ذخایر عظیم کشفنشده و بکر زیر یخهای شمال
ریحانه رضایی|
دانشآموخته کارشناسیارشد مطالعات اروپای دانشگاه تهران|
قطب شمال از جمله مناطقی است که در سالهای اخیر شاهد حضور اغلب قدرتهای مهم بینالمللی در آن هستیم. سوالی که در اینجا مطرح میشود، این است که مهمترین دلایل حضور قدرتهای بینالمللی در قطب شمال و جزایر آن چیست؟ بهعلاوه حضور این میزان از قدرتهای منطقهیی و فرامنطقهیی در این منطقه چه پیامدهایی برای آن به همراه دارد؟
باید گفت که به گمان کارشناسان بینالمللی، منطقه قطب شمال در مباحث مرتبط با دیپلماسی انرژی و امنیت اقتصادی جهان و همچنین در ارتباط با گشایش مسیرهای دریایی جدید که سهم مهمی در تجارت بینالمللی دارند، در دهههای آتی از اهمیت کلیدی برخوردار است. بدینجهت قدرتهای منطقهیی و فرامنطقهیی در سالهای اخیر رقابتی بیوقفه را جهت نقشآفرینی در آن آغاز کردهاند. این امر منطقه را با چالشهای مهمی مواجه کرده که نحوه پاسخگویی به هریک از این چالشها پیامدهای منطقهیی و جهانی عمدهیی به همراه خواهد داشت.
اهمیت نظامی و استراتژیکی قطب شمال
در دوران جنگ سرد
قطب شمال محل برخوردهای استراتژیک دوران جنگ سرد و به لحاظ نظامی و سیاسی منطقهیی بسیار حساس بود. برای اتحاد جماهیر شوروی نیز منطقه اهمیت بالایی داشت، زیرا این کشور زیردریاییهای خود را که ستون فقرات قدرت نظامی آن بودند، در زیر کلاهکهای یخی منطقه مستقر کرده بود. فضای دریایی و هوایی قطب شمال به همان میزان برای امریکا و متحدان آن نیز مهم بود. ایالاتمتحده یک هدف استراتژیک حیاتی در منطقه داشت و آن حفظ و کنترل آبراههای بین امریکا و اروپا بود. به همین دلایل هم بود که این کشور توانست حق تردد و استفاده نظامی از جزیره حساس و استراتژیک گرینلند را به دست آورد.
در دوره پس از جنگ، خطی از گرینلند و ایسلند به عنوان پله دفاعی امریکا در اقیانوس اطلس امتداد یافت. پایگاه تول در گرینلند و پایگاه دریایی امریکا در ایسلند به عنوان نقاط ضد ژئو- استراتژیک در برابر آرمانهای شوروی در شمال حفظ شدند؛ اما اهمیت استراتژیک و نظامی قطب شمال در طول دهه 1990 و پس از جنگ سرد و با فروپاشی شوروی کمرنگ شد. درواقع پس از فروپاشی شوروی رویارویی ژئو استراتژیک جای خود را به دستور کار غیرنظامی، همکاریهای پژوهشی و منافع اقتصادی داد. حتی نیروهای ایالاتمتحده در سال 2006 پایگاه کفلویک در ایسلند را ترک کردند.
اهمیتیابی مجدد قطب شمال
در سالهای اخیر قطب شمال و مناطق مجاور آن بنا به دلایلی مهم، بازهم در کانون توجهات بینالمللی واقع شدهاند. اقتصاد جهانی در آیندهیی نزدیک بهوضوح وابسته به مناطق قطبی خواهد بود. یخهای قطب شمال و جزایر آن برای اقتصاد جهانی و جمعیت جهان از اهمیت بسیاری برخوردارند. این مناطق در تامین امنیت غذایی شهرهایی مانند لندن، نیویورک، شانگهای و امنیت غذایی کشورهایی مانند بنگلادش و هلند نیز نقش مهمی دارند.
درجه حرارت در قطب شمال در حال افزایشی سریعتر از متوسط جهانی است. اگر این روند آبوهوایی در طول چند دهه آینده ادامه یابد، کاهش یخها موجب خواهد شد تا خطوط دریایی جدیدی در شمال و از سرزمین اصلی کانادا و شمال سیبری گشوده شود. خطوط حملونقل بین آسیا و اروپا نیز به طرز عمدهیی کوتاهتر و بطور بالقوه ارزانتر از مسیرهای حاضر از طریق کانال پاناما و سوئز در آفریقا و امریکا خواهد گردید. اما در کنار این افزایش اهمیت، قطب شمال و دولتهای حاضر در آن با چالشهای مهمی نیز مواجه هستند.
ذوب شدن یخهای قطب شمال، احتمال تعارض در بین بازیگران منطقهیی و قدرتهای فرا منطقهیی را نیز افزایش میدهد. یکی از مهمترین مسائلی که کشورهای قطب شمال با آن مواجه هستند، افزایش کنترل بر مسیرهای دریایی، ازجمله مسیر دریای شمال به سوی روسیه است. مساله دیگری که درنتیجه ذوب شدن یخها، قطب شمال را درگیر میکند کشف و استخراج منابع معدنی سرشار نظیر ذخایر بزرگ نفت و گاز و مواد معدنی و عناصر خاکی کمیاب در این ناحیه است که پس از ذوب شدن یخهای قطبی امکان استخراج و بهرهبرداری از این منابع فراهم خواهد شد.
در سالهای اخیر نیز گرم شدن زمین و تقاضای جهانی برای منابع، در حال تبدیل کردن قطب شمال به یک منطقه کلیدی است. بهگونهیی که کارشناسان چینی از قطب شمال به عنوان خاورمیانه جدید یاد میکنند. البته گمانهزنیهای گستردهیی در خصوص عواقب این دگرگونی جریان دارد. امریکاییها تخمین میزنند که قطب شمال احتمالا حدود 13درصد از ذخایر نفتی کشف نشده جهان و 30 درصد از ذخایر بکر گازی جهان و همچنین منابع معدنی سرشاری ازجمله سنگآهن، روی و طلا را دربر دارد. در اجلاس نفت و گاز قطب شمال نیز که در سال 2014 در نروژ برگزار شد، سازمان دهندگان تخمین زدهاند که حدود 44 میلیارد بشکه نفت درنتیجه ذوب شدن یخهای این ناحیه میتواند به دست آید.
بارگرسون در مقالهیی تحت عنوان بحران قطبی در این باره نوشت: یخهای اقیانوس منجمد شمالی به سرعت در حال ذوب شدن هستند و این مساله باعث میشود که اقیانوس منجمد شمالی جهت حملونقل منظم دریایی گشوده شده و اکتشاف منابع طبیعی پرسود آن نیز آغاز گردد؛ اما این وضعیت ویژه میتواند بسیار خطرناک باشد زیرا در حال حاضر هیچ ساختار سیاسی یا حقوقی که قادر به توسعه منظم منطقه یا میانجیگری اختلافات سیاسی بر سر منابع قطب شمال یا خطوط دریایی باشد، غالب نشده است؛ بنابراین هر دولتی تلاش میکند تا از محدوده خود دفاع کند.
پیشبینی وضعیت قطب شمال در دهههای آتی
پیشبینی دقیق آینده منطقه قطب شمال کار سادهیی نیست. یک پژوهشگر فرانسوی به نام ریچارد لبی وییق سه سناریوی جایگزین برای ژئوپلیتیک منطقه ارائه کرده که عبارتند از:
الف) یک قطب شمال تحت سلطه ایالاتمتحده امریکا؛
ب) شکلگیری جنگ سرد جدید منطقهیی بین امریکا و روسیه؛
ج) تداوم فضای قطبی با بخشهایی پایدار از حاکمیت ملی، احترام به قوانین دریایی و تشکیل موسسات تعاونی قوی.
در حال حاضر، ایجاد تعادل بین تنش و ثبات یکی از نکات اصلی در این منطقه است. انتظار میرود چین در پروژههای مرتبط با منابع شمال شرقی منطقه حضور یابد. ایالاتمتحده نگران تغییرات ژئوپلیتیک منطقه خواهد بود. تجدید حضور امریکا در بخش شمال غربی محتمل است. همچنین در برخی تجزیهوتحلیلهای سیاسی، این منطقه به محل و سنگر مانورهای استراتژیک توصیفشده است. بهطور بالقوه اما پتانسیل همکاری در بین کشورهای قطب شمال بیش از تعارض است.
البته این بدان معنا نیست که منطقه قطب شمال عاری از تنشها و تعارضات باشد. در خصوص اختلافات و تنشهای موجود در منطقه میتوان به اختلاف بین کانادا و دانمارک بر سر مالکیت یک جزیره کوچک خالی از سکنه و پوشیده از سنگ گچ به نامهانس اشاره کرد که درصورت وجود ذخایر نفت و گاز سودآور در این منطقه میتواند تنشزا باشد. تنش میان ایالاتمتحده، روسیه و چین نیز ممکن است براثر تلاش برای کنترل منابع و مسیرهای دریایی افزایش یابد. درهرحال عواقب ناشی از تغییرات آبوهوا پیکربندی منطقه را تغییر داده و قطب شمال به عنوان مرز جدیدی در روابط بینالملل اهمیت یافته است. درواقع، قطب شمال به یک اولویت استراتژیک برای کشورهای منطقهیی و حتی فرا منطقهیی تبدیلشده است. باید دید که آیا این منطقه به عنوان یک منطقه همکاری باقی خواهد ماند یا اینکه به یک منطقه رویارویی و کشمکش تبدیل خواهد شد.
جمعبندی
در مجموع میتوان گفت شواهد حاکی از آن است که قطب شمال در دهههای آتی به یکی از مهمترین مناطق جهان از حیث ارتباطی، استراتژیکی و انرژیک بدل خواهد شد. با توجه به اینکه جنبههای اقتصادی امنیت از گستردگی و پیچیدگی بسیاری برخوردار بوده و میزان آسیبپذیری کشورها رابطه مستقیمی با وضعیت اقتصادی آنها دارد؛ مسلم است که قدرتهای اقتصادی و سیاسی بزرگ جهان به افزایش نفوذ در قطب شمال ادامه خواهند داد. اگر قطب شمال آنگونه که کارشناسان چینی ادعا میکنند پتانسیل تبدیلشدن به یک خاورمیانه جدید را داشته باشد؛ لازم است تا کشورهای واقع در خاورمیانه و از جمله ایران – به عنوان یکی از کشورهای وابسته به صادرات مواد خام و برخوردار از آبراههای استراتژیک- در خصوص پیامدهای ایجاد چنین وضعیتی به کارشناسی دقیق بپردازند.
از آنجاییکه یکی از بزرگترین میادین نفتی در مجاورت گرینلند و نروژ واقع شده و تخمینها حاکی از آن است که این میدان نفتی برابر با نیمی از ذخایر نفتی عربستان سعودی است؛ این مساله ضمن افزایش اهمیت قطب شمال میتواند تاثیرات مهمی بر قیمت منابع در بازارهای جهانی و بهتبع آن بر وضعیت اقتصادی کشورهای متکی بر صادرات منابع خام برجای گذارد. چرا که به دلیل فضای تفاهمآمیزتر حاکم بر قطب شمال و گشایش مسیرهای دریایی کوتاهتر و ارزانتر -در نتیجه ذوب شدن یخهای قطبی- در این ناحیه، اغلب خریداران اصلی مواد خام ترجیح میدهند به سرمایهگذاری در این منطقه بپردازند.