وداع با بازاریان سنتی
منصور بیطرف
امروز مراسم بیست و یکمین سالروز ملی صادرات در کشور برگزار میشود. طبق معمول و روال همیشگی فهرستی از صادرکنندگان برتر داده میشود و یک مقام عالیرتبه دولت هم از آنها تقدیر میکند. مثل همیشه معضلات و چالشهای همیشگی پیش روی صادرات طرح و وعده و وعیدهایی هم برای برطرف کردن آنها داده خواهد شد. اما باز مثل همیشه یک سوال پیش روی اقتصاد کشور باقی میماند و آن این است که چرا صادرات ما آنقدر ضعیف است که با یک تلنگری از هم میپاشد؟
بر اساس آمارهای بانک مرکزی، ارزش صادرات غیرنفتی ایران در سال 1377، یعنی در دومین سالروز ملی صادرات معادل 3میلیارد و 185میلیون دلار بود، این رقم در سال 1395 به 28میلیارد و 226میلیون دلار رسید، چیزی حدود 9برابر. اما گمراه نشوید. افزایش 9برابری صادرات غیرنفتی ایران ناشی از گسترش تنوع منابع تولیدی کشور نیست بلکه بخش عمدهیی از این صادرات که تقریبا 20 درصد آن است، مربوط به میعانات گازی است که از سال 1385 وارد جداول صادرات غیرنفتی شده است. بدون شک بخشهای دیگر این اقلام هم کما بیش به نفت وابسته است.
پس در این مدت صادرکنندگان غیرنفتی ایران دنبال چه بودهاند؟ واقعیت آن است که طی 21سال گذشته، سیاست و اقتصاد ایران فراز و نشیبهای زیادی را طی کرده است که نقطه عطف آن را میتوان در انتخابات سال 1384 واکاوی کرد. در ایران اقتصاد، چه بخواهد و چه نخواهد، یکسر آن به سیاست وابسته است و در این مدت هر چند که بسیاری از فعالان اقتصادی از جمله بزرگان و السابقون اتاق بازرگانی کوشیدند که این سیر را معکوس کنند، یعنی سیاست را به اقتصاد وابسته کنند، اما این مسیر یکطرفه هرگز برعکس نشد. لذا در این مدت هم صادرکنندگان ما نتوانستند از این بازار پرآشوبی که بعد از سال 1384 بر عرصه اقتصاد کشور سایه انداخت، ترفی ببندند. آنها هنوز درگیر چالشهایی که ریشه در درون جناح بازیهای کشور دارد هستند، آنها هنوز وارد عرصه تصمیمگیری نشدهاند چه برسد به تصمیمسازی.
اکنون بازار سیاست و اقتصاد جهان در تسخیر افراد و شرکتهایی هست که درصدد جذب بازارهای بیشتری هستند و به طرقی آنها هستند که سیاستهای کشور خود را تعیین میکنند. حتی در کشوری مانند ایالات متحده که بر خلاف عرف همیشگی رییسجمهوری آن کشور درصدد اعمال سیاست بر اقتصاد است، باز این شرکتها و فعالان اقتصادی هستند که از طرق مختلف سیاستهای وی را لغو یا به تاخیر میاندازند، زیرا هر تصمیم ترامپ به معنای از دست دادن بخشی از بازار جهانی است. سیاستی که عکس آن را به درستی چین در پیش گرفته است. آن کشور درصدد گسترش بازارهای خود در سطح جهان است و هر جایی که امریکا آن را خالی میکند او به سرعت پر میکند. این سیاست که با حمایت دولت چین صورت میگیرد را فعالان اقتصادی و صادرکنندگان آن در پیش گرفتهاند.
برگردیم به داخل و نگاهی بیندازیم به اوضاع صادرکنندگان خودمان، اعم از دولتی و غیردولتی. اگر نگوییم تمام به جرات میتوانیم از واژه
«اکثریت» استفاده کنیم که صادرکنندگان غیردولتی کشور بیشتر نگاه سنتی به کالا دارند تا صنعتی. به این معنا که به جای آنکه از ارزش افزوده کالا استفاده کنند و ارزش افزوده صادر کنند، سعی در همان صدور کالای سنتی دارند. به همین دلیل است که صادرکنندگان ما سال به سال بازار هدف خود را جدا از ماجرای سیاست از دست میدهند و جایگزین آنها صادرکنندگان چینی یا کشور دیگر میشوند.
صادرات تنها کالای صرف نیست، بلکه دانش است، ارزش است و این دانش و ارزش به سرمایه انسانی و پرورش نخبگی و در کل به سیاست کلی و نظام حاکم برمیگردد و این هم «شجاعتی» میخواهد که بتوانیم نگاه غلط و نادرستی را که داشتیم، بزداییم و اندیشه درست را جایگزین آن کنیم. این مهم فقط با دانش نوین به دست میآید نه«سنتی».