تنگنای تحریم و تهدید و شبیخون فرهنگی
این دوجمله مرا تکان داد و احساس میکنم به عنوان جانباز امروز من یزیدی هستم! چراکه نتوانستم رسالت خود را انجام بدهم و به نسل امروز بگویم اتاق جنگ دوران دفاع مقدس چگونه و چرا شب و روز کار میکرد، چگونه معبرها را باز میکردیم، چگونه مینها را خنثی میکردیم، چگونه بچههای یک گروهان روی سیم خاردار و میدان مین شهید میشدند تا معبرها برای عبور سایر رزمندگان برای انجام عملیات باز شود و بتوانند پیشروی کنند. اگر ما رسالتمان را درست انجام داده بودیم و همانند ژاپنیها که فرهنگ سامورایی جبهه و جنگ مقابل امریکا را به صحنه تولید و صنعت آوردند، اگر ما هم فرهنگ گذشت و ایثار و شهادت را به صحنه کار و اشتغال تولید آورده بودیم، امروز میتوانستیم افتخار کنیم که محصولاتمان کل امریکا را و شاید تمام دنیا را فراگرفته است.
همانند تیم والیبالمان! ما باید با امریکا اینگونه مبارزه میکردیم! چنانچه امروز که در تنگنای تحریم و تهدید و شبیه خون فرهنگی و اقتصادی دشمنان قرار گرفتهایم؛ این باور در تکتک ما به وجود بیاید که دفاع از کشور تنها با اسلحه نیست و بچههای جبهه و جهاد در راه خدا، تنها آرپی جی زنها نیستند و از طرفی باور کنیم دشمن استکبار امروز با حربههای دیگری همچون پایین آوردن قیمت نفت، تحریم، تهاجم فرهنگی، اعتیاد به مواد مخدر و فضاهای مجازی و بیانگیزه کردن جوانان وارد جنگ شده است. آنگاه این باور میتواند همان انگیزه و شور و شوق دوران دفاع مقدس را به وجود آورد و مثل آن روزهای سخت جنگ، اتاق فکری از گروههای مختلف تحصیلکرده دانشگاهی و با مهارت از بهترین جوانان با روحیه و انگیزه جهادگرانه جمع شوند و با کاری علمی و مهندسی معبرهای اقتصادی کشور و معبرهای کسبوکار و معبرهای پیشرفت و سرمایهگذاری را باز کنند و پیرو جوان بتوانند از این کانالهای امن عبور کرده و فضای کشور را به فضای تدبیر، امید و نشاط تبدیل کنند. در این فضاست که میتوان کالای ایرانی با کیفیت ساخت و به سراسر دنیا صادر کرد. اگر این باور ایجاد شود که صادرکننده امروز همان رزمنده دیروز است و حضورش در نمایشگاه خارجی، حتی با کراوات همان حضور رزمنده دیروز در سنگر با چفیه است تا محصولات کشور را در رقابت با محصولات خارجی به فروش برساند، بدانیم که او نقش همان رزمندهیی را دارد که روزی از ناموس این کشور دفاع میکرده است. بینشمان به او برای همراهی، تشویق، هدایت و مشاوره تغییر خواهد کرد. مثل آن روزها که هرچه داشتیم و در توانمان بود، با جان و دل برای کمک به جبههها برای رزمندگان میفرستادیم! میتوان دوران دفاع مقدس را اینبار در عرصه اقتصاد تکرار کرد و یک آرزو نیست بلکه با همدلی و همزبانی امکانپذیر است. میتوان «با تعاون کار ایجاد کرد و با کار به رفاه رسید» و امروز باید این نگرش و بینش، سرلوحه عملیاتی مدیران و کارشناسان وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی قرار گیرد. کوشش کنیم که سرمایههای اندک در قالب تعاونی تجمیع، مهارتهای مختلف جوانان با هم ترکیب و مشاورهها و رهنمودها امیدوارکننده و رهگشا باشد. همه کمک کنیم تا ایدههای کارآفرینانه جوانان عملیاتی و اجرا شود.