ابعاد غیرمجاز بودن تسویه بدهیهای دولت از محل تسعیر
عواید حاصل از تسعیر نرخ ارز، درآمدی نیست که دولت از محل آن بدهیهای خود را تسویه کند یا مجوز افزایش سرمایه بدهد. در پایان دولت احمدینژاد نیز موضوع تسویه بدهیها از محل تسعیر نرخ ارز مطرح شد تا دولت به این طریق بخشی از بدهیهای خود را تسویه کند اما همان زمان هم باتوجه به مطالعات کارشناسی صورت گرفته، این جمعبندی صورت گرفت که این نحوه محاسبه درست نیست و تصمیم دولت مبنی بر تسویه بدهیها از محل تسعیر نرخ ارز باطل شد. این موضوع مصوبه مجمع عمومی بانک مرکزی بود اما بررسیها نشان داد این کار برخلاف قانون است و دولت نمیتواند از این ابزار برای تسویه بدهیهای خود استفاده کند.
حال دولت روحانی نیز در سال چهارم خود به همین ابزار متوسل شده است تا با استفاده از عواید حاصل از گران شدن نرخ ارز، بخشی از بدهیهای خود را تسویه و بخشی از مشکلات خود را حل کند. در این خصوص باید یک توضیح فنی ارائه شود. فرض میکنیم یک شرکت یا یک بانک تجاری 1000دلار خریداری کند. اگر هر دلار را معادل هزار تومان تصور کنیم، با خرید هزار دلار، در ترازنامه آن شرکت یا بانک تجاری یک میلیون تومان کم میشود و به موجودی ارزی، هزار دلار اضافه میشود. با توجه به اینکه هر شرکتی در هر کشور باید ترازنامه به ارز محلی تهیه کند، بنابراین شرکت یا بانک مورد نظر در ترازنامه خود ثبت میکند که یک میلیون تومان موجودی ارزی، معادل هزار دلار است. حال فرض میکنیم با گران شدن نرخ ارز، قیمت هر دلار به 3هزار تومان افزایش پیدا میکند. بنابراین ارزش ریالی هزار دلاری که توسط شرکت خریداری شده است، به 3میلیون تومان افزایش پیدا میکند که این 3میلیون تومان از دو بخش تشکیل شده است. یک میلیون تومان آن همان وجوه
شرکت است که در زمان خریداری دلار پرداخت شده و 2میلیون تومان هم عواید حاصل از گران شدن نرخ ارز از هزار تومان به 3هزار تومان است. بنابراین 2میلیون تومان سود شرکت است که در انتهای سال در ترازنامه شرکت منعکس میشود. بدینترتیب با بقیه عملیات شرکت تلفیق میشود و سود و زیان شرکت را تشکیل میدهد. پس از کسر مالیات، مجمع باید در مورد آن سود تصمیمگیری کند که در میان سهامداران توزیع شود یا افزایش سرمایه داده شود. هرگونه اقدامی در مورد این سود از طریق تصمیم مجمع عمومی در این رابطه اتخاذ میشود. چراکه سود متعلق به شخص خاصی نیست و مجمع باید در مورد آن تصمیم بگیرد. حال در مثال دیگر، فرض میکنیم شرکت یا شخصی خانهیی را به ارزش 50میلیون تومان خریداری میکند و با گران شدن خانه، ارزش آن به 70میلیون تومان میرسد. شرکت باید ارزش این دارایی را در ترازنامه خود همان 50میلیون تومان ثبت کند. تا زمانی که این ملک فروخته نشود، ارزش آن در ترازنامه شرکت همان 50میلیون تومان است. در
مورد اشخاص هم همین طور است و زمانی سود تشخیص داده میشود که ملک مورد نظر به فروش برسد که البته در این خصوص باید استهلاک را هم محاسبه کرد. البته استثنایی هم وجود دارد و زمانی که قصد افزایش سرمایه وجود داشته باشد، اموال غیرمنقول باید مورد تجدید ارزیابی قرار گیرند. در غیر این صورت، مابهالتفاوت گران شدن داراییها را در ترازنامه نشان نمیدهیم. اما در مورد ارز اینطور نیست و عواید حاصل از گران شدن نرخ ارز سال به سال محاسبه میشود. اگر عواید حاصل از گران شدن نرخ ارز را در مثالی که پیشتر عنوان شد 2میلیون تومان در نظر بگیریم، اگر شرکت بخواهد این سود را در میان سهامداران توزیع کند، باید پس از کسر مالیات، بخشی از هزار دلار خریداری شده را بفروشد. به عنوان نمونه در این مثال 600دلار فروخته میشود و 400دلار باقی مانده به اندازه همان یک میلیون تومانی که در ابتدا برای خرید این ارز پرداخت شده است، ارزش دارد. از این مکانیسم است که میتوان
عواید حاصل از گران شدن نرخ ارز را در یک شرکت یا بانک تجاری در میان سهامداران توزیع کرد. با این حال، نکته بسیار مهمی که در خصوص نرخ تسعیر ارز توسط بانک مرکزی مد نظر قرار داد این است که نگهداری ذخایر ارزی وظیفه بانک مرکزی است و نباید به نقطهیی برسد که برای پرداخت مابه التفاوت گران شدن نرخ ارز مجبور شود بخشی از ارز را بفروشد. این کار به این معناست که بانک مرکزی بخشی از ذخایر ارزی را بفروشد و تبدیل به ریال کند و بابت گران شدن نرخ ارز در اختیار دولت قرار دهد تا از این محل بخشی از بدهیهای دولت پرداخت شود. این امر در مورد شرکتها یا بانکهای تجاری مشکلی ندارد، چراکه آنها وظیفه نگهداری از ذخایر ارزی را به عهده ندارند. اما موضوع در مورد بانک مرکزی کاملا متفاوت است. چراکه حفظ ذخایر ارزی یکی از سه وظیفه مهم بانک مرکزی است. در روابط بانک تسویه بینالمللی که بانک مرکزی هم عضو آن است، مابهالتفاوت گران شدن نرخ ارز نباید به عنوان سود حساب کرد بلکه تحت یک بند به عنوان عوایل حاصل از گران
شدن نرخ ارز در ترازنامه عنوان میشود. چون همانطور که نرخ ارز گران میشود، ممکن است روزی هم ارزان شود و هزینه حاصل از ارزان شدن نرخ ارز باید از همین عواید پرداخت شود. وقتی عواید حاصل از گران شدن نرخ ارز را به عنوان سود در نظر نگیریم، بنابراین طلب دولت هم نخواهد بود و مالیاتی هم به آن تعلق نمیگیرد.
درخصوص ابزارهای وابسته به بانک مرکزی برای تسویه بدهیهای دولت 3روش مطرح میشود که هر سه مورد با توضیحاتی که در ادامه ارائه خواهد شد، رد میشوند. نخستین کار این است که بانک مرکزی پول چاپ کند که این امر افزایش پایه پولی و تورم را در پی خواهد داشت بنابراین این گزینه به سادگی رد میشود. راه دوم این است که بخشی از ذخایر ارزی فروخته و ریال تامین شود که این امر کاهش ذخایر ارزی کشور را در پی دارد؛ بنابراین این گزینه هم رد میشود. پس از مدتها بلوکه شدن ذخایر ارزی کشور، اکنون باید مقدار اندکی از ذخایر ارزی ایران را که توانستهایم پس بگیریم، بفروشیم تا پولی در اختیار دولت قرار دهیم. این روش هرچند افزایش پایه پولی را به همراه ندارد اما از ارزش ذخایر کشور میکاهد و با اصلیترین وظیفه بانک مرکزی یعنی صیانت از ذخایر ارزی در تناقض است. راه سوم هم این است که سرمایه بانکها فقط در دفاتر تغییر کند که این امر هم در عمل هیچ خاصیتی ندارد. در لایحه اصلاحیه بودجه 95 هم این موضوع عنوان شده
که به بانکها مجوز افزایش سرمایه داده شود که این کار کاملا بیخاصیت است. ظاهر موضوع این است که افزایش سرمایه ایجاد شده است و در ازای آن نوعی توقع و انتظار از بانکها ایجاد میشود که تسهیلات بیشتری ارائه دهند، اما اگر این افزایش سرمایه هیچ نقل و انتقالی را در پی نداشته باشد و فقط در دفاتر ثبت شود، افزایش توان تسهیلاتدهی بانکها را در پی نخواهد داشت. این اقدام دوباره محکومیتی برای بانکها ایجاد خواهد کرد که با وجود افزایش سرمایه، تسهیلات ارائه نمیدهند.
بنابراین بر اساس تحلیلی که ارائه شد، هر سه ابزار یاد شده رد میشود. بهطور کلی دولت نباید چشم امیدی به ذخایر ارزی بانک مرکزی بدوزد، چراکه این درآمدها متعلق به دولت نیست و حاصل درآمدهای نفتی کشور است که باید به صورت ارزی نگهداری شود. دولت برای پرداخت بدهیهای خود باید از ذخایر ارزی سلب امید کند، چراکه این ذخایر متعلق به ملت است و بانک مرکزی وظیفه دارد از آنها به بهترین شیوه نگه داری کند. سایر ابزارهای وابسته به بانک مرکزی نیز در ارتباط با تسویه بدهیهای دولت رد میشود. بنابراین دولت باید به دنبال ابزارهای جدیدی برای تسویه بدهیهای خود باشد. در این رابطه باید اندیشید که چه ابزارهای جدیدی میتوان تعریف کرد و امروز همان روزی است که دولت باید با چشمپوشی از ذخایر ارزی بانک مرکزی، ابزارهای جدیدی برای تسویه بدهیها تعریف کند. وقتی چنین بدهی سنگینی ایجاد میشود، برای تسویه آن نمیتوان تنها به یک ابزار متوسل شد، بلکه باید ابزارهای گوناگون را به صورت موازی با هم پیش برد که تسویه بدهیها از طریق انتشار اوراق بدهی یکی از این ابزارهاست. بهطور قطع ابزارهای متنوع دیگری هم میتوان تعریف کرد که نیازمند بررسیهای کارشناسی و مطالعات گسترده است.