دفع‌الوقت ارزی کافی است

۱۳۹۷/۰۴/۰۵ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۲۴۲۶۷

 بهاره مهاجری   

معاون سردبیر

 

 چنانکه پیش‌بینی می‌شد، آشفته بازار ارزی کشور، اقتصاد را به التهاب کشاند و وارد فازی شد که در آن قیمت هر کالا و خدماتی بی‌ثبات است و مستمرا تمایل به افزایش دارد. بر اساس بررسی‌ها رشد قیمت سکه در روز گذشته نسبت به تیرماه پارسال 133 درصد بوده است؛ افزایش قیمت دلار 148درصد و اجاره‌بها حدود 60درصد بوده است. بی‌ثباتی قیمت دلار عملا باعث شده تولید‌کنندگان و فعالان اقتصادی نسبت به فروش و خرید اقلام و اجناس در حالت بی‌تصمیمی به سر برند، وضعیتی که برای هر اقتصادی خطرناک است.

از این‌رو طی چند روز گذشته شاهد اعتراضات و تحرکاتی نسبت به این موضوع بوده‌ایم به گونه‌یی که محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه ‌مجبور به حضور در اتاق بازرگانی ایران شد تا افق آینده اقتصاد ایران از منظر سیاست خارجی را ترسیم کند.

اسحاق جهانگیری معاون اول رییس‌جمهوری هم به شکل مرتب با همه وزیران اقتصادی و مسوولان سایر نهادها جلسه می‌گذارد تا از آخرین اقدامات مطلع شود، مجلس هم به نوبه خود دغدغه‌های مردم را مکررا به مسوولان گوشزد می‌کند و همگی به دنبال راه‌حلی برای برون‌رفت از این بحران هستند، اما با وجود همه اینها هنوز اقتصاد ایران «داغ» است و چشم‌اندازی از «خنک» شدن آن وجود ندارد. چرا؟ آیا اقتصاد ایران تجربه‌هایی اینچنینی را از سر نگذرانده است؟ آیا تاریخ پرالتهاب ایران با بحران‌های ارزی مشابه این بحران برخوردی از نوع نزدیک نداشته است؟ نگاهی به تاریخ 40 ساله ارزی کشور نشان می‌دهد شاهد فراز و نشیب‌های اینچنینی بوده‌ایم. طی دوره‌هایی مانند جنگ تحمیلی در دهه 1360، بحران بدهی‌ها در نیمه اول دهه 1370 و بحران هسته‌یی در سال 1390، شاهد شوک‌های ارزی بر اقتصاد جامعه بوده‌ایم و در هر دوره سیاست‌های انقباضی ارزی برای جلوگیری از عمیق‌تر شدن بحران اتخاذ شده ولی متاسفانه در تمام ادوار، سیاست‌های ارزی اتخاذ شده تقریبا مشابه بوده است.

تشابه این سیاست‌ها را می‌توان در اعمال فشار بر تعیین ارز

تک‌نرخی بدون هیچ‌گونه مواد الحاقی، بسته شدن صرافی‌ها و بازار ثانویه ارزی و نیز تقسیم‌بندی گروه‌های کالایی برای واردات و همچنین پیمان‌سپاری مشاهده کرد، به عبارت دیگر با گذشت 40سال از پیروزی انقلاب و تغییر و تحول در ساختارهای مالی و بانکی دنیا، سیاست‌های اتخاذی برای حل بحران تغییر و تحولی نداشته است.

این امر می‌تواند ناشی از دو عامل باشد: یا ساختار اقتصادی ایران تغییری نکرده که شواهد خلاف آن را نشان می‌دهد (فقط کافی است به تغییرات اساسی ساختار اقتصادی ایران طی 20سال اخیر نگاهی بیندازیم) یا آنکه مسوولان ما طی این مدت نه از لحاظ بینشی و نه از لحاظ اسمی تغییری نکرده‌اند که اتفاقا به نظر می‌رسد این نکته درست است.

اقتصاد ایران که شرایطی بحرانی و به تعبیر معاون اول رییس‌جمهوری، جنگ اقتصادی را سپری می‌کند، نیازمند چهره‌ها و ژنرال‌هایی است که بتوانند شناخت کامل از اوضاع سیاسی، اقتصادی داخلی و خارجی داشته باشند؛ مسوولانی که همزمان با رشد فکری علوم، سیاست و اقتصاد در جهان، بینش خود را متحول سازند و دست از افکار کلاسیک مدیریتی بردارند.

این اقتصاد در شرایط کنونی نیازمند افرادی است که بتوانند پاسخ درست و قانع‌کننده بدهند نه جواب‌های کلیشه‌یی.