ریختشناسی احمدینژادیها
بهاره مهاجری
معاون سردبیر
این روزها رفتار احمدینژاد رییسجمهور سابق و نزدیکانش بازتابهای متفاوتی در پی داشته است. این اقدامات از بستنشینی بقایی و جوانفکر گرفته تا سخنان تند رییس دولت نهم و دهم در حرم حضرت عبدالعظیم علیه رییس قوه قضاییه، چنان فضای سیاسی و شبکههای مجازی کشور را پر کرده بود که شاید این پرسش اساسی کمتر به ذهن خطور میکرد که آیا این احمدینژاد با احمدینژاد سالهای 1384 تا 1392 فرقی کرده است؟ چه آنکه اگر به موضوع احمدینژاد به صورت هیجانی نگاه نشود، میتوان تحلیل دقیقی بر وضعیت سیاسی- اجتماعی داشت و نگاه کارشناسانه به موضوع روندی که احمدینژاد طی کرد، میتواند درسهای زیادی داشته باشد؛ او برای رسیدن به اهدافش چه مسیری را طی میکند و چه کسانی را قربانی؟ پاسخ به این پرسشها میتواند مشی احمدینژادی را نمایان کند که در سالهای 1384 تا 1388 اصولگرایان تند، هوادار دوآتشهاش بودند و حاضر شدند از خیلیها از جمله مرحوم هاشمیرفسنجانی و ناطقنوری بگذرند و البته خیلی دیر متوجه شدند که چه رودستی خوردهاند. از نظر منتقدانی که از سال 84 منتقد سیاستهای دولت مهرورزی بودند، احمدینژاد سال 1396 با احمدینژاد سالهای 1384 تا 1392 هیچ فرقی ندارد، فقط لایههای پنهان آن به شکل جدیدی خود را نشان میدهد. مشی احمدینژاد از همان سال 1382 که بر صندلی شهرداری تهران تکیه زد، تفاوت چندانی با مشی او در سالهای 1384، 1388و پس از آن نکرده است. اگر در زمان شهرداری احمدینژاد به تخلفات وی و همچنین به اتهاماتی که به مقامات و دستگاههای اجرایی میزد، رسیدگی میشد، یقینا کار به اینجا نمیکشید. از اینرو به نظر میرسد از همان ابتدای عضو حاکمیت شدن احمدینژاد، بنا بر عدم رسیدگی به تخلفات او بود. آنجا که وقتی شورای شهر دوم او را برای شهرداری پایتخت به وزارت کشور دولت هشتم معرفی کرد، وزارت کشور صلاحیت وی را (به علت تخلفات دوران استانداری اردبیل) تایید نکرد و اگر پادرمیانی برخیها که اکنون از او بریدهاند، نبود او شهردار نمیشد. زمانی هم که برای شرکت در انتخابات ریاستجمهوری دوره نهم ثبت نام کرد، باز شورای نگهبان صلاحیت وی را تایید نکرد و باز اگر پادرمیانی انجمن اسلامی مهندسان نبود، او اساسا برای ریاستجمهوری تایید صلاحیت نمیشد. براین اساس، مهمترین مشکل، میتواند عدم رسیدگی به تخلفات در زمان وقوع آن باشد، به ویژه در مورد احمدینژاد. اگر طی سالهای دولت نهم وقتی طرح بنگاههای زودبازده یا پرداخت وامهای بیحساب و کتاب آغاز شد، دیوان محاسباتی که اکنون بعد از 8سال این نوع تخلفات را اعلام میکند، در همان موقع به پروندهها ورود میکرد، آیا احمدینژاد و سایرین جرات این را پیدا میکردند که بیمحابا به دیگر قوا آن هم به دلیل پیگیری پروندههای فساد بتازند؟ اگر زمانی که داود دانشجعفری وزیر امور اقتصادی و دارایی دولت نهم، به علت عدم اعتنا به توصیهها مبنیبر پرداخت تسهیلات بیحساب به متقاضیان، برکنار شد، سازمان بازرسی کل کشور به قضیه ورود میکرد، آیا شاهد انباشت معوقات کلان بانکی و نیز پیامدهای ناشی از آن میبودیم؟ اگر وقتی کلید مسکن مهر زده شد، دستگاههای نظارتی وارد میشدند و بر ساخت این کلان پروژه نظارت میکردند (اعم از مکانیابی و نیز تسهیلاتی که بنا به گفته وزیر راه و شهرسازی 43هزار میلیارد تومان بدون پشتوانه داده شد) آیا شاهد هدررفت این منابع و نیز سایر تبعات مثل صدمات زلزله اخیر، میبودیم؟
اگر از همان ابتدا که مجوز فروش نفت به افراد و نهادهای بیصلاحیت مانند بابک زنجانیها اعطا میشد، نهادهای نظارتی ورود میکردند، اگر مانع فعالیت موسسات مالی و اعتباری بدون مجوز میشدند، اگر به تخلفات صندوق ذخیره فرهنگیان نظارت میشد، و... یقینا شاهد این نبودیم که اکنون او در مقام طلبکار در مقابل مردم بایستد و ادعای پاکدستی خود و اعضای دولتش را بکند.