«آیکیوی بالا» خوشبختی نمیآورد
عدالت یا افقی است یا عمودی. عدالت افقی در آموزش یعنی همان تعداد صندلی، کلاس، معلم و سایر امکانات آموزشی که شهرها دارند روستاها هم باید داشته باشند (به نسبت جمعیتشان). اما عدالت عمودی میگوید تفاوتها را لحاظ کن و به نسبت فقر آموزشیشان، بیشتر روی روستاها سرمایهگذاری کن. نظام آموزشی ما از نظر ظاهری، حتی عدالت افقی را هم برآورده نکرده است چه رسد به عدالت عمودی. اما داستان بیعدالتی آموزشی در ایران بسیار عمیقتر است. نظام آموزشی ما با غفلت از تقویت «توانایی توسعه» در کودکان ما، به گسترش یک بیعدالتی بین نسلی دامن زده است.
«توسعه» یعنی رفتن به سوی یک «جامعه انسانی» که مسایلاش را با بیشترین مشارکت و با کمترین هزینه حل و فصل میکند؛ خواه مساله تولید باشد، خواه مشکل توزیع باشد، خواه چالش سیاسی باشد، خواه بحران اجتماعی. توسعه یعنی حاکمیت تدریجی «عقلانیت جمعی» بر فرایندهای اجتماعی و اقتصادی (به جای حاکمیت سنت یا فرمان بر این فرایندها). حاکمیت عقلانیت با تقویت همزمان دو بعد ذهنی ما تحقق مییابد؛ بعد حافظهیی ذهن و بعد تحلیل ذهن که با دو بازو تقویت میشود؛ آموزش و پرورش. بدون پرورش، ذهن تبدیل به یک ماشین حافظهدار محاسبهگر میشود. پرورش است که این ماشین حافظهدار محاسبهگر را «جنبه انسانی» میبخشد. اگر «جنبه انسانی» ذهن آدمی را از آن بگیریم، در واقع امکان تحقق «عقلانیت جمعی» را از آن گرفتهایم بنابراین توانایی تحقیق «توسعه» را از او گرفتهایم. ما با غفلت از جنبه انسانی ذهن کودکانمان (پرورش) توانایی آنان را در مشارکت در فرایند توسعه از بین بردهایم. کودکان ما وقتی آموزششان تمام میشود، در بهترین حالت اگر آموزششان خوب بوده باشد، به ماشینهای حافظهدار محاسبهگر تبدیل میشوند.