حرکت بر مدار منافع ملی
منصور بیطرف
سردبیر
حدود چهار قرن پیش واژه تازهیی وارد جنگ سیاسی شد که در مدت کوتاهی توانست نه تنها تمامی عرصههای سیاسی - دیپلماسی جهان را درنوردد بلکه محور جدیدی را در سیاستهای خارجی شکل داد که تقریبا بار همه مذاکرات را بر دوش بکشد. این واژه چیزی نبود جز «منافع ملی» یا (raison d’état). این واژه مولودی بود که پایان عصر فئودالیسم و ورود عصر صنعتی را نوید میداد. شاید باورتان نشود که مبدع این واژه سیاسی کسی نبود جز یک کشیش به نام کاردینال ریشیلیو، صدراعظم کهنهکاری که 18 سال در کنار لویی سیزدهم قرار داشت.
فرانسه خسته از جنگهای کهن با بریتانیا و دیگر همسایگانش به دنبال مفری بود که بتواند نه تنها خود را از شّر این جنگها خلاص کند بلکه حیثیت و اعتبار خودش را هم محفوظ بدارد. فیالواقع برای هر سیاستمدار پیدا کردن یک گریزگاه که حیثیتاش را لکهدار نکند مطلوبتر از نان شب است. برای ریشیلیو و لویی سیزدهم این گریزگاه در واژه «منافع ملی» نهفته بود. در زمانه اروپای سنتی که سیاست خارجی هر کشور و دولت حول «اخلاق» و «مذهب» میگشت، هر تصمیمی که ضداخلاقی تلقی میشد و هر نقطه نظری که برخلاف نظرات «پاپ» بود کنار گذاشته میشد. معلوم بود در این عرصه آنچه اهمیت پیدا نمیکرد «سرنوشت» کشور و دولت بود. وظیفه ریشیلیو این شد که هرم سیاست خارجی را وارونه کند و آن را بر قاعده اصلیاش که «منافع کشور دولت» ایجاب میکند قرار دهد.
از زمانی که بحث «منافع ملی» روح مذاکرات سیاستهای خارجی کشورها شد شاهد اوجگیری روابط بینالملل و همبستگی کشورها شدیم. تقریبا چند سال پس از شکلگیری مفهوم منافع ملی پیمان صلح «وستفالیا» منعقد شد که با این پیمان اروپای نوین پا به عرصه وجود گذاشت. جنگ 30ساله درون امپراتوری روم رخت بربست و جنگ 80ساله اسپانیا و هلند هم پایان یافت. اروپا یاد گرفت که شاهد جنگ طولانی نباشد و در کنار جنگ، مشکلات را با مذاکره حل کند.
تاریخ 400ساله اخیر نشان داده که اگر اساس هر مذاکرهیی «منافع ملی» باشد خیلی سریع میتوان به نتایج مطلوب دست یافت. از آنجا که هر کشوری پس از «منافع ملی» یاد گرفته سرمایه ملیاش را نابود نکند و در جهت حفظ آن بالاترین تلاش خود را بکند میتوان به این آگاهی رسید که در بطن و کنه «منافع ملی»، اقتصاد قرار دارد و به این نتیجه رسید که «اقتصاد» را میتوان محور سیاستها قرار داد. این همان کاری است که اتحادیه اروپا دارد با ایران میکند.
در اصل در ماجرای برجام و خروج آن مزاحم از این معاهده بینالمللی، اتحادیه اروپا در کنار لکهدار شدن حیثیتاش، منافع اقتصادی خود را از دست میداد. درست است که روابط تجاری و بازرگانی اتحادیه اروپا با ایران در مقابل امریکا ناچیز به نظر میآید اما آنچه در این ارتباط مهم است «کیفیت» رابطه است نه «کمیت» آن. این بخشی مهم از سرفصل «منافع ملی» است.