سه شرط حفظ برجام
منصور بیطرف
سردبیر
اگر تصمیم ترامپ در روز سهشنبه برای بسیاری از جهانیان و نیز خود امریکاییها غافلگیرکننده بود برای مقامات و مردم ایران نبود. مسوولان و مردم ما از همان بدو انتخاب ترامپ به ریاستجمهوری امریکا منتظر چنین تصمیمی از سوی این «نابخرد بزرگ»- لقبی که سوزان رایس مشاور امنیت ملی دولت اوباما به ترامپ داده است- بودند اما نه زمانش را میدانستند و نه بیانش را و چه خوب که این تصمیم به دوره 4ماهه بعد موکول نشد. زیرا هر چقدر دیرتر این تصمیم اعلام میشد، ایران و 5کشور دیگر زمان مناسب را برای اتخاذ یک تصمیم درستتر از دست میدادند و به تبع آن کیفیت تصمیم نازلتر میشد.
آنچه در این رویداد، مهم است و بدون شک بر آینده سیاسی داخلی تاثیر بسزایی میگذارد، این است که در وهله اول به نظر میآید که روحانی نتوانست «برجام» را تا انتهای دوره خود هدایت کند. شاید این از بخت بد روحانی بود که فردی مثل ترامپ در امریکا روی کار آمد. اما سوال این است که آیا این میتواند پایان کار برجام باشد؟ به نظر میآید، سوالی که مقامات باید برای خود طرح کنند و برای آن پاسخ مناسبی بیابند همین سوال است که آیا خروج امریکا از برجام میتواند به معنای پایان کار برجام باشد؟
برای پاسخ به این سوال بهتر است چند محور را در نظر گرفت:
اول؛ ظرفیت اتحادیه اروپا. در مرحله تصمیم ترامپ برای خروج از برجام، اتحادیه اروپا بسیار تلاش کرد که این واقعه روی ندهد. سفر ماکرون، رییسجمهوری فرانسه و مرکل، صدر اعظم آلمان به واشنگتن در راستای جلوگیری از این رویداد بود و بعد از مرکل قرار بود که ترزا می، نخستوزیر بریتانیا به پایتخت ایالات متحده سفر کند که ترامپ زودتر از موعد تصمیم خود را اعلام کرد. آن طور که میگویند، ترامپ به این خاطر 4روز جلوتر از موعد تصمیم خود را اعلام کرد که سفر «می» به واشنگتن صورت نگیرد. اتحادیه اروپا بعد از تصمیم ترامپ که آن را لکهدار کردن حیثیت سیاسی خود دانسته و میداند، مصممتر از قبل میخواهد در برجام بماند اما سوال این است که آیا این اتحادیه ظرفیت ماندن بدون امریکا در برجام- با توجه به تحریمهای اخیر امریکا علیه ایران- را دارد؟ شواهد اقتصادی به این سوال جواب منفی میدهند. این اتحادیه آنقدر در اقتصاد ایالات متحده تنیده شده که خروج از آن به راحتی امکانپذیر نیست. اما در کنار این موضوع باید لکهدار شدن حیثیت سیاسی اتحادیه اروپا را هم در نظر داشت. این مهم میتواند به مثابه یک عنصر خلاق در فعل و انفعالات اتحادیه اروپا و امریکا بازی کند و نتیجه را به نفع برجام رقم بزند. ولی مهم آن است که مسوولان تا چه اندازه میتوانند این اتحادیه را در انجام چنین کاری و گرفتن تضمین از اتحادیه اروپا قانع کنند. یادمان باشد که شروع مذاکره هستهیی ایران ابتدا با 3 کشور عضو اتحادیه اروپا بود بعدها کشورهای روسیه، چین و امریکا به دامنه این مذاکره اضافه شدند. بنابراین میتوان گفت که ظرفیت ماندن اتحادیه اروپا در برجام تقریبا بالاست اما مهم چگونه استفاده کردن از این ظرفیت است.
دوم، کشورهای روسیه و چین. این دو کشور نشان دادهاند که با ایران همراه هستند و در طول این سالها به هر دلایلی در کنار ایران ماندهاند. چین دومین کشور اقتصاد جهان است و تولید ناخالص داخلی آن با امریکا فاصله اندکی دارد. روسیه هم با آنکه اقتصاد بزرگی به اندازه امریکا ندارد و تحت تحریمهای امریکا و اتحادیه اروپا به شدت نحیف شده است اما نمیتوان این کشور را بازیگر مهم نظامی و سیاسی در جهان و منطقه ندانست. مضافا آنکه این دو کشور حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل هم دارند بنابراین همسویی این دو کشور با ایران میتواند خروج امریکا از برجام را جبران کند.
سوم، دلار امریکا. در این دنیا کسی نمیتواند منکر سلطه دلار امریکا در اقتصاد جهان باشد. این ارز به تنهایی به مثابه یک ارتش مجهز کار میکند و میتواند سبب سقوط دولتی شود یا آنکه دولتی را در معرض سقوط قرار دهد. حفظ برجام جدا از دو محور بالا به این محور بیش از همه وابسته است. به نظر میآید برای حفظ برجام 5 کشور باقی مانده در برجام باید روی یک موضوع مهم یعنی حذف دلار از مبادلات با ایران و جایگزین کردن یک ارز دیگر به یک وحدت نظر برسند. اینکه این مهم چگونه باید انجام شود در حیطه کارشناسان پولی و ارزی است و آنها باید طی یک سال و 6 ماه- از بعد از پیروزی ترامپ- گذشته به آن میپرداختند.
اکنون ایران مانده است و 5کشور دیگر. فیالواقع در این مرحله مقامات به جای طرح این سوال «چه باید کرد» را کنار بگذارند و «چگونه باید برجام را حفظ کرد» جایگزین آن کنند چون آنها یک سال و شش ماه وقت داشتند که برای این سوال جواب بیابند؛ اکنون زمان یافتن پاسخ به سوال دوم است.