راه نجات صنعت از تله فقر

۱۳۹۶/۰۴/۲۷ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۰۳۲۳۰
راه نجات صنعت از تله فقر

 مسعود نیلی    

واکاوی نقش ایدرو در توسعه آینده صنعتی کشور از دو جهت چندان ساده به نظر نمی‌رسد. از یک سو همچنان در کشور فاقد مدل توسعه صنعتی مناسب هستیم. اگرچه برای نخستین بار در سال 1381 سند استراتژی توسعه صنعتی به رشته تحریر درآمد اما آنچنان که مصوب شده مورد توجه قرار ندارد. از سوی دیگر به ویژه طی 15سال اخیر، سازمان گسترش و نوسازی صنایع با دگرگونی‌های متعددی همراه بوده و کماکان درخصوص ماموریت و رسالت محوری آن اتفاق نظر وجود ندارد. در سال‌های دور اما می‌شد تعریف و رسالت واضح‌تری از این سازمان بیان کرد. در سال 1346 که ایدرو آغاز به کار کرد، ماموریت اصلی آن ایجاد صنعت بود هر چند که طی سال‌های بعد در حوزه‌هایی نظیر نساجی و صنایع قند، کارکرد نوسازی نیز مورد توجه قرار گرفت. اما می‌توان گفت طی این مقطع صنایعی در مقیاس بخش صنعت کنونی وجود نداشت و سهم صنعت در تولید ناخالص داخلی تنها به زیر 3درصد در سال 1346 می‌رسید. در گذر از این سال‌ها، امروز اقتصاد ایران 5 برابر بزرگ‌تر شده و این درحالی است که صنعت رشد 30برابری داشته است.  صنعت کشور از بدو آغاز به کار خود بر مبنای یک استراتژی نانوشته«پاسخ به نیاز داخل» فعالیت داشته است. بعدها اما رسما استراتژی«جایگزینی واردات» مطرح می‌شود. بر این اساس می‌توان گفت، صنعت ایران طی دهه‌های مختلف بین دو مرز استراتژی جایگزینی واردات و خودکفایی حرکت کرده است. در واقع تولیدات کشور کمتر بر مبنای برونگرایی و صادرات و به عبارت دیگر پاسخ به نیازهای جهانی از کارخانجات خارج شده‌اند. همچنین صادراتی که امروز وجود دارد عمدتا از منابع طبیعی و معدنی کشور تغذیه می‌شود و صدور کالا بر مبنای عواملی نظیر تکنولوژی، بهره‌وری، نوآوری و اساسا ایجاد ارزش‌افزوده کمتر به چشم می‌خورد.

رکود یا ریزش قدرت خرید؟

کلیدواژه‌یی که ظرف چند سال گذشته ابتدا به صورت صحیح به کار می‌رفت و اکنون به اشتباه مورد استفاده قرار می‌گیرد، مفهومی به نام «رکود» است. از رهگذر علم اقتصاد، رکود به نوساناتی گفته می‌شود که کوتاه‌مدت در روند کلی فعالیت‌های اقتصادی رخ می‌دهد سپس برطرف می‌شود. اگرچه لزوما رونق جایگزین رکود نخواهد شد اما نمی‌توان به هر نوع کسادی در فعالیت‌های اقتصادی رکود گفت. امروز به اشتباه گفته می‌شود بسیاری از واحدهای صنعتی کشور در رکود قرار دارند. اما این کسادی در بازار چه علتی دارد؟

در فاصله سال‌های1386تا 1392 اتفاقاتی در بازار داخلی ایران رخ داد که واکاوی ماوقع و پیامدهای آن کمتر مورد توجه قرار گرفته است. پیامدهایی که ماندگار شدند و امروز به سادگی نمی‌توان این آثار نامبارک را از چهره صنعت کشور زدود. چنانکه متوسط سطح درآمد خانوار شهری و روستایی در سال 1392 به ترتیب حدود 22و 38درصد نسبت به سال 1386 با کاهش مواجه شد. رخدادی که از جنگ تحمیلی تا به امروز بی‌سابقه بوده است. در نتیجه این اتفاق، سطح تقاضا برای محصولات مختلف ازجمله تولیدات صنعتی در سال 1392 تقریبا معادل سطح تقاضا در سال‌های 1380و1381 رقم خورد. افزون بر این میزان تقاضا برای کالاهای سرمایه‌یی نیز وارد روند نزولی خود شد و بر این اساس میزان سرمایه‌گذاری در سال 1392 تقریبا معادل همین میزان در سال 1380 به ثبت رسید. حسب تصادف، مقدار مخارج دولت به قیمت ثابت به عنوان مصرف‌کننده دیگر کالاهای صنعتی نیز به حدود میزان یاد شده در سال‌های 1380و1381 رسید. به بیان ساده‌تر، صنعت کشور در پاسخگویی به تقاضای داخلی به اندازه سال‌های1380و1381 مصرف‌کننده دارد و آن میزان رشد ظرفیت تولیدی که از سال 1381 تاکنون در بخش صنعت محقق شده اکنون با معضل فروش در بازار داخلی کشور دست و پنجه نرم می‌کند. در واقع نوعی کاهش حقیقی تقاضا رخ داده و با تزریق پول نمی‌توان آن را برطرف کرد؛ چراکه اساسا قدرت خرید اقتصاد کاهش یافته و این درحالی است که بخش صنعت بی‌اعتنا به این اتفاق، روند رو به رشد خود را دنبال می‌کرده است. در سال‌های 1391و1392 اما دو کاهش شدید در ارزش‌افزوده بخش صنعت رخ داد و این بخش حدود 17درصد کوچک‌تر شد؛ رشدی منفی که حتی در دوران جنگ تحمیلی نیز سابقه نداشت. اما با رشدهای مثبت سال‌های 1393و 1394 بخشی از این عارضه جبران شد.

برای بازگشت سطح درآمد خانوارهای شهری و روستایی به میزان سال 1386 که نقطه بیشینه آن بوده حدود 7تا 10سال زمان نیاز است. اکنون 3سال از آن گذشته و طی این روند نشان می‌دهد که حداقل 7سال دیگر نیز زمان باقی است. اکنون می‌توان گفت، اندازه صنعت کشور نسبت به سال 1381 حدود دو برابر شده درحالی که میزان تقاضا حدود میزان سال 1381 باقی مانده است. این به معنای شکاف بزرگی میان ظرفیت ایجاد شده در صنعت و مقدار تقاضای موجود است. اکنون شمار قابل توجهی از واحدهای صنعتی با مشکلاتی مواجهند و اینگونه استدلال می‌کنند که مشکل اصلی آنها تامین مالی است حال آنکه مشکل ثابت ماندن تقاضا، جدی‌تر از مشکل نقدینگی است.

 صادرات و برونگرایی

در شرایط جاری معادل حدود نیمی از صنعت کشور به عنوان اضافه ظرفیت شناخته می‌شود و چنانچه در این خصوص تدبیر ویژه‌یی اندیشیده نشود، روند کنونی سبب کوچک شدن صنعت و حذف بخش قابل توجهی از صنایع می‌شود. در این صورت باید انتظار عواقبی نظیر تشدید بیکاری، عمیق‌تر شدن معضلات نظام بانکی و معضلات ثانویه را داشت. از آنجا که بازار داخلی کفاف ظرفیت اضافه صنعت کشور را نمی‌دهد در نتیجه تنها راهکار ممکن می‌تواند اتخاذ رویکرد صادرات و برونگرایی باشد؛ تغییر رویکردی که چندان هم ساده به نظر نمی‌رسد. در واقع صنعتی که سال‌ها دل قرص به بازار مطمئن داخلی بوده به دشواری می‌تواند وارد بازارهای بین‌المللی با رقبای به مراتب قدرتمندتر شود. در این میان فاصله‌های چشمگیری از منظر تکنولوژی، هزینه‌های تامین مالی، شیوه مدیریت، بهره‌وری و نظیر آن وجود دارد که کار را برای بنگاه‌های داخلی سخت کرده است.

افزون بر عدم رشد نامتناسب تقاضا به نسبت ظرفیت‌های تولید کشور، ترکیب تقاضا نیز دچار تغییراتی شده است. عمده رشد ظرفیت بخش صنعت که در دهه 1380و به دنبال درآمدهای فراوان نفتی شکل گرفت اساسا به تبع رشد بخش مسکن و صنایع معطوف به این بخش رقم خورده است. اکنون اما چند سالی است که بخش مسکن در رکود به سر می‌برد و البته نیاز به تحرک دارد. هر چند که سرمایه‌گذاری در این بخش مانند گذشته نیز مطلوبیت ندارد؛ چراکه مشکل مازاد ظرفیت وجود دارد. حتی اگر سطح درآمد طی سال‌های آینده رشد پیدا کند، ترکیب سابق از فعالیت‌های اقتصادی مناسب نخواهد بود و مشکل عدم تطابق با بازار وجود دارد.  بنابراین نیاز به طی دوران‌ گذاری است تا واحدهای صنعتی کشور که اساسا بر مبنای نیاز داخل تولید می‌کردند به بنگاه‌های صادر‌کننده تبدیل شوند. البته باید توجه داشت این دگردیسی به صورت طبیعی و خودبه خود رخ نمی‌دهد. اگرچه نیاز است تا از منظر دیپلماسی اقتصادی و سیاست‌گذاری کلان اقتصادی، بستر برای این تغییرات هموار شود. در سند بالادستی سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی تاکید فراوان بر صادرات شده و این واژه دارای بیشترین تکرار در این سند است. اما در سطح خرد(سطح بنگاه‌ها) نیز نیاز به اعمال تغییرات و توجه به برخی الزامات است. حال سوال اینجاست که چه تحولاتی باید صورت گیرد و متولی این امر کیست؟

 احیای هویت محوری ایدرو

آنچه اکنون برای اقتصاد ایران تهدید به شمار می‌رود، می‌تواند برای نهادی نظیر سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران به منزله یک فرصت قلمداد شود. به طور کلی یکی از کارکردهای 6 ‌گانه سازمان‌های توسعه‌یی به همرسانی کسب و کار یا Business Matchmaking است. سازمان توسعه‌یی لازم است، بنگاه‌های کوچک و متوسط را به بنگاه‌های بزرگ مرتبط کند همچنین زمینه را برای تحقق سرمایه‌گذاری خارجی روی اصلاح ساختار بنگاه‌های کشور فراهم کند. کارکرد مهمی که واحدهای غیررقابت‌پذیر موجود را به بنگاه‌های رقابتی تبدیل می‌کند.

اکنون برخی ماموریت‌ها در ایدرو جاری است که شاید فاقد تناسب با چرایی تاسیس آن باشد. حال چنانچه این سازمان خود را از بند این ماموریت‌های فرعی جدا کرده و روی دو رسالت اصلی به همرسانی کسب وکارها در صنعت داخلی و جذب سرمایه‌گذاری خارجی برای اصلاح ساختار، ارتقای سطح تکنولوژی و بهبود ساختار اداره بنگاه‌ها متمرکز شود، می‌توان به رقابت‌پذیری هر چه بیشتر بنگاه‌های داخلی در بازارهای بین‌المللی و رفع مشکلات کنونی صنعت امید بست.

عارضه دیگر ایدرو، فقدان نوعی انباشت قابلیتی سامان یافته بوده که به دلیل تنوع گسترده کاری و ماموریتی این سازمان طی نیم قرن گذشته است. اما امروز می‌توان دو رسالت یاد شده را به عنوان ماموریت‌های محوری سازمان در افق 20سال آینده مطرح کرد چراکه اقتصاد ایران اکنون چاره‌یی جز برونگرایی ندارد. این برونگرایی مستلزم وجه نهادی است که ایدرو می‌تواند به ایفای این نقش با اهمیت بپردازد. اکنون نیاز است، نقش سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران مورد بازنگری قرار گیرد. شرایط موجود فرصت مناسبی است که این سازمان در پرتو سیاست‌های کلی اقتصادی مقاومتی، هویت خود را بازسازی کرده و بتواند نقش تحقق برونگرایی در صنعت کشور را به ویژه در حوزه تولید کالاهای مصرفی با دوام و صنایع ساخت ماشین‌آلات و تجهیزات بر عهده بگیرد. ایدرو این قابلیت را داراست که بخش مهمی از صنعت کشور را از تله‌یی که اکنون در آن گرفتار شده- ‌که می‌تواند در آینده به تله فقر مبدل شود- ‌رهایی بخشد و رونق پایدار را به بخش صنعت ارزانی کند.