بریتانیا 10سال آینده چگونه خواهد بود؟

۱۳۹۶/۰۴/۱۵ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۰۲۴۵۴
بریتانیا 10سال آینده چگونه خواهد بود؟

گروه جهان|

از برگزاری همه‌پرسی جنجال‌برانگیزی که آغاز روند خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا را در پی داشت، یک‌سال می‌گذرد. دولت این کشور تضعیف شده است و نگرانی‌ها و بی‌اعتمادی‌هایی در مورد آینده پس از خروج از اتحادیه اروپا وجود دارد. نشریه پولیتیکو چشم‌اندازی از یک دهه پیش روی بریتانیا به تصویر کشیده است.

 سال‌های ناخوشایند

«ماری آن سیژهارت» در تجسم آینده نه چندان خوشایند پیش روی بریتانیا نوشت، «دن آچسون» وزیر امور خارجه امریکا در سال 1962 گفت: «بریتانیا یک امپراتوری از دست داد، اما هنوز نتوانسته یک نقش برای خود بیابد. » بریتانیا در غم موقعیت خود به عنوان یک قدرت امپراتوری بزرگ پیشین گریست و در میانه عزاداری‌ها، با پیوستن به آنچه اتحادیه اروپا نام گرفت، نخستین قدم‌ها را به سمت یافتن نقشی جدید برداشت و آن عضویت با وجود دردسرهایش، به بریتانیا کمک کرد تا یکی از 5 اقتصاد و قدرت برتر جهان باقی بماند. سقوط امپراتوری بعد از جنگ جهانی دوم به بریتانیا تحمیل شد، اما در مورد برگزیت این‌طور نبود. این یک اقدام مازوخیستی تماما داوطلبانه بود که سبب می‌شود احساسات اوایل دهه 1960 بار دیگر در کشور حاکم شود. بریتانیا نه تنها هویت اروپایی خود را از دست می‌دهد، بلکه بار دیگر باید در جست‌وجوی نقشی برای خود باشد و بار دیگر همان حس سقوط را تجربه خواهد کرد. اقتصاد بریتانیا در نتیجه مشکلات در تجارت و کاهش سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی دیگر در زمره 5 اقتصاد برتر جهان نخواهد بود. این کشور ممکن است مجبور شود برای حفظ کرسی خود در شورای امنیت سازمان ملل متحد به‌شدت تلاش کند. ارتش بریتانیا در پی کاهش اجباری هزینه‌های عمومی تضعیف می‌شود و در نتیجه حفظ رابطه به اصطلاح ویژه‌ با امریکا نیز دیگر امکان‌پذیر نخواهد بود، چرا که بریتانیایی فقیر در خارج از اروپا چه به عنوان یک متحد نظامی و چه به عنوان یک شریک تجاری، چندان کارآمد به نظر نمی‌رسد. ارتباط با کشورهای غیر اروپایی همانند کشورهای دوست مشترک‌المنافع نیز بهتر نخواهد شد. اقتصادهایی همچون چین و هند که به سرعت در حال پیشرفت هستند به دلیل دشواری اخذ روادید برای شهروندان این کشورها، تمایل چندانی به توافقنامه‌های تجاری سخاوتمندانه بریتانیا نشان نخواهند داد و با توجه به تمرکز و تاکید دولت بریتانیا بر کاهش مهاجرت، احتمالا محدودیت‌ها در این زمینه کمتر نمی‌شوند. اقدام مازوخیستی بریتانیا در ترک اتحادیه اروپا سبب می‌شود که این کشور در مورد هویت خود دچار ناامنی شود و بازه زمانی 10ساله احتمالا برای اینکه بریتانیا خودش را پیدا کند، کافی نخواهد بود.

 شیون‌های پایان‌ناپذیر

طبق پیش‌بینی مت کلی در 10 سال آینده خبرهای بد تمامی نخواهند داشت، اما بسیاری از آنها نادیده گرفته می‌شوند، چرا که مردم دیگر از سیاست و از بی‌توجهی آن به ملت خسته شده‌اند. هیچ توافق تجاری که بازی را تغییر دهد، در انتظار بریتانیا نیست. پیش‌بینی نشریه اکونومیست در مورد اینکه «فاصله بیشتر مساوی است با تجارت کمتر» به حقیقت می‌پیوندد. توافق‌های کوچک با هند، چین و امریکا جای تجارت از دست رفته با کشورهای همسایه را نمی‌گیرد. خدمات بهداشت و درمان ملی حتی نمی‌تواند خودش را درمان کند. برنامه خدمات بهداشت و درمان عمومی لغو می‌شوند. مشکلات حقوق و مزایای بازنشستگی همچنان وجود خواهند داشت و هزینه‌یی برای زیرساخت‌ها صرف نمی‌شود. میانه‌رو‌ها ظهور نمی‌کنند. امانوئل ماکرون (رییس‌جمهوری فرانسه) برای کشور رخ نخواهد داد نه به این دلیل که به چنین سیاستمداری نیازی نیست؛ بلکه به این دلیل که شرایط آنقدر سخت و پیچیده است که جای نفوذی ندارد و البته به این دلیل که بریتانیا سیاستمداری همچون ماکرون ندارد.

بریتانیایی‌ها چیزهای زیادی از دست می‌دهند، اما از آنجایی که خسارت‌ها به صدها و شاید هم هزارها خانواده بریتانیایی آسیبی به جیب دولت نمی‌زند، اهمیت زیادی نخواهد داشت و خبرساز هم نمی‌شود. لندن به زندگی همیشگی خود ادامه می‌دهد و همانند همیشه قدرتمند به نظر می‌رسد و تنها به این دلیل که اوضاع لندن خوب است، دولت و بی‌بی‌سی می‌گویند شرایط بریتانیا خوب است.

اسکاتلند از بریتانیا جدا نمی‌شود؛ ولز هم همین‌طور. اما در ایرلند شمالی، بسیاری از بریتانیا فاصله خواهند گرفت. مواردی از آشوب و اختلال در نظم عمومی دیده می‌شود، اما آنقدری طول نمی‌کشد تا مردم به شرایط عادت کنند و همه‌چیز به حالت عادی برگردد. بریتانیایی‌ها با تحول در جامعه ادامه می‌دهند، اقتصاد رشد می‌یابد و شرایط بهتر می‌شود. آن زمان است که بریتانیا در می‌یابد تثبیت رابطه با اتحادیه اروپا، رابطه بریتانیا با خودش را تثبیت نمی‌کند و اینکه از اول باید رد پای مشکلات را در خانه جست‌وجو می‌کرد. اتحادیه اروپا هیچ‌گاه مشکل بریتانیا نبود!

 غلیان احساسات

«الیف شفق» معتقد است برای صحبت در مورد آینده نزدیک بریتانیا، ابتدا باید در مورد حقیقت موجود پس از برگزیت، شفاف‌سازی شود. تصمیم به ترک اتحادیه اروپا نه تنها سیاست‌گذاری‌های داخلی بریتانیا و سیاست خارجی این کشور را دچار تغییر و تحول کرد، بلکه از ریشه بر زبان و ماهیت سیاست‌گذاری تاثیر گذاشت.

چندین سال پیش، آرامش و وقار سیاست‌مداران بریتانیایی و مردم در مناظرات و مباحثات شگفتانگیز بود. اما اندکی پیش از برگزاری همه‌پرسی برگزیت و پس از آن، شرایط شروع به تغییر کرد. مردم در مورد سیاست با احساسات بیشتری صحبت می‌کنند. ممکن است تغییرات کوچک باشند، اما محسوس هستند. هرچه که احساسات بیشتری در مورد سیاست وجود داشته باشد، نگرانی، خشم و آزردگی بیشتری وجود خواهد داشت. همه اینها ادراک در مورد زندگی در جهانی بی‌ثبات را تشدید می‌کنند. عدم اطمینان مردم را احساساتی می‌کند و اشتباه خواهد بود اگر نقش احساسات در سیاست نادیده گرفته شود. احساسات ممکن است جوانان را به فعالیت‌های سیاسی بکشاند که خوب یا بد بودن آن بستگی به نوع فعالیت دارد؛ اما به‌طور قطع گرایش به ملی‌گرایی و انزواگرایی را تشدید می‌کند. آینده بریتانیا در 10 سال آینده تا اندازه زیادی به این بستگی دارد که امروز چطور در مورد چالش‌ها صحبت می‌شود. ارزش‌های مشترک در مورد همزیستی، احترام به تفاوت‌ها، دموکراسی، آزادی بیان و احساسات بین‌المللی نباید تغییر کنند.

 غریزه زنده ماندن

رزماری رایتر نوشت، شعار ساده «باز پس گرفتن کنترل» کمپین ترک اتحادیه اروپا به دلیل حماقت رای‌دهندگان بریتانیایی نبود که پیروز شد، بلکه دلیلش ناراحتی از مسیر اتحادیه اروپا و آمادگی رهبران بریتانیایی برای پیشروی در این مسیر بود. برگزیت نتیجه منطقی مشکلات پیشین با بروکسل بر سر مسائلی همچون وارد نشدن بریتانیا به منطقه یورو است. رای‌دهندگان احساس کردند که بریتانیا در خارج از اتحادیه اروپا می‌تواند اهداف خود را آزادانه‌تر دنبال کند. جدایی از بروکسل دشوار و پر هزینه است و اگر با متوقف کردن کامل مهاجرت نیروهای کار اروپایی همراه شود، یک اشتباه تمام عیار خواهد بود. اما در عین حال می‌تواند فرصتی برای بریتانیا باشد. بریتانیا در زمینه‌هایی همچون علوم اقتصادی و بیوتکنولوژی دانش قابل توجهی دارد و جوانان آن پویا هستند. شاید در یک دوره ده ساله بریتانیا موقعیتی مستحکم‌تر در «ثروت کشورها» بیابد.

 جزیره‌ای کوچک‌تر

روزا پرینس معتقد است بریتانیا در سال 2026 کشوری کوچک‌تر و خسته‌کننده‌تر خواهد بود. خروج از اتحادیه اروپا تنها شروع کار است. بدون اتحادیه اروپا، روابط تجاری بریتانیا آسیب می‌بیند و دولت هم مجبور خواهد بود بر مشکلات داخلی تمرکز کند که این مساله قدرت جهانی بریتانیا را از بین می‌برد.

آشوبی که در نتیجه رای‌گیری برگزیت و انتخابات سراسری سال 2017 آغاز شد، هیچگاه نباید اتفاق می‌افتاد و عواقب آن هم به سادگی از بین نمی‌رود. احتمال اینکه احزاب اصلی موجود در شکل کنونی خود دوام بیاورند، بسیار اندک است و همین حالا هم می‌توان اختلاف‌نظرهای داخلی را در آنها مشاهده کرد. شاید بتوان فوریت تشکیل یک حزب میانه‌رو جدید را از معدود مزایای برگزیت و دوران پس از آن دانست؛ اما این اتفاق شاید در بازه زمانی ده‌ ساله امکان‌پذیر نباشد. اتحادها و توافق‌های ضروری نیز شاید از نظر اقتصادی کمک چندانی به بریتانیا نکند؛ دست‌کم نه در اوایل روند خروج. بسیاری از نهادهای مالی و شرکت‌های بزرگ به دلیل پایین آمدن رتبه بریتانیا از یک ابر قدرت اقتصادی، تمایل کمتری به همکاری با این کشور نشان خواهند داد. ریاضت اقتصادی که قرار نبود در میان گزینه‌ها باشد، در پی کاهش ورود سرمایه از خارج از کشور به یکی از راهکارهای اساسی برای تامین هزینه‌هایی همچون هزینه خدمات بهداشت و درمان و رسیدگی به افزایش تعداد دانشجویان تبدیل شده است. از سوی دیگر، تا سال 2026 دیگر کسی برای کار کردن در بیمارستان‌ها و دانشگاه‌ها باقی نمی‌ماند، چرا که همه کارکنان خارجی به کشورهای خود بازگشته‌اند.

 قمارهای حزب محافظه‌کار

کریس مولین از دردسری که بریتانیا در آن افتاده نوشته است. رابرت هریس نویسنده اخیرا در توئیتی نوشت: «محافظه‌کاران کشور را نابود کردند. » اول یک همه‌پرسی احمقانه برای خروج از اتحادیه اروپا برگزار کردند و بعد از آن هم انتخابات زودهنگامی را خواستار شدند که اصلا ضروری نبود و کشور را در مسیری پیش برد که دولتمداری در آن عملا غیرممکن شده است. در هر دو مورد نیز این اقدام را تنها به یک دلیل انجام دادند و آنهم این بود که نمی‌توانستند اختلاف‌نظرهای داخلی خود را به تنهایی حل کنند و بدون اهمیت به منافع ملی، چنین خرابی به بار آوردند. جرمی کوربین هم اگرچه دوست‌داشتنی به نظر می‌رسد، اما «مسیح» نیست و حتی اگر نخست‌وزیر می‌شد، احتمال اینکه بتواند شرایط را درست کند، اندک بود. اگرچه جالب بود که در انتخابات اخیر با وعده هر چیزی به هر کسی حزب کارگر وی تا چه اندازه پیشرفت کرد، اما در نهایت عمل به چنین وعده‌هایی غیرممکن است و به توهم و ناامیدی منجر می‌شود.