عمده رمزارز بانک مرکزی فرصتها و ملاحظات
پوریا چوبچیان|
عمده رمزارز بانک مرکزی گونهیی از رمزارز است که برای انتقال پول میان موسسات مالی به وجود آمده است، بنابراین دسترسی به آن جهانی نیست و تنها موسسات مالی مشخصشدهیی به آن دسترسی دارند.
دو گونه رمزارز بانک مرکزی (Central Bank Crypto Currency) برای پرداختهای خرد و پرداختهای عمده میان موسسات مالی وجود دارد و خرده رمزارز بانک مرکزی (Retail CBCC) به عنوان جایگزینی قابل اعتنا برای اسکناس فیزیکی معرفی شده است. این پول گونهیی الکترونیک از پولهایی است که تسویه آن به عهده بانک مرکزی است و گرچه انتقال آن به صورت همتا به همتاست، اما بر خلاف خرده رمزارز بانک مرکزی، انتقال پول در این سیستم دارای ویژگی شبهناشناسی نیست و تمام اطلاعات به صورت کاملا شفاف در اختیار نهادهای مرکزی قرار دارد.
یکی از دلایل مهم حرکت به سمت تولید عمده رمزارز بانک مرکزی آن است که سیستمهای فعلی پرداخت و تسویه بین نهادهای مالی در انتهای چرخه عمر تکنولوژیک خود قرار دارند و تکنولوژی دفتر کل توزیع شده (DLT) به لحاظ ساختاری دارای سرعت عمل بیشتری نسبت به تکنولوژیهای نسل فعلی خواهد بود. عدهیی معتقدند که از لحاظ سرعت پرداخت و تعداد بلوکهای بررسیکننده جهت اطمیناندهی از انتقال صحیح وجه به نظر میرسد عمده رمزارز بانک مرکزی دارای پتانسیل بیشتری برای یافتن مزیت رقابتی باشد، ولی این دید با انتقاداتی نیز مواجه است.
اعتبارسنجی پرداختهای بین بانکی معمولا فرآیند پرهزینهیی برای اثبات انتقال دارد تا جلو دوبار خرج کردن گرفته شود. برای همین منطقی است که تمام این مبادلات از روشهای کم انرژی برتری مانند یک مرجع موثق یعنی بانک مرکزی صورت بگیرد و انتقال غیرمرکزی در این سیستم پرهزینه به نظر میرسد.
به همین سبب هنوز بسیاری از کشورها معتقدند عمده رمزارز بانک مرکزی به بلوغ کافی برای استفاده نرسیده و زمان بیشتری نیاز است تا مشکلات آن شناسایی و برطرف شود. با این حال بسیاری از بانکهای مرکزی که به دنبال مدرنسازی زیرساختهای پرداخت خود هستند، روی نیاز به راهاندازی سیستمهای جدید با قابلیت عمل کردن در بستر تکنولوژی دفتر کل توزیع شده تاکید میکنند. دو تا از معروفترین پروژههای در دست اجرای عمده رمزارز بانک مرکزی پروژه جاسپر (Jasper) در بانک مرکزی کانادا و پروژه اوبین (Ubin) در بانک مرکزی سنگاپور است. این دو پروژه سعی دارند تسویه حساب بین موسسات مالی را از طریق عمده رمزارز بانک مرکزی انجام دهند. به صورت دقیقتر هر دو این پروژهها سیستمهای تسویه ناخالص زمان حقیقی (RTGS) را روی بستر تکنولوژی دفتر کل توزیع شده شبیهسازی کردهاند. سیستم تسویه ناخالص زمان حقیقی مشابه سیستم انتقال بینبانکی ساتناست که پرداختها به صورت تکی، بلافاصله و در طول یک شبانهروز انجام میشود. چالش کلیدی در هر دو این پروژهها چگونگی انتقال پول بانک مرکزی به دفتر کل توزیع شده است. برای این کار هر یک از این دو پروژه راهحل متفاوتی را برگزیدهاند و با استفاده از رسید سپرده دیجیتال (Digital Depository Receipt)، یک یا چند بار در شبانهروز حسابها را تسویه میکنند. اگر بخواهیم قدری دوراندیشانهتر به انتشار تکنولوژیهای نوین در زمینه پرداخت عمده بنگریم، بسیاری از بازیگران مهم این صنعت پتانسیل قابل اعتنایی برای تکنولوژی دفتر کل توزیع شده برای افزایش کارایی و کاهش هزینههای مبادله میبینند. البته سنجش و ارزیابی برخی ریسکها در حال حاضر سخت است. برای مثال فعلا دانش بسیار کمی در خصوص دوام سایبری رمزارزهای بانک مرکزی وجود دارد و نمیتوان به سادگی پایداری این سیستم را با سیستم فعلی مقایسه کرد.