سیمای واقعی ترامپ را بیشتر بشناسیم
ترجمه: صابر مقدمی
دونالد ترامپ رییسجمهور امریکا یک نژادپرست و منادی نفرت و خشونت است. وقت آن است که از بیاهمیت جلوه دادن صدمات جبرانناپذیری که بر پیکر جامعه وارد میکند، دستبرداریم.
نود سال پیش در منطقه کوئینز نیویورک در حدود هزار نفر از اعضای کوکلاکس کلان با پلیس ناحیه درگیر شدند. «فرد ترامپ» پدر دونالد ترامپ یکی از دستگیرشدگان بود. پرونده او هرگز به دادگاه نرفت چون که شرایط آن زمان خیلی متفاوت بود. اما فرد ترامپ پسرش را طوری بار آورد که همیشه باور داشته باشد به جامعه برتر نخبگان سفید تعلق دارد. زمانی که در مبارزات انتخابات ریاستجمهوری سال 2016 امریکا درباره آن واقعه سیاه از او سوال شد اظهار داشت: این موضوع هرگز اتفاق نیفتاده. اینها یک مشت دروغ و چرت و پرت است. او هرگز دستگیر نشده. هرگز به خاطر این موضوع محکوم نشده. هرگز متهم نشده. کاملا ساختگی است. داستان احمقانهیی است…
آیا این سوال بدان معناست که هر چیزی که در دادگاه طرح شود تنها واقعیت دارد؟
دونالد ترامپ در سال 1973 بهخاطر اینکه حاضر نشده بود 14هزار دستگاه از واحدهای مسکونیاش در نیویورک را به سیاهپوستان اجاره دهد به دادگاه فراخوانده شد. این موضوع مستند و قابل اثبات است. شکایتها در پروندهیی که روی آن حرف C مخفف colored یا رنگین پوستان نوشته شده است در بایگانی موجود است. در این پرونده مدارکی موجود است که نشان میدهد دقایقی بعد از مخالفت با درخواست اجاره سیاهپوستها این واحدها به سفیدپوستها اجاره داده شده است. در دهه 1980 ترامپ کارکنان سیاهپوست کازینوی معروفش بهنام ترامپ کازینو را به کم کاری و تنبلی متهم کرده بود. او گفته بود که میترسد سیاهپوستان از او دزدی کنند. در آوریل 1989 وقتی «تریشا میلی» یک بانکدار سفید پوست سرمایهگذار در منطقه سنترال بانک مورد تجاوز قرار گرفت و به خاطر شدت ضرب و شتم به کما رفت چهار سیاهپوست و یک اسپانیولی تبار دستگیر شدند. دونالد ترامپ در یک اعلامیه تمام صفحهیی در روزنامهها از مردم آن نواحی خواست از طرح «مجازات اعدام باید برگردد»حمایت کنند. دادگاهی دستگیرشدگان را که بیگناه بودند محاکمه کرده و آنها سالها بعد از زندان آزاد شدند.
در نوامبر سال 2016 امریکاییها ترامپ را به عنوان رییسجمهور کشورشان انتخاب کردند. همان فردی که باراک اوباما را به مسلمان بودن و به دنیا آمدن در یک کشور خارجی متهم میکرد. مردی که در شعار مبارزات انتخاباتیاش یعنی «بیایید امریکا را به پیشینه پرافتخارش برگردانیم» مفهوم نظریه داروینیسم اجتماعی نهفته است. نظریهیی که طرفداران آن عقیده دارند فقط متولدین امریکا بر مهاجرین حق حکومت دارند و بدین منوال باید سفیدپوستها بر سیاهپوستها و مردان بر زنان حکومت کنند. سخنرانیها، دستورات و تصمیمات تجاریاش تردیدی باقی نمیگذارد که او طرفدار چه ایده و صاحب چه شخصیتی است؟
امریکا منشور اخلاقیاش را گم کرده است.
ترامپ یک نژادپرست است. او منادی نفرت و پلشتیهاست. کسانی که وانمود میکنند اینطور نیست و او را صرفا خشن و فاقد مبادی آداب، پیرمردی هرج و مرج طلب یا فردی که صراحتا میکوشد به عنوان یک سیاستمدار ریاکار معرفی نشود معرفی میکنند در واقع آب در آسیاب او میریزند. «الیزابت ولینگ» زبانشناس و رفتارشناس آلمانی که اخیرا مهمان دانشگاه کالیفرنیا در برکلی بوده است چنین میگوید: ترامپ افکار و عقایدش را در توییتر محک میزند سپس آنقدر آنها را تکرار و تکرار میکند که به رفتارش تبدیل شود.
خانم ولینگ عقیده دارد برخی از امریکاییان دنیا را به عنوان مکانی برای سلطه و تجاوز و نقطه جدایی خوب از بد میدانند. به نظر او ترامپ نماینده این گروه و دسته از امریکاییان است. در دورانی که بیثباتی ناشی از تغییرات حکمفرماست ترامپ مقصران اصلی را پیشاپیش شناسایی کرده است: مهاجرین و نخبگان! در صورتی که اگر یک حادثه تروریستی دیگر در امریکا رخ بدهد ترامپ کسی را که باید مسبب این حادثه معرفی شود از قبل شناسایی کرده است. یعنی قضات لیبرال یا آزاداندیشی که اجازه دادهاند مهاجران وارد کشور شوند. از کاخ سفید انتظار میرود کانون و مرکز ثقل منشور اخلاقی امریکا باشد ولی متاسفانه منزل و مامن بزرگترین شؤونیست امریکاست.
نژادپرستی روزمره معمولا کارکردهای مختلفی دارد: ابتدا با تعصب و تبعیض نژادی شروع میشود. از انداختن سکه به روی کودکان یهودی تا متوقف کردن مکرر سیاهپوستها توسط پلیس و انجام بازرسیهای بدنی بیشترسیاهپوستان. بعد از آن نوبت فعالان نژادپرست است که در پستوها به انتظار نشستهاند و سوم سیاستمدارانی که در انظار عمومی کلمات مبتذل و پیش پا افتاده به زبان میآوردند. همه این اتفاقات میتوانند به صورت مستقل از هم رخ دهند. اما وقتی که با هم همراه شدند یک جریان توفانی را خلق میکند. عین همان اتفاقاتی که با آمدن ناسیونال سوسیالیستها در آلمان و آپارتاید در آفریقای جنوبی رخ داد. این مراحل در چند سال اخیر در کشور مجارستان نیز تجربه شد. و اکنون در دوران زمامداری ترامپ در امریکا رخ میدهد. در این مراحل تاثیر و نفوذ نژادپرستی به وضوح قابل مشاهده بوده و مخالفت یا مقاومتی در برابر آن صورت نمیگیرد.
سردمداران آلمان شرقی کمونیست عقیده داشتند - امروزه میدانیم که این عقیده چقدر شتابزده بوده است- که بر نظام سرمایهداری فائق آمدهاند. در این میان، در دنیای غرب همه امیدوار بودند که زنستیزی، یهودستیزی و نژادپرستی نسبت به گذشته بهطرز چشمگیری فروکش کرده است. البته این انتظار نیز شتابزده بود. هدف از لفاظیهای نژادپرستان تحریم مناظرات قانونی و قرار دادن نژادپرستی در کفهیی برابر با مدارا و مسامحه است. یا به قول مارکس تز و آنتیتز. درست مانند ابراز عقاید. امریکا کشور آزاد و مستقلی است.
«دیدوید دوک» رهبر نژادپرستان امریکا دلیل خوبی برای تعریف و تمجید از دونالد ترامپ طی چند هفته گذشته داشته است. وقتی رییسجمهور ایالات متحده امریکا اعلام میکند که قربانی نیز مانند قاتل مسوول است و کسانی که دست به تظاهرات متقابل میزنند به اندازه نازیهایی که پرچمهای صلیب شکسته را تکان میدادند و فریاد میزدند «هرگز اجازه نخواهیم داد یهودیان جای ما را غصب کنند» مقصرند و همحزبیهای ترامپ هنوز از او حمایت میکنند، امثال دوک و ترامپ به اهداف خود نائل میشوند. دیگر صفاتی مانند مدارا، همدردی، عطوفت و تنوع عقیده به عنوان صداقت سیاسی انکار میشود. دیگر به زبان آوردن هر صفات دیگری ارزش محسوب شده و شما میتوانید از این طریق به راحتی خشونت را توجیه کنید. چرخهای تمدن به عقب میچرخد.
منبع: اشپیگل