پایان دیپلماسی دلار؟
گروه جهان
کارشناسان از دهه 1960 میلادی، یعنی حدود نیم قرن پیش از پایان سلطه جهانی دلار میگفتند. شاید امروز به واسطه کمرنگ شدن اتحادهای ژئوپلیتیک زمان آن رسیده که این پیشبینی را جدی بگیریم.
بری ایچنگرین استاد اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه کالیفرنیا برکلی، در پراجکت سیندیکیت مینویسد: شاید زمان آن رسیده که شایعات و گمانهزنیها درباره «سقوط دلار» را جدی بگیریم؛ نشانههای تحقق این پیشبینی را باید در افزایش گزارشهای منتشر شده در این باره دید. پیشبینیهایی که از 1696 میلادی و سقوط گلد پول لندن آغاز شد، زمانی که 8 بانک مرکزی کلیدی در حمایت از تبدیل دلار امریکا به طلا با یکدیگر همکاری کردند. سقوط سیستم مدیریت پولی برتون وودز که دلیلش تورم بالا بود، باعث شد تا ارزش دلار افزایش یابد. از این دوره که همزمان با ریاستجمهوری ریچارد نیکسون، جرالد فورد و جیمی در ایالاتمتحده (دهه 1970) بود با اهمیت یافتن جایگاه دلار ابراز نگرانی درباره احتمال سقوط دلار بیشتر شنیده میشد.
اما این گمانهزنیها در مقایسه با حجم انبوه ابراز نگرانیها درباره دلار که از سال 2001 شروع شده بود و منعکسکننده شوک ناشی از حملات تروریستی 11 سپتامبر بود یا رشد قارچگونه کسری تراز تجاری ایالاتمتحده و بحران مالی جهان در سال 2008 میلادی بسیار ناچیز بود. اما نقش جهانی دلار با وجود تمام این فراز و نشیبها ادامه یافت. همانطور که من و همکارانم در کتاب جدیدی که منتشر شده، اشاره کردهایم سهم دلاری که بانکهای مرکزی و دولتها در سراسر جهان به عنوان ذخایر ارز خارجی نگهداری میکنند بهدلیل تحولات اخیر جامعه جهانی به سختی میتواند تغییر کند. بله، دلار هنوز هم ارز غالب در بازارهای معاملات خارجی است. دلار هنوز هم ارزی است که برای قیمتگذاری نفت در سراسر جهان از آن استفاده میشود، امری که نیکلاس مادورو رییسجمهوری ونزوئلا از آن با عنوان استبداد دلار نام برده است.
در میان بهت و ناباوری بسیاری از معاملهگران ارز، ارزش دلار در طول سال گذشته فراز و نشیب و بهبود گستردهیی را شاهد بود. اما این افت و خیز هم نتوانست محبوبیت ارزش دلار در بازارهای جهانی را تخریب کند.
بانکهای مرکزی هنوز هم اوراق قرضه خزانهداری امریکا را نگه میدارند چراکه بازار این اوراق شناورترین بازار مالی جهان است و البته اوراق قرضه خزانهداری امریکا امن هستند چراکه دولت ایالاتمتحده از جنگ ویرانگر 1812 تاکنون پرداختهای معوق در بدهیاش نداشته است.
علاوه بر این، ارتباطات دیپلماتیک و نظامی ایالاتمتحده، متحدان واشنگتن را ترغیب میکند تا دلار را نگه دارند. کشورهایی که تسلیحات هستهیی خود را دارند کمتر از کشورهایی که در تامین امنیت خود نیازمند امریکا هستند، دلار نگه میدارند. اتحاد نظامی با کشوری که ارز آن در سبد ذخیره ارزی است، ارزش سهامی که با ارز خارجی آن کشور خرید و فروش میشود را تا 30 درصد افزایش میدهد. با این حال مطالعات نشان میدهد سهم ذخایری که به دلار نگه داشته میشود با خروج ایالاتمتحده از پیمانها، ائتلافهای سیاسی و اتحادهای نظامی بهطور قابلتوجهی کاهش مییابد.
این پیوندهای میان اهداف ژئوپلیتیک و انتخاب ارز بینالمللی ناشی از عوامل ترکیبی هستند. دولتها باید اطمینان داشته باشند کشوری که ارز آن را بهعنوان ذخیره ارزی نگهداری میکنند یا اوراق قرضه آن را خریداری میکنند به عنوان یک متحد پرداخت بدهیهای آنان را در اولویت قرار خواهد داد. در مقابل این متحدان، با عمل به تعهدات خود میتوانند به کاهش هزینههای استقراض کشور صادرکننده کمک کنند.
اما تهدید جدی علیه سلطه دلار بر بازارهای جهانی همین دسامبر از راه میرسد، زمانی که قرار است مساله سقف بدهی فدرال بار دیگر مطرح شود (رییسجمهور امریکا با درخواست دموکراتهای کنگره برای افزایش سقف بدهی و تامین بودجه دولت تا 15 دسامبر، موافقت کرد).
آنطور که یکی از مقامهای وزارت خارجه امریکا بدون تمایل به انتشار نامش گفته است؛ به نظر میرسد که دولت دونالد ترامپ هیچ اهمیتی برای متحدان امریکا قائل نیست و در نتیجه به دیپلماسی هم اهمیتی نمیدهد.
کرهجنوبی و ژاپن تقریبا 80درصد از ذخایر بینالمللی خود را به دلار نگه میدارند. میتوانید تصور کنید که باتوجه به سیاستهای ترامپ اگر اتحاد واشنگتن با توکیو و سئول دستخوش تنش شود و رفتار مالی ژاپن و کرهجنوبی و دیگر کشورهایی که متحدان امریکا بهشمار میروند بهطور چشمگیری تغییر کند، چه پیامدهای ناگواری برای نرخ دلار و هزینههای استقراض ایالاتمتحده دربر خواهد داشت.
دونالد ترامپ خود را مرکز ثقل امور قرار داده است. بهعنوان مثال او میخواهد به هر قیمتی که شده مساله کرهشمالی را حل کند تا چهره تخریب شده خود را در جنگ کلامی (نافرجام) با پیونگیانگ صیقل دهد و در این راه توجهی به جامعه جهانی ندارد. اما ترامپ در مقابل تمام خصومت کرهشمالی تنها یک راه در پیش دارد؛ مذاکره. با این حال کرهشمالی برخلاف ایران که با دولت باراک اوباما پای میز مذاکره نشست هیچ تمایلی به مذاکره ندارد. پس دولت ترامپ مجبور خواهد شد که راه دیگری را درپیش بگیرد. واضحترین گزینه برای چانهزنی دادن احساس امنیت به کرهشمالی از طریق کاهش نیروهای امریکایی در شبه جزیره کره و بهطور کلی آسیاست که البته این اقدام (حداقل در نگاه اول) به معنی کمرنگ شدن تعهد ایالاتمتحده برای تضمین امنیت متحدان آسیایی و باز کردن فضا برای چین است. این اقدام باعث تقویت موقعیت بینالمللی چین در جامعه جهانی شده و تقویت بیش از پیش موقعیت چین در عرصه جهانی، به معنی تقویت ارزش پول این کشور در بازارهای جهانی خواهد بود. این یعنی با ادامه سیاستهای فعلی ترامپ جایگزین شدن یوان به جای دلار در آینده دور از انتظار نخواهد بود.