صنعت 2هزار میلیاردی کنکور
پژوهشگر حوزه آموزش: تصمیمگیرندگان اصلی آموزش و پرورش ما وزیر و معاون وزیر نیستند بلکه آنهایی هستند که صنعت کنکور را به دست دارند
گروه اقتصاد اجتماعی|
امروز نتایج اولیه آزمون سراسری سال 96 اعلام میشود؛ نتیجه تازهترین ماراتن نفسگیر دانشآموزان سال آخر متوسطه. اما حالا و با وجود گذشت نزدیک به یک ماه از برگزاری کنکور امسال، همچنان زمان چشمگیری از برنامههای صدا و سیما، مال موسسههای کنکور است. تنور داغ کنکور انگار، سر سرد شدن ندارد. در این سالها بسیاری از پولیشدن آموزش عالی گفتهاند. آن سوی دیوار کنکور، آسمان تیره و تار است. بررسی کنکورهای برگزار شده در سالهای اخیر هم خبر از کاهش ظرفیت دورههای روزانه دانشگاهها دارد؛ به گونهیی که در آزمون سراسری سال گذشته، در مجموع 129هزار و 516 ظرفیت به دورههای روزانه و بدون شهریه و 620هزار و 753 ظرفیت به سایر دورهها که با دریافت شهریه است، اختصاص داشت؛ این یعنی چیزی بیش از 80 درصد پذیرش دانشگاهها به سوی دورههای شهریهیی همچون شبانه، پردیس و... هدایت شدند. این گزارش اما، میکوشد نگاهی اندازد به عملکرد بخش خصوصی همیشه خواستنی، در «بازار کنکور»؛ به صعنتی با درآمد دوهزار میلیارد تومانی.
حلقه وصل
کنکور حلقه وصل نظام آموزش عمومی و نظام آموزش عالی است. در ایران، سازمان سنجش آموزش کشور که سازمانی تحت نظر وزارت علوم، تحقیقات و فناوری است، متولی اصلی برگزاری کنکور سراسری ورود به دانشگاهها است.
فروردین ماه امسال، مهدی نویدادهم، دبیرکل شورای عالی آموزش و پرورش، گفت: «چون قانون مسوولیت تدوین، طراحی و اجرای کنکور را به این سازمان سپرده، کنکور بهگونهیی طراحی شده که منافع و ضوابط مورد نیاز وزارت علوم را تامین میکند.» دبیرکل شورای عالی آموزش و پرورش با گلایه از همراه نبودن نمایندگان مجلس و اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی با وزارت آموزش و پرورش در اجرای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، گفت: «آنها باید مانع را بر طرف کنند؛ ما نمیتوانیم مانع کنکور را بر طرف کنیم. ما گفتیم شما به عنوان شورای بالادستی وارد شوید و مانع را بر طرف کنید تا ما به طرف سند تحول حرکت کنیم. مجلس شورای اسلامی وارد شد ولی آن چیزی نشد که انتظار میرفت تا مدلی طراحی و این مشکل رفع شود.»
بنابر قانون مصوب مجلس، سهم سوابق تحصیلی در پذیرش دانشگاهها باید به 85 درصد برسد. اما این سهم هرگز به بیش از 25 درصد نرسید و سرانجام دیوان عدالت اداری به ابطال سهم سوابق تحصیلی در کنکور حکم داد و بر این اساس تا زمانی که امتحانات نهایی در دوره متوسطه بطور کامل برگزار نشود، سهم سوابق تحصیلی در کنکور به صورت قطعی اعمال نخواهد شد.
محمد بیرانوندی، عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس، در مورد میگوید: «حذف کنکور موضوعی است که سالها مورد بحث صاحبنظران بود اما جایگزینی مناسب برای آن که بتواند رقابت فعلی را حذف کند، یافت نشد. »
او میافزاید: «حتی با اعمال سهم سوابق تحصیلی در پذیرش کنکور بازهم عطش رقابت برای برخی رشتهها و دانشگاههای برتر وجود دارد اما رقابت در سایر رشتهها کمرنگ شده است. اگر چه سوابق تحصیلی در پذیرش دانشجویان سهم 25 درصدی دارد اما برای اعمال سهم بیشتر و قطعی سوابق تحصیلی نیاز است تا امتحانات در سایر پایههای تحصیلی دوره دبیرستان به صورت نهایی برگزار شود.»
ناگهان، مافیا
میگویند آنچه تو را نکشد، قویترت میکند. ناتوانی قانون گذاران در کشتن غول کنکور هم انگار، آن را اکنون قدرتمندتر از پیش ساخته است.
کنکور برای متولدان تا سالهای نخست دهه ۶۰، متفاوت از امروز بود. در آن روزها تعداد نزدیک به 2 میلیون نفری داوطلبان ورود به دانشگاهها، در برابر ظرفیت ناچیز دانشگاهها، رقابتی تنگاتنگ را پدیده آورده و اینچنین، توانست سالهای جوانی تعداد بسیاری از جوانان را به کام کشد. سال گذشته اما، ۳۵۰هزار صندلی در دانشگاهها خالی ماند؛ صندلیهایی که البته مال دانشگاههای پولی بودند.
با این همه و در حالی که نزدیک به یک ماه از برگزاری کنکور امسال میگذرد، اما همچنان زمان چشمگیری از برنامههای صدا و سیما، در پربینندهترین ساعتها، مال موسسههای کنکور است تا بازاریابانشان از پشت دوربین به پشتکنکوریها بگویند: «از همین تابستان آغاز کنید»؛ برنامههایی که با نظر به تعرفه آگهیها و برونسپاریهای صدا و سیما، بیشک درآمد چشم ناپوشیدنی نصیب صدا و سیما میکنند یا آنگونه که علی عبدالعالی، پژوهشگر حوزه آموزش، میگوید «اگر برخی موسسههای کنکور نباشند، این شبکهها تعطیل میشوند. ».
سکوت کرکننده وزارت آموزش و پرورش اما، خبر از نفوذ ریشههای مافیای کنکور به عمق جان نظام آموزش عمومی دارد؛ چه اینکه مصوبه سال 92 مجلس، که بنا را بر «اختصاص ۸۵ درصد ظرفیت پذیرش آموزش عالی به پذیرش صرفاً با سوابق تحصیلی» گذاشته بود، هرگز اجرا نشد.
هرچند عمادی، رییس مرکز سنجش آموزش و پرورش گفت که برگزاری امتحانات نهایی، که ابراهیم خدایی، رییس سازمان سنجش، آن را پیشنیاز حذف کنکور دانسته بود، به دلیل هزینههای بالا و فراهم نبودن زیرساختها، برای آموزش و پرورش ممکن نیست، اما حسابی سرانگشتی نشان میدهد که آنکه بیش از وزارت آموزش و پرورش متحمل هزینه میشود، صنعت کنکور است؛ صنعتی که دبیرکل شورای عالی آموزش و پرورش در موردش گفت: «صعنت کنکور همون عنصری است که بازی را بر هم میزند، بخش خصوصیای که گاهی از عملکرد آن با عنوان مافیای کنکور یاد میشود.»
عروسکگردانها
ادهم در ادامه گفت: «این موسسهها چون توان مالی بسیار بالایی دارند، میتوانند کارشناسان آموزش و پرورش را هم جذب کنند. حتی کتابهای درسی را تغییر دادهاند. همچنین میتوانند مدیر یا معلم مدرسهها را هم تحتتاثیر قرار بدهند.» او با تاکید بر اینکه صنعت کنکور بهدلیل برخورداری از پشتوانه مالی قوی کل نظام آموزش و پرورش را تحت تاثیر قرار داده است، ادامه داد: «صنعت کنکور کتابهای درسی، شیوه ارزشیابی و معلم ما را تغییر داده است. به همه مدارس اعلام کردهایم هیچ کتابی بدون تایید سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی حق ورود به مدارس ندارد. ولی گزارشهای زیادی داریم مبنی بر اینکه تعداد کتابهای کنکور در کیف دانشآموزان بهمراتب بیش از کتابهای درسی است. معلم کتاب درسی را میبندد و کنار میگذارد و کتاب کنکور را تدریس میکند.» او افزود: «الان در نظام آموزش و پرورش معلم موفق کسی است که در کنکور قبولی بیشتری داشته باشد. در یک کلام کنکور به شیوه فعلی آموزش و پرورش را زمینگیر کرده است.»
علی عبدالعالی، پژوهشگر حوزه آموزش و دانشیار دانشگاه علم و صنعت، هم میگوید: «موسسههای کنکور جنایتکاران هوشمندند. مافیایی نامعلوم یا معلوم در حال کنترل آموزش و پرورش است.» او میافزاید: «۱۳ میلیون دانشآموز در مدارس مشغول تحصیل هستند که یک میلیون نفر از آنها کنکوری هستند، اما یک سوم یا یک چهارم آنها که حدود سه میلیون نفر میشوند، مشتری کنکور آزمایشیاند. همین کنکورها، در سال بالغبر هزار میلیارد تومان گردش مالی دارد و از محل چاپ کتابهای کمکآموزشی نیز به همین میزان پول نصیب موسسات خصوصی میکند. »؛ یعنی 2هزار میلیارد تومان. عبدالعالی تاکید کرده بود: «باید اعتراف کنیم که تصمیمگیرندگان اصلی آموزش و پرورش ما وزیر و معاون وزیر نیستند بلکه آنهایی هستند که صنعت کنکور را به دست دارند.»
اسفندیار چهاربند مدیرکل سابق آموزش و پرورش شهر تهران درباره گردش مالی آموزشگاههای آزاد آن هم در سال 93 گفته بود: «در شهر تهران 150 میلیون نفر ساعت طی یک سال از آموزشهای خصوصی استفاده میکنند که شامل فعالیتهای فوق برنامه مدارس، کلاس زبان و تقویتی است که حدود 300 میلیارد تومان سالانه گردش مالی دارد، اگر گردش مالی موسسات غیرمجاز را نیز اضافه کنیم این رقم سالانه به 500 میلیارد تومان میرسد.» غلامعلی افروز، روانشناس و رییس علمی انجمن اولیا و مربیان هم با هشدار نسبت به نفوذ موسسههای آموزشی کنکور هم گفته بود: «امروز پدران تدارکاتچی و مادران خدماتچی و معلمان مسوول انتقال تستها و سوالات شدهاند.»
صعنت به جای فرهنگ
وضعیت پیشامدرن وضعیتی است که در آن جایگاه افراد در جامعه براساس ویژگیهای انتسابی و نه ویژگیهای اکتسابی تعیین میشود. در این معنا، شما در جامعه پیشامدرن شاهد تحرک و جابهجایی طبقاتی نیستید و هرکسی در همان طبقه اجتماعی که به دنیا میآید، از دنیا هم خواهد رفت.
ایران اما از دهه ابتدایی قرن حاضر پا در راه مدرنشدن گذاشته است. از ابتدای قرن حاضر و بهویژه با ظهور حکومت پهلوی، شعار ایران نوین با وعده عبور افراد از جایگاه طبقاتیشان بهوسیله ابزاری به نام دانایی، جان گرفت و بار آورد. در چنین جامعهیی آنکه داناست، تواناست؛ مردم دیگر نه با شغل پدران، که با علم و دانششان طبقهبندی میشوند و علم، راه رسیدن به ثروت و قدرت است و دانشگاه، حرف نخست را میزند. همین هم هست که هر نسل فرزندانش را توصیه میکند که برای آنکه در آینده زندگی مشابه آنها را نداشته باشند، درس بخوانند و وارد دانشگاه شوند.
پیدایش دولت- ملت، ویژگی دوران مدرن است و اگر، بنا را بر گفته محمد رضایی، پژوهشگر اجتماعی بگذاریم که «پیدایش دولت-ملت به مدرسه گره خورده است»، با مفهوم آموزش اجباری مواجه میشویم و آن چیزی که ما را به مفهوم آموزش اجباری نزدیک میکند، «رنج مدرسه» است. برای جستن خاستگاه این رنجها، باید سراغ از دو بردار گرفت؛ یکی بردار اقتصادی، که البته زیر چتر و قبای آموزش خودش را قایم کرده است و همان شهروندسازی آموزش محور است که از طریق سامانه کنکور دنبال میشود.
به گفته محمد رضایی، پژوهشگر اجتماعی، در سازمانهای کنکوری ایده این است: «من آزمون میدهم، پس هستم.» او با اشاره به یکی از بنگاههای مرتبط با کنکور ادامه میدهد: «برنامههای این بنگاه همه را دربرگرفته است حتی کودکان و والدین را تشویق به ثبتنام میکند. برای کودکان از ابتدایی تا دانشگاه برنامه دارد. بخشی را به ثبتنام پدران کانونی و مادران کانونی. یعنی به پدر و مادر هم رحم نمیکند. همه باید در خدمت کنکور قرار بگیرند که ما به آن کنکوری شدن جامعه میگوییم. » او افزود: «مناسباتی حاکم شده و خودمان با دستهای خودمان آب در آسیاب میریزیم و این فرآیند را بازتولید میکنیم. این بردار نیرویی است که زندگی ما را دارد به هرز میبرد. البته اصل ماجرا وجود اقتصاد بسیار کلانی است که چون جزئیاتش را نمیدانیم ورود نمیکنیم. وقتی دولت به خوبی نمیتواند مالیات بگیرد مای محقق هم نمیتوانیم به سادگی این گردش را دربیاوریم. تخمینهای بالای 1000میلیارد تومان در این صنعت کنکور است. وقتی اینطور نگاه میکنیم شاید لازم باشد که ما از آموزش اجباری درک مان را عوض کنیم. آنجا که قانون اجباری شدن آموزش را مطرح کردم که برابری آموزش را برای همه یکسان کند. اما گویا این اجباری شدن معنای دیگری دارد. کسانی که وبر را میشناسند با مفهوم قفس آهنینش آشنا هستند. منطقی اینجا حاکم شده که ما گریزی از آن داریم. پدر و مادری اگر بخواهد فرزندش در مدرسه درس نخواند و درگیر سامانه کنکور نشود کاری نمیتواند بکند. واقعا جور دیگری میتوانیم فرزندانمان را بار بیاوریم؟» محمدامین قانعیراد جامعهشناس هم براین باور است که ایدئولوژی دانش و دانشگاهمحور، مجموعه رفتارها و خردهفرهنگهای دیگری ازجمله خردهفرهنگ کنکور را هم حول خود شکل میدهد؛ چراکه برای انتخاب افراد برتر از نظر علمی باید یک نظام گزینش هم وجود داشته باشد. بنابراین ما با خردهفرهنگ کنکور به عنوان بخشی از خردهفرهنگ دانشگاه روبهرو هستیم. او اما تاکید میکند: «امروز ما دیگر با فرهنگ کنکور مواجه نیستیم بلکه با چیزی به اسم صنعت کنکور روبهرو هستیم که نه براساس منطق جامعه که براساس منطق درونی خودش عمل میکند و این منطق همان منطق پول است. » او میافزاید: «اگر روزی قرار بود افراد با کنکور دادن و به دانشگاه رفتن آینده درخشانی را برای خود رقم بزنند، حالا این آینده درخشان از رهگذر شرکت در فلان کلاس و فلان برنامه آموزشی پولی عبور میکند. جالب اینکه سالهاست توخالی بودن «اسطوره جامعه غیرطبقاتی» براساس دانایی که از رهگذر دانشگاه قرار بود محقق شود، خود را به نمایش گذاشته است. امروز دیگر همه میدانند دانشگاه نتوانسته نظام طبقهبندی اجتماعی را با نظام دانایی منطبق کند.»
در خدمت سرمایه
بنا بود تا سال ۹۵ کنکور بطور کامل حذف شود. این اتفاق رخ نداد. انگار زور بازوی مافیای کنکور و گردش مالی بالغ بر ۲هزار میلیاردی صنعت کنکور، موجب میشود تا همچنان بهترین سالهای زندگی نوجوانان ایرانی پای اضطراب کنکور هدر بسوزد و حتی اکنون و با وجود خالی ماندن تعداد زیادی از صندلیهای دانشگاهها، همچنان امتحان چند ساعته کنکور راهکار گزینش دانشجویانی باشد که قرار است در رشتههای پرمتقاضی ادامه تحصیل دهند. صنعت کنکور و مافیای کلاسهای تضمینی کنکور، نظام آموزش و پرورش را به خدمت طبقهیی برخوردار آورده و اینچنین، نقش استعداد را در نظام آموزش و پرورش کمرنگتر از پیش کرده است. نتیجه اینکه اکنون حق آموزش، جایش را به حق ثبتنام در کلاسهای تضمینی واگذارده است.