زلزله و بحران همهچیزدانها
محمدرضا ابراهیمی فعال مدنی
مدتی است که ایران شاهد زلزلهیی در منطقه غربی کشور و استان کرمانشاه است. واقعهیی که در تمام ابعاد بحثهایی مطرح کرد از مباحث فنی و عمرانی تا سیاسی و اجتماعی، به راستی میتوان گفت این زلزله هیچ کس را بینصیب نگذاشت. بحثهایی که امیدواریم به نتیجه عملی مشخصی برسد و دوباره کسانی بهترین راهکار همیشگی خود را که در پابان ماجرا مردم را متهم اصلی خواهند بود به جای حقیقت بر کرسی ننشانند. اصلیترین بحث پیرامون زلزله کرمانشاه بیاعتمادی به نهادهای دولتی بود و باعث شد تا مردم خود به این واسطه به مناطق زلزلهزده سرازیر شوند تا کمکهای خود را به دست زلزلهزدگان برسانند. چهرههای شناخته شدهیی هم بودند که به واسطه اعتمادی که از مردم کسب کردهاند پا در میدان گذاشتند و آمادگی خود را برای دریافت و رساندن این کمکها به مردم اعلام کردند و مبالغ و کمکهای مردمی خوبی جمعآوری کردند تا برای مناطق زلزلهزده هزینه کنند. در این میان اما میتوان گفت که موسسات غیردولتی هم خوش درخشیدند. با اینکه این نهادهای نو پا آنچنان به چشم نیامدند اما با نیاز سنجی و جمعآوری و پخش کمکهای مردمی گامی موثر برای رساندن کمکها به مناطق زلزلهزده برداشتند تا به این واسطه بار مسوولیتی که مردم به خصوص آنان که به هر دلیلی، درست یا غلط، به نهادهای دولتی مسوول اعتماد نداشتند از دوششان بردارد. هر چند که به دلیل فراگیر نبودن این موسسات که میتوان به دلیل نوپایی و همچنین اطلاعرسانی ضعیف از این نوع موسسات و نبود آموزش کار مدنی و اجتماعی برای مردم ازسوی دستگاههای مربوطه باشد، این موسسات هم نتوانستند جلو مردم را بگیرند تا خود پا به میدان نگذارند. البته در آینده به خصوص با این درخشش سازمانهای مردم نهاد و غیردولتی باید هر چه بیشتر مورد بحث و معرفی برای جامعه قرار بگیرند. مردم آمدند از راه دور و نزدیک، شبها در خیابانها و روستاها در کنار زلزلهزدگان خوابیدند. با آنها اشک ریختند با آنها غذا خوردند و زندگی کردند. کمکها را بستهبندی کردند. حتی به خاطر یک قرص سرما خوردگی کیلومترها رفتند و آمدند. ایرانیها گویا همه از اهالی کرمانشاه بودند اما عدهیی همان تئوریسینهای همیشه در پشت پشتتر صحنه، درست جایی که فقط صدایشان به گوش میرسد. کسانی که فقط در طول تاریخ هویت خود را بر انکار تفکر قالب جامعه برای ارضا حس خود برتربینیشان بنا کردند کسانی که نامی مناسبتر از همهچیز دانها رویشان نمیتوانم بگذارم. یک پله خودشان را دوباره بالاتر از جامعه دیدند و شروع کردند به نقد مردم از موضع بالا. یعنی از جایی که همهچیز را میدانند ولی کسی نمیداند، جایی که آنها آگاهند همه نا آگاه. چرا که آنها یک پله بالاترند! اینها دقیقا همان کسانی هستند که در کارنامه خود ملت خود را آماج تهمتهایی از قبیل بیتفاوتی به مسائل اجتماعی سیاسی نا آگاهی و مطالعه، نداشتن کنش سیاسی و از این دست صفتها متهم کردهاند. کار به جایی میرسد حتی نقش قوی رسانهیی مردم برای همهچیز دانها نوعی شوی مضحک به نظر میرسد و خود نمایی نه چیز دیگری. یعنی انکار مهمترین ابزار جامعه مدنی. کاریکاتورها و نقشهایی منتشر میشود که انگار همه رفتند به خودنمایی و دوباره همهچیز بر میگردد به ناآگاهی و استفاده نکردن از بزرگ فکرانی چون خودشان. در این نوع نگاه، ما آسیبشناسی و نگاه کارشناسی و تحلیلی درباره اتفاق رخداده و وضعیت موجود نمیبینیم. همهچیز دانها اتفاقا امروز و حتی در تاریخ به نوعی بحران تبدیل شدهاند. بحرانی که عدهیی برای اثبات حقانیت خود دایما مردم را و کنشها و تصمیماتشان را در ردیف اول اتهام قرار داده تا علت اصلی ماجرا همیشه مغفول بماند. آنها ذرهیی به تجویزات و تئوریهایشان شک نمیکنند که ملتی که حاضر به رای بالا به دولت است، شاید اعتماد صد درصدی به دولت ندارد، بهویژه در جایی که جان آدمی در میان است. خودشان هر روز از فساد میگویند و تئوریهای فضایی برای مقابله با آن میدهند و بعد انتظار اعتماد در بدترین شرایط موجود را دارند. شک هم نمیکنند شاید این محصول خودمان است. راهکار اصولا برای همهچیز دانها واژه دور از ذهنی است و این اصلیترین ویژگی آنهاست. عدهیی بهطور مثال تقویت سازمانهای مردمنهاد و آموزش بیشتر برای جامعه را راهکار میدانند تا اعتماد مردم هر چه بیشتر جلب شود اما همهچیز دانها فقط میتوانند بگویند مردم نمیدانند، اشتباه میکنند حس وطن دوستی و انسان دوستی مردم از هر طرف ماجرا که نگاه کنیم اشتباه از آب در نمیآید. حتی نمیخواهد ناسیونالیست باشیم یا حتی ایرانی، این انکار خود ماست و به هیچوجه قابل انتقاد نیست. بلکه نبود سازماندهی و غیبت جامعه مدنی و کار مدنی و گروهی، خالی بودن از تئوریهای راهبردی برای مدیریت کشور و از جمله مدیریت بحران و از همه مهمتر فساد را میتوان از جمله دلایل اصلی ایجاد این مشکل قلمداد کرد؛ عواملی که بحران همهچیز دانها اصلا نمیگذارد به مرحله بحث برسد.