زنگ خطر برای صنعت فرش
تعادل
بررسیهای آماری حاکی از این است که سهم ایران از بازارهای جهانی فرش از 41درصد در سال 2003 به 31 درصد در سال 2013 کاهش یافته است. علاوه بر این، ارزش افزوده واقعی فرش دستباف ایران در دوره 1383-1391 (به قیمت ثابت سال 1390) کاهش حدود 60درصدی را تجربه کرده و از 122.53 میلیارد ریال به 49.51میلیارد ریال رسیده است. تحلیل منتشر شده از سوی مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی نیز نشاندهنده آن است که مشکلات ساختاری و مدیریتی فرش دستباف مانع از رشد جهشی و حضور رقابتپذیر این صنعت و نقشآفرینی آن در الگوی پیشرفت و عدالت و اقتصاد مقاومتی شده است. از دیگر سو در حال حاضر وزارت صنعت، معدن و تجارت نیز فاقد بدنه و ماموریت مناسب و پررنگ در حوزه توسعه کسبوکارهای کوچک و متوسط، توسعه روستایی و فقرزدایی است. از اینرو ساختار سیاستگذاری فرش دستباف باید به نحوی تغییر یابد که حمایتهای دولت از تجار به سمت حمایت از توسعه زنجیرههای صادرات محور مردمنهاد متمرکز باشد. بنابراین بهبود نظام مدیریت و برنامهریزی فرش دستباف امری ضروری به نظر میرسد. این تحلیل همچنین پیشنهاد میکند که برنامه جامع توسعه فرش دستباف تدوین و اجرا شود و در این راستا اطلاعات طرح تدوین نظام جامع مدیریت هنر صنعت فرش دستباف ایران بهروزرسانی و استفاده شود.
سهمی که آب رفت
براساس آمارها سهم ایران از صادرات فرش دستباف، در دوره 2013-2003 کاهش یافته و از 41.24 درصد به 31.22درصد رسیده است. اما بهطور عکس سهم رقبای ایران مانند هند و ترکیه در حال افزایش بوده است، به نحوی که کشور هند توانسته است سهم خود را از 11.83درصد در سال 2003 به 26.36درصد در سال 2013 افزایش دهد و این امر میتواند زنگ خطری برای صنعت فرش دستباف ایران باشد. علاوه بر این سهم فرش دستباف ایران از صادرات غیرنفتی کشور در سال 1383 به 7.5درصد بوده که به 0.7درصد در سال 1393 کاهش یافته است. به عبارت دیگر سهم فرش دستباف از صادرات غیرنفتی کشور در دوره 1393-1383 تقریبا 91 درصد کاهش یافته است. از طرفی هرچند بررسی آمار ارزش افزوده فرش دستباف به قیمتهای جاری نشان دهنده رشد ظاهری در این صنعت است، اما بررسیهای دقیقتر حاکی از آن است که این رشد واقعی نبوده و ناشی از تورم است. بهطوری که ارزش افزوده واقعی فرش دستباف ایران (به قیمت ثابت 1390) در دوره 1391-1383 کاهش حدود 60 درصدی را تجربه کرده و از 122.53میلیارد ریال به قیمت سال 1383 به 49.51میلیارد ریال در سال 1391 رسیده است.
از سوی دیگر بیشترین کاهش سالانه در این دوره به ترتیب مربوط به سالهای 1391-1390 و 1386-1385 است. این آمار حاکی از نابسامانی و تضعیف فرش دستباف و ارزش افزوده واقعی آن، حتی در دورههایی است که مشکل تحریم جدی هم وجود نداشته است. بنا بر اظهار مسوولان و مشاهدات میدانی، شاغلان و میزان تولیدات این صنعت در نواحی روستایی و عشایری نیز نسبت به گذشته کاهش را تجربه کرده است. این در حالی است که روزگاری نواحی روستایی و عشایری کانون اصلی تولید فرشهای اصیل و صادراتی ایرانی بودند.
وقتی همه برای فرش تصمیم میگیرند
یکی از مهمترین مواردی که میتواند در توسعه هر صنعتی از جمله فرش دستباف موثر باشد، وجود نظام مناسب مدیریت و سیاستگذاری برای تدوین و اجرای سیاستهای اثربخش است. در شرایط کنونی، چندین دستگاه اجرایی در زمینه فرش دستباف فعالیت دارند که در این میان میتوان به وزارت صنعت، معدن و تجارت (مرکز ملی فرش ایران و سازمان توسعه تجارت ایران)، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی (موزه ملی فرش ایران)، سازمان میراث فرهنگی و صنایعدستی و کمیته امداد امام خمینی (ره) اشاره کرد. بر این اساس تعدد مراکز تصمیمگیری از مهمترین عوامل مشکلساز برای توسعه صنعت فرش ایران به شمار میآید.
از سوی دیگر بررسی ابعاد مختلف این صنعت در کشور نشان میدهد که چالشهایی از جمله وجود ضعف اساسی در ابعاد ساختاری، مدیریتی، تولیدی و تجاری در کنار تحریمها و عدم اتخاذ راهبردهای فعالانه در این خصوص موجب شده است تا فرش ایران دوره تنزلی را در عرصه رقابتهای جهانی سپری کند و در شرایط نامناسبی قرار گیرد. هرچند در سالهای اخیر حرکت رو به رشدی بر اثر تغییر عوامل بیرونی آغاز شده است، ولی مشکلات ساختاری و مدیریتی فرش دستباف مانع از رشد جهشی و حضور رقابتپذیر این صنعت و نقشآفرینی آن در الگوی پیشرفت و عدالت خواهد شد.
بر اساس مصوبه دولت، لازم است کلیه امور مربوط به سیاستگذاری، برنامهریزی، نظارت، هدایت و حمایت صنعت فرش دستباف، امور تحقیقاتی و پژوهشی مربوط به آن و تهیه ضوابط و الزامات فنی تولید و صادرات و اقدامات حمایتی از سایر دستگاههای اجرایی منتزع و در یک واحد سازمانی در حوزه مرکزی وزارت بازرگانی تجمیع شود. همچنین مصوبه مذکور مقرر داشت کلیه وظایف تصدیگری و واحدهای مربوط به تولید، بازرگانی، خریدوفروش فرش دستباف از وظایف دستگاههای اجرایی ذیربط حذف و همراه با امکانات مربوط به بخش غیردولتی واگذار شود.
چالشهای توسعه فرش دستباف
از سوی دیگر برای توسعه فرش دستباف چالشهایی از جمله کاهش تعداد بافندگان فرش در مناطق روستایی، کاهش تولید، کاهش تمایل بافندهها به بافت فرش روستایی، جایگاه غیرشفاف فرش دستباف روستایی در قوانین بودجه سنواتی کشور و عدم تحقق مناسب اهداف برنامه پنجم، اثربخشی پایین سازمانهای غیردولتی، ساماندهی نامناسب کارگاههای تولیدی، شرایط نامناسب شغل بافندگی، فقدان صرفه اقتصادی بافت، کم توجهی به ارزشهای کیفی و هویتی فرش دستباف، ساختار نامناسب بازار و تسلط واسطهها را میتوان نام برد.
از دیگر سو بافندگان روستایی با محدودیت دسترسی به منابع مالی و اعتباری مواجه هستند و اعتبارات مناسب در اختیار بافندگان واقعی قرار نگرفته و در بسیاری از موارد دچار انحراف شده است. این رویه موجب میشود که روستاییان بافنده در تهیه مواد اولیه دچار مشکل شده و برای تامین مواد اولیه به دلالان وابسته شوند. در خصوص بحث بیمه نیز مشکلات بسیاری وجود دارد.
همچنین به دلیل نبود سازوکاری برای شناسایی سلیقه مصرفکننده، اغلب بافندگان توجه چندانی به کیفیت بافت و سلیقه مصرفکننده ندارند و از همان طرحها و نقشههای قدیمی استفاده میکنند. بالا بودن قیمت تمام شده فرش ایرانی و ورود فرشهایی با قیمت پایین در بازارهای جهانی توسط کشورهای رقیب یکی دیگر از مشکلات فرش دستباف است. از سوی دیگر از مهمترین عللی که در کاهش صادرات دخیل بودهاند، میتوان به کاهش تقاضای جهانی فرش دستباف، اطلاع اندک دستاندرکاران هنرصنعت فرش دستباف از وضعیت تولید و تجارت فرش در کشورهای رقیب و حتی از وضعیت واردکنندگان این کالا، وجود کالاهای جانشین و مکمل مانند کفپوشهای صنعتی و ماشینی در کنار تغییر در سبک زندگی و سلایق مصرفکنندگان، تحریمها، بحرانهای مالی در اروپا و رکود اقتصادی در کشورهای اروپایی نام برد. علاوه بر این، نبود مراکز فراگیر تهیه و توزیع مواد اولیه در داخل کشور سبب شده است که از ظرفیتهای موجود مواد اولیه در داخل کشور (مانند پشم) استفاده مناسبی نشود و ابزارآلات و مواد اولیه مورد نیاز بافندگان در بسیاری از موارد با قیمت بالا و کیفیت نامناسب از خارج از کشور تامین شود.
اقدام شتابزده در تشکیل مرکز ملی فرش
اینها همه در حالی است که تشکیل «مرکز ملی فرش» که با توجه به وسعت عملیات باید در حد معاونت وزارتخانه طراحی میشد، عملا به سطح اداره کل در وزارت بازرگانی تقلیل یافت. این امر سبب عدم انطباق امکانات و مسوولیتهای مرکز مذکور در زمینه مدیریت و سیاستگذاری فرش دستباف شد. در حال حاضر این مرکز فاقد استقلال مالی بوده و توانی برای جذب نیروهای متخصص و کارآمد ندارد. ارتباطات این مرکز با سایر نهادها و دستگاههای موثر بر توسعه فرش دستباف، تعریف و نهادینه نشده است. برای مثال در ایجاد رشته فرش و ظرفیت جذب دانشجو در این رشته، هماهنگی موثری بین مرکز ملی و وزارتخانه مذکور دیده نمیشود. بنا بر اظهار برخی مصاحبهشوندگان، مرکز ملی فرش حتی قدرت و اختیار سازماندهی نمایشگاههای فرش دستبافی را که در تهران برگزار میشوند، ندارد و مجوز برگزاری آنها از طریق دستگاههایی مانند سازمان توسعه تجارت اعطا میشود. طبق یافتههای تحقیق در برخی سالها، تعداد برگزاری این نمایشگاهها به حدی افزایش مییابد که عملا به ایجاد چالش برای فروشندگان دایمی فرش دستباف در سطح شهر منجر میشود. این در حالی است که فرش دستباف دارای ماهیت بین بخشی بوده و ابعاد مختلفی از جمله تولید مواد خام مانند ابریشم، پشم، پنبه، رنگهای طبیعی، نخ و غیره، آموزش قالیبافان، توسعه تشکلهای قالیبافی (با استفاده از ظرفیتهای موجود)، بازاریابی و تجارت، تحقیقات، توسعه زیرساختها و کارگاهها، ایمنی و بهداشت کار و تامین اجتماعی و تامین مالی و اعتبارات دارد که باید در قالب یک برنامه جامع مد نظر قرار گیرد.
سیاستگذاری چنین برنامههای جامعی و نظارت مستمر بر اجرای همهجانبه آنها، تنها از عهده یک کمیته یا کمیسیون چند تخصصی بر میآید. در صورت اجرای صحیح این برنامهها، دستاوردهایی مانند رشد ارزش افزوده، بهبود اشتغال، توسعه فرهنگی، بهبود درآمد فعالان زنجیره تولید فرش دستباف به خصوص بافندگان، بهبود کیفیت زندگی و بهبود صادرات قابل انتظار خواهد بود.