بازجویی از یک دیکتاتور
منصور بیطرف|
تاکنون در مورد جنگ امریکا با عراق و نیز رهبر معدوم آن صدام کتابهای زیادی نوشته شده است. اما به نظر میآید که هیچ کتابی به اندازه کتابی که سال گذشته میلادی در امریکا منتشر شد جذاب، واقعی و خواندنی نباشد. کتاب «بازجویی از رییسجمهور» که نویسنده آن جان نیکسون، تحلیلگر ارشد سابق عراق در سازمان سیا و نیز بازجوی صدام پس از دستگیری بود به روایتهای دست اولی از رهبر سابق عراق میپردازد.
نیکسون در این کتاب به خواننده نکات تازهیی را از کاراکتر صدام ارائه میدهد. حتی دوران کودکی صدام و دعواهای کوچه تکریت را هم یادآور میشود و اینکه او از همان کودکی دوست داشت اسلحه به دست بگیرد و این نکته را هم یادآور میشود که گذشته و دوران کودکی صدام به هیچوجه مورد علاقه تحلیلگران سابق سیا
نبود. روند دستگیری صدام از نگاه نویسنده جالب است. امریکاییها از هر شنیدهیی در مورد صدام نمیگذشتند. نیکسون یادآور میشود که به گوش آنها رسیده بود که یکی از مترجمان ائتلاف گفته که در ارتباط با دکتر صدام است. «ما او را خواستیم تا اطلاعات بیشتری به دست بیاوریم. پس از جستوجوی زیاد وقتی او را یافتیم از ترس رنگش سفید شد، فکر میکرد که او را دستگیر
کردهایم.» نیکسون در ادامه مینویسد که «ما به او گفتیم که شنیدهایم اطلاعاتی درباره دکترهای صدام دارید. او خندید و گفت که در یک جلسه توجیهی گفته که با پیدا کردن کسی که داروهای پزشکی صدام را میرساند میتوانیم صدام را پیدا کنیم.» نیکسون یادآوری میکند که حتی راننده صدام را هم برای مدتی بازجویی کردیم و او به ما گفت که همان روزی که بغداد فتح شد، نیروهای امریکایی یک چهارراه مانده به محل پناهگاه صدام آمدند اما بعد متوقف شدند و صدام نفس راحتی کشید. سرنخهایی که نویسنده به خواننده میدهد او را تا زمان دستگیری میکشاند و به دوران بازجویی میبرد. از فصل چهارم کتاب به بعد ما با صدامی مواجه میشویم که دستگیر شده است. موضوعی که حتی خود امریکاییها باور نمیکردند که او را زنده دستگیر کنند. آنها فکر میکردند که یا خودکشی میکند یا در حین فرار کشته میشود. اما زمانی که زنده دستگیر شد مانده بودند با صدام زنده چه کنند؟
لذا پس از دو یا سه هفته که بازجویی از صدام شروع میشود خود را در مقابل فردی میبینند که مثل یک فرد عادی به همه سوالات پاسخ میدهد. حتی در مواردی هم از دوستان و رفقایش هم حمایت میکند و مسوولیت کارهای آنها را هم برعهده میگیرد. صدام کسی که جان نیکسون درباره او میگوید «دیکتاتوری که حتی برای کشتن مردمش دوبار فکر نمیکرد» اکنون در دستان سیا است. کتاب در مورد صدام نکات خواندنی دارد. بارها شنیده بودیم که صدام فیلم «پدرخوانده» را خیلی دوست داشت اما در بازجوییها معترف میشود که کتاب «پیرمرد و دریا» را خیلی دوست میداشت. شاید به این خاطر که خود را در برابر مشکلات تنها میدید و اینکه میبایست تنها از عهده آنها برآید.
کتاب «بازجویی از رییسجمهور» نیکسون، خواننده را به اعماق روح صدام میبرد. کسی که اجازه نمیداد مذهب به درون سیاست راه پیدا کند و تمامی امور را در دستان خودش داشت و وقتی که کنار رفت انگار محور چرخ اداره عراق هم از هم پاشید. به گفته نیکسون امریکاییها وقتی وارد عراق بدون صدام شدند با کشوری ازهمگسیخته روبهرو بودند. هر کس ساز خودش را میزد و جمع کردن ان برای نیروهایی که نه فرهنگ آنجا را میشناختند و نه تاریخش را بسیار سخت بود. «بازجویی از رییسجمهور» واقعیت مهمی را به ما نشان میدهد و آن اینکه آدمها آن طور که خود را نشان میدهند وقتی با بحران روبهرو میشوند چگونه از هم میپاشند، درست مثل صدام.