارتفاع تاج سد و در نتیجه حجم و ارتفاع آب ذخیره در آن بیشتر باشد، میزان انرژی برق تولیدشده هم بیشتر است و به همین نسبت سرزمینهای بیشتری در پاییندست سد از آب محروم و در بالادست سد در زیر آب غوطهور میشوند و لذا وزارت نیرو طی عمر کوتاه ٥٠ ساله خود با هدف تولید برق از آبهای جاری از طریق سدسازیهای بیرویه تعادل اکولوژیک طبیعت و محیطزیست ایران طی عمر هزاران ساله انسان در این سرزمین و عمر میلیونها ساله زمین و ساختار و سنتهای جاودانه و تغییرناپذیر خلقت الهی در این سرزمین را در چشم به هم زدنی بر هم زده است. وزارت نیرو با سدسازی و انتقال آب از طریق تونلهای آب زیرزمینی از یک حوضه آبریز به حوضه آبریز دیگر در واقع به بزرگترین سرقت منابع آبی در سطح جهان دست زده و مسیرهای طولانی و تاریخی جریان آب در بستر رودخانهها را خشک و سفرههای آب زیرزمینی تغذیه شده از آنها را خشک کرده است.
علاوه بر تخریب طبیعت و محیطزیست سدسازی و خشکاندن بستر رودخانه آثار زیانبار دیگری هم دارد تمدنهای بشری و شهرها و روستاها و فرهنگها و مزارع و باغات در امتداد رودخانهها بهتدریج شکل و قوام گرفتهاند و خشکاندن ناگهانی بستر یک رودخانه با احداث یک سد به معنی تخریب و نابودی همه آثار تمدنی و هویتهای تاریخی و فرهنگی است.
4- مدیریت سبزآبی Greenwater (مدیریت یکپارچه آبوخاک)
مدیریت سیابی و برقآبی دو عامل اساسی نابودی محیطزیست زمین و منابع آبوخاک آن هستند. لذا اصلاح ساختار مدیریت آب و انرژی کشور از طریق انحلال مدیریت برقابی وزارت نیرو و تفکیک مدیریتهای آب و برق از یکدیگر و ادغام مدیریت برق در وزارت نفت و ایجاد وزارت انرژی (مطابق قانون اجرانشده برنامه سوم و پیشنویس تصویب نشده برنامه ششم) و نیز ادغام مدیریت منابع آب در سازمان محیطزیست و سازمان منابع طبیعی و جنگلها و آبخیزداری برای اعمال مدیریت یکپارچه بر حوزههای بههمپیوسته آبوخاک و محیطزیست (مدیریت سبزآبی) یک نیاز ملی و ضرورت راهبردی برای حل بحران ملی و فراگیر آب است، مسالهای که انتظار میرفت در چارچوب قانون برنامه ششم توسعه توسط دولت پیشنهاد و توسط مجلس به تصویب برسد اما متاسفانه غلبه نگاه بخشی و منافع سازمانی بر دیدگاه کلان و منافع ملی سبب عدم تحقق این مهم در برنامه سوم و عدم تصویب آن در برنامه ششم کشور شد.
اگر این مساله مطابق قانون برنامه سوم اجرا شده بود هماکنون کشور ما درگیر بحران ملی و فراگیر آب نبود. هر روز تعویق اجرای این اصلاح ساختار راهبردی خیانت به کشور و نسلهای آینده آن است.
بقای ایران بسته به آب است و تامین آب موردنیاز آن بسته به اصلاح ساختار مدیریت آب و رهایی آن از وابستگی به سیاست و انرژی و ایجاد مدیریت یکپارچه آبوخاک است.