جایگاه ژئواستراتژیک ترکیه در امنیت انرژی اروپا
طی دورهیی کمتر از یک سال روابط روسیه و ترکیه طیفی از تنش تا عادیسازی را طی کرده است و ظرف دو ماه رهبران دو کشور سه بار با یکدیگر ملاقات کردند.
آخرین دیدار مربوط به بیستوسومین کنگره جهانی انرژی در استانبول است که در حاشیه آن ولادیمیر پوتین با رجب طیب اردوغان دیدار کرد و پیرامون مسائل اقتصادی به موازات مسائل سیاسی به بحث و تبادل نظر پرداخت. موضوعاتی چون احیای پیوندهای تجاری و اقتصادی موضوع توریسم، توسعه مناسبات انرژی و همچنین بحران سوریه از آن جمله بودند.
هرچند تمامی موضوعات فوق در عادیسازی روابط طرفین حائز اهمیت هستند با این حال انرژی را میتوان در صدر قرار داد، چرا که به نظر میرسد در سایر موضوعات مربوط به تجارت برخی منافع و مصالح داخلی از سوی کرملین در نظر گرفته میشود اما همکاری در حوزه انرژی متمایز از این مساله است و حتی میتواند روابط آتی دو کشور در سطح منطقه به ویژه در قبال بحران سوریه را تحت تاثیر قرار دهد.
موضوع همکاری در زمینه انرژی میان دولتهای ترکیه و سوریه پس از توقف پروژه «سوتاستریم» از سوی اتحادیه اروپا و با ایده ساخت پروژه «ترکاستریم» آغاز شد که در زمان اعلان خود جنبشی را در طرفین ایجاد کرد. این مورد از چنان اهمیتی برخوردار بود که حتی با ایجاد رکود در رابطه دو کشور مسکوت باقی نماند و طرفین پس از روند عادیسازی، بلافاصله نسبت به اجرایی شدن آن تاکید داشتند کمااینکه رجب طیب اردوغان نیز در نشست سنتپترزبورگ بر عزم کشورش جهت ازسرگیری پروژه احداث خط لوله انتقال گاز «ترکاستریم» اشاره کرد. با توجه به اهمیت موضوع در نزد سران هر دو کشور، قرارداد اجرایی شدن پروژه فوق در حاشیه اجلاس انرژی در استانبول میان دولتها از سال 2018 به امضا رسید.
طرح ابتدایی پروژه مذکور که در سال 2014 اعلام شد برساخت چهار خط لوله با مجموع ظرفیت 63میلیارد مترمکعب گاز تاکید داشت اما به دلایل مختلف سیاسی و اقتصادی چون امکان ساخت «نورداستریم2» توسط روسیه، تعداد خطوط لوله به دو عدد تقلیل یافت. با این حال براساس دادهها باید گفت که دو خط لوله فوق دارای اهمیتی استراتژیک نزد طرفین است.
نخستین خط لوله که به صورت مستقیم گاز را به مصرفکننده ترک خواهد رساند سبب میشود که آنکارا، گاز را بدون عبور از کشورها ترانزیت و به صورت مستقیم از مسکو دریافت کند که این امر منجر به کاهش تهدیدات سیاسی از یکسو و افزایش فواید اقتصادی در قالب تقلیل هزینههای مربوط به ترانزیت از دیگر سو شود.
خط لوله دوم نیز از منظر روسها حائز اهمیت است زیرا این خط لوله ترانزیت گاز روسیه از طریق ترکیه به بازارهای اروپا- یونان و جنوب ایتالیا- را برعهده خواهد داشت که به مسکو اجازه میدهد تهدیدات مربوط به ترانزیت گاز از طریق اوکراین را به حداقل برساند و با تحکیم جایگاه خویش، نفوذ مشخصی بر بازار اروپا اعمال کند.
ضمن اینکه با اجرایی شدن پروژه «ترکاستریم» مسکو با همکاری آنکارا بسته سوم انرژی اروپا را نیز محاط خواهد کرد که این امر در نزد مسکو بسیار حائز اهمیت است. لازم به ذکر است که علاوه بر اروپا، کنترل بر بخشی از بازار انرژی مدیترانه مشتمل بر سوریه نیز در زمره اهداف بلندمدت روسها قابل دستهبندی است.
با توجه به اهمیت انرژی در نزد دولتهای روسیه و ترکیه باید گفت که موضوع فوق میتواند بر روند همکاریهای طرفین به ویژه در رابطه با سوریه تاثیرگذار باشد. همانطور که تاکنون نیز شاهد بودهایم روند عادیسازی روابط، زمینه انعطاف سیاسی طرفین را فراهم آورده است تا آنجا که عملیات سپر فرات از سوی ترکیه در بستر چراغ سبز روسها تحلیل و بررسی شد. علاوه بر آن موضع روسیه در قبال کردها در سوریه - که خط قرمز دولت آنکارا و موضوعی امنیتی تلقی میشود- هرچند همسان با آنکارا نیست اما در تقابل هم نیست و هر دو ممانعت از ایجاد کریدور کردی را دنبال میکنند. علاوه بر این نزدیک شدن رویکرد روسیه و ترکیه نسبت به یکدیگر در بستر ائتلاف غرب نیز قابل تحلیل است. از یکسو دولت آنکارا در قبال کنشهای خویش در منطقه، همراهی مناسب از سوی متحدین غربی را شاهد نبوده است که توالی این امر زمینه دلسردی اردوغان از غرب را فراهم آورد و اخیرا هم موضوع کودتای داخلی در این کشور که با اتهام به غرب همراه بود بر شدت مساله افزود و از سوی دیگر کرملین هم در پی عدم کسب موفقیت در ایجاد تفاهم با ایالات متحده راجع به سوریه به دنبال تحکیم روابط خویش با بازیگران موثر
منطقه است و درصدد است تا این امر را پیش از انتخابات در امریکا و ورود رییسجمهور جدید محقق کند.
از اینرو ترکیه به عنوان بازیگر موثردر منطقه که از 911 کیلومتر مرز مشترک با سوریه نیز برخوردار است در نگرش روسها مهم و حائز اهمیت جلوه میکند مضافا اینکه موضوعات استراتژیکی چون انرژی زمینه تسهیل آن را فراهم کرده است.
ذکر این مساله حائز اهمیت است که وابستگی دولت ترکیه به گاز روسیه (که60درصد از مصرف خود را از این کشور تامین میکند) و نیز نیاز مسکو به جایگاه ژئواستراتژیک ترکیه در راستای اتصال به اروپا اهمیت انرژی را نزد هر دو کشور دوچندان میکند که این امر میتواند بر رویکرد کشورها نسبت به بحرانهای منطقه چون سوریه تاثیرگذار باشد.
هرچند با وجود اختلافات استراتژیک میان طرفین دستیابی به این مهم و ایجاد همگرایی سیاسی در کوتاهمدت مورد انتظار نمیباشد با این حال به نظر میرسد که بازیگران مذکور در قبال کنشهای یکدیگر واکنشی از خود بروز نمیدهند و این مساله میتواند در راستای فرضیه فوق مثبت ارزیابی شود.