مجهولالمالک بودن در اقتصاد معنایی ندارد
مهدی بیک| موضوعی ذیل عنوان املاک مجهولالهویه در ایران همواره سوژهیی بوده تا مبتنیبر آن زمینه تضییع حقوق قانونی مردم، فراهم شود؛ از زمان پهلوی اول که بهترین زمینهای ایران به نام املاک مجهولالهویه یا مصادره میشد یا به زور به نام رضاخان زده میشد تا سالهای پس از پیروزی انقلاب ایران که خروج عدهیی از ملاکین، بازار زمینخواری در کشورمان را حسابی رونق بخشیده است.
در سال1998تعدادی ازحقوقدانان ایرانی و اروپایی که نظریه آنان همزمان در پاریس، ژنو و بروکسل انتشار یافته بود اشاره کردند که موردی به نام «املاک مجهولالمالک»، تنها وسیلهیی برای تصاحب ملک مورد
نظر است.
این جماعت حقوقدان اثبات کردند که یک ملک (خانه، زمین یا موسسه) صاحب مشخص دارد که نام او در دفاتر ثبت املاک و موسسات درج است و در صورت ناپدید بودن و فوت، بازهم مجهولالمالک نمیشود و ورثه دست اول و دوم و... زنده و موجود هستند و هرگونه معامله روی آن مشروط و غیرقانونی است.
رفقای روسی منشعب میشوند
این تقصیر ما نیست که روسها این همه در تاریخ معاصر ایرانزمین حضور پررنگ دارند. دریک چنین روزی (18نوامبر 1903) حزب سوسیال دمکرات زحمتکشان روسیه دچار انشعاب و به دو جناح بلشویک (اکثریت) و منشکویک (اقلیت) تقسیم شد. ژولیوس مارتوف در تئوریهای اقتصادیاش از سازش طبقه «کارگر» با «بورژوا»های مترقی جانبداری میکرد حال آنکه لنین و دارودستهاش به چیزی جز مارکسیستی شدن جامعه روسیه نمیاندیشیدند.
روسیه قرارداد تقسیم اقتصادی ایران را قانونی کرد
در روزهایی که رییس مجلس دومای روسیه برای دیدار با علی لاریجانی میهمان ایرانیان است و قرار است مناسبات اقتصادی گستردهتری را میان دو کشور پیریزی کنند، یک مناسبت تاریخی با موضوع دومای روسیه در برگهای تاریخ ایرانزمین خودنمایی میکند که بد نیست شما هم از آن باخبر شوید. در مسیر تاریخ و در هجدهمین روز از نوامبر سال 1907 (امروز) وزیر امور خارجه وقت روسیه، متن قرارداد انگلستان و روسیه مبنیبر تقسیم ایران را به پارلمان تازه تاسیس روسیه (دوما) جهت اطلاع تسلیم کرد تا فرآیند غارت منابع اقتصادی کشورمان به صورت یک لایحه قانونی درآید. این قرارداد که بدون توجه به استقلال ایران تنظیم و به اجرا گذارده شده بود تا سالها اقتصاد ایران را تحت تاثیر این کشورها قرار داد.
نویسندهای که جایزه نوبل را شرمنده کرد
از دنیای پر از اعداد و ارقام اقتصاد عبور کنیم و به کرانههای دلپذیر ادبیات ورود میکنیم تا در مسیر تاریخ پاسخی برای این پرسش کلیدی پیدا کنیم که چرا برنارد شاو افسانهیی جایزه نوبلش را دریافت نکرد. هجدهم نوامبر سال 1926 جورج برنارد شاو نویسنده ایرلندی ساکن انگلستان رسما اعلام داشت که جایزه ادبی نوبل سال 1925 را که به یک داستان او تعلق گرفته بود نمیپذیرد. برنارد اشاره کرده بود که«این پول از فروش مواد منفجره به دست میآید که در کارخانههای مهندس نوبل تولید میشود.»