بدرقه با آیتالکرسی
محمدحسین مهرزاد| قبول دارید موهایش سفیدتر شده است؟ خستهتر از قبل هم نشان میدهد. اما هنوز قوی و استوار است. حالا ریش پروفسوری نداشته باشد یا فیسبوک گردی و توییت کردن هم در کار نباشد. یادتان هست وقتی روی ویلچر نشسته بود و میرفت برای مذاکره چقدر تهدلمان برایش آیتالکرسی خواندیم؟ خب حق داریم. خستهایم از تحریم و تخاصم. میخواهیم هم سرمان بالا باشد هم تحریم نباشیم. میخواهیم هم عزتمان را داشته باشیم هم در دنیا آقایی کنیم. حالا قرعه به نام آقا جواد ظریف افتاده که همه اینها را با هم برایمان بردارد و بیاورد. وقتی خندههایش را میدیدم نمیدانستیم که احتمالا تا چند دقیقه قبل از شدت عصبانیت و فشار کار تا بناگوش سرخ یا شاید کبود هم شده بود. ظریف در جلسات مذاکره نمیخواست مثل قبلیها رفتار کند اگر میخواست که خود آنها بودند و بلد بودند چگونه مذاکرات را به بنبست برسانند.
حالا چند وقتی است که آن هیجان ماههای اول را ندارد. فیسبوکش را بهروز نمیکند. توییتر را بیخیال شده است به جای آن موهایش سفیدتر شده و ریش پروفسوری آنکادر شده را کنار گذاشته و عین روزهای دهه 60 و 70 ریش میگذارد. قرار است فردا برود نیویورک. شاید این ایستگاه آخر باشد. دو ماه و چند روز تا پایان مهلت تمدید شده توافق نصفونیمه ما با غرب بیشتر باقی نمانده است. چشممان به راه است تا برود و سالم برگردد با دست پر. ما به او افتخار میکنیم و میدانیم برای احقاق حقمان ذرهیی کوتاه نمیآید. نگاه به صمیمیتمان با او نکنید. آنقدر نزدیکش شدهایم که ابعاد وسیع اعتبار جهانیاش را نمیبینیم. درست مثل وقتی که پای برج میلاد ایستاده باشیم. جز آجرها و سازههایی که هر بنای دیگری دارد چیزی نمیبینیم اما هرچه فاصله بگیریم بزرگیاش بیشتر نمایان میشود. آقا جواد ظریف از ما فاصله گرفته. برایمان استتوس جدید نمینویسد اما یادمان نرود تبدیل شدن به یک جواد ظریف امروز رویای بسیاری از دیپلماتهای دنیاست.
برایش دعا میکنیم و آیتالکرسی میخوانیم. سفربخیر آقای دیپلمات.