طبقه متوسط در دام فقر
ایسنا| جعفر خیرخواهان درباره طبقه متوسط اظهار کرد: طبقه متوسط معمولا به کسانی گفته میشود که در دهکهای درآمدی چهارم تا هشتم قرار دارند که تقریبا نیمی از خانوارهای هر جامعه را تشکیل میدهند و نیمه دیگر را هم میتوان به ۳۰ درصد طبقه فقیر و ۲۰ درصد طبقه ثروتمند تقسیم کرد. طبقه متوسط معمولا از امکانات اولیه و ضروری زندگی به نسبت کاملی برخوردار است و علاوه بر آن در سبک زندگی این طبقه مصارف متعالیتر و کالاهای فرهنگی مانند کتاب، سینما و تئاتر و مسافرتهای داخلی و خارجی وجود دارد که باعث میشود آنها از نظر آگاهی و دانش در سطح بالاتری از دیگر افراد جامعه در هر دو طبقه بالا و پایین قرار بگیرند.
وی درباره نقش طبقه متوسط در ایجاد آگاهی اظهار کرد: واقعیت این است که در طول تاریخ معمولا همیشه این طبقه متوسط بوده است که اهمیت و تاثیرگذاری بالایی در سرنوشت و مسیر حرکت کشورها ایفا کرده است چرا که آنها واقعیات و تحولات داخلی و خارجی را بهتر درک میکنند و در برابر شعارهای عوام فریبانه به راحتی فریب نمیخورند. اگر نمایندگان این گروه در مراکز تصمیمگیری حضور داشته باشند به دلیل در اکثریت بودن و نیز آیندهنگری بیشتری که دارند، انتظار میرود که منافع عمومی را بیشتر و بهتر تامین کنند.
او درباره طبقه متوسط ایرانی گفت: به نظرم طبقه متوسط در ایران با ویژگیهای فرهنگی و اندیشمندی ذکر شده در دولتهای سازندگی و اصلاحات در حال نضج گرفتن بود اما در دهه هشتاد و دوران احمدینژاد بسیار تضعیف شد و به سمت بیمایگی و فعالیتهای رانتجویانه و نامولد اقتصادی و اجتماعی منحرف شد. مشکل اصلی اقتصاد ایران آلوده و وابسته بودن آن به رانت نفت است؛ این مشکل هم به سیاست و هم به اجتماع رخنه کرده و آنها را هم تحت تاثیر قرار داده است. این روند مخصوصا در سالهایی که شاهد شوک قیمتی نفت و جهش ناگهانی درآمدهای نفتی بودهایم بیشتر محسوس بوده است. ما در دوران دولتهای نهم و دهم جهش قیمتی نفتی را تجربه کردیم و در مدتی کوتاه حدود ۷۰۰ میلیارد دلار پول راحت و بیزحمت به اقتصاد کشور وارد شد. همین مساله به یک فرهنگ رانتی دامن زد که طبقه متوسط مفید و موردنیاز برای ساختن زیربناهای اصلی کشور را ضعیف و حتی میتوان گفت نابود کرد.
وی بیان کرد: در دهههای گذشته به تبع افزایش درآمدهای نفتی پول هنگفتی به جامعه ایرانی تزریق شد که اصطلاحا به آن «سرخوشی نفتی» میگویند. این پول بادآورده باعث افزایش واردات و در نتیجه افزایش مصرف و شکل گرفتن عادات مصرفی عجیبو غریبی در جامعه ایرانی شد. یک گونه رفاه صوری و کوتاهمدت که رونق تجملگرایی و مانور ثروت را در کشور به وجود آورد. نکته مهم اما این است که این رفاه مقطعی یک رفاهی است که بدون پشتوانه کار و تولید به وجود آمده و باعث شده است تا قیمت اقلامی مانند زمین و مسکن که امکان واردات آنها وجود ندارد، گران شود و از طرفی تورم را هم در اقتصاد بالا ببرد. در چنین شرایطی یکسری اقشار اصطلاحا نوکیسه امکان ظهور پیدا میکنند که فرصتها برای کسب سود سریع را درست تشخیص میدهند یا حتی وابستگیهایی به مقامات رده بالا در حاکمیت دارند. این افراد در شرایط نوسان و نااطمینانی بازار میتوانند یکشبه پولدار شوند. اما از طرف دیگر بسیاری از تولیدکنندگان و صاحبان درآمدهای ثابت احساس میکنند که مرتب ضرر میکنند و اگر سرمایه خود را در حوزههایی مانند ارز یا سکه یا اساسا تبادلات پولی سرمایهگذاری میکردند، موفقتر بودند. در حالی که اکثریت طبقه متوسط به دلیل عدم دسترسی به اطلاعات پنهانی و همچنین نداشتن سرمایههای آنچنانی متضرر شدند و حتی برخی از آنها که سعی کردند تا با گرفتن وام یا فروش خانه خود در این بازار سودآور شرکت کنند به دلیل عدم شناخت صحیح ممکن است بخش عمدهیی از دارایی خود را از دست دادند. این مساله میتواند باعث ایجاد یک حس سرخوردگی و نارضایتی در بین اقشار متوسط بهطور عام و تولیدکنندگان صنعتی و کشاورزی بهطور خاص شود. وی ادامه داد: دولت روحانی که شعار تدبیر و امید و اعتدالگرایی را انتخاب کرد متاسفانه از تجربه جهش ارزی در دوره قبل از خود عبرت نگرفت و همان مسیر قبلی را در حوزه ارزی ادامه داد. به این صورت که در دولت روحانی درحالی که افزایش تورم را در پنج سال گذشته شاهد بودیم امامتناسب با آن قیمت ارز خیلی تکانی نخورد؛ علت آن هم تلاش دولت یازدهم برای کنترل تورم از طریق کنترل نرخ ارز بود. البته که مشخص بود چنین وضعیتی اساسا قابل دوام نیست. به همین خاطر با فوران نرخ ارز در چند ماه اخیر شاهد تبدیل ارز و سکه به ابزاری برای سفتهبازی هستیم. به دنبال این اتفاق در بازارهای سرمایهیی قیمت سایر کالاهای بادوام وارداتی هم به ناگهان جهش بیسابقهیی پیدا کرده است. در چنین شرایطی است که یک اقلیتی که به رانتهای اطلاعاتی دسترسی دارند، میتوانند با استفاده از سرمایههای خود فرصتهای کسب سود از نوسانات ارزی را دریابند و سودهای سرسامآوری را به جیب بزنند.
خیرخواهان گفت: در همین قضیه ارز و تک نرخی کردن آن دولت دچار توهماتی شد و فکر کرد با چند تا دستور میتواند اوضاع ارز را کنترل کند. در حالی که به این نکته توجه نداشت که نقدینگی در جامعه بهشدت افزایش یافته است و ممکن است دیگر قابل کنترل نباشد. ضمن اینکه نیروهای اقتصادی در بازار فعالیت دارند که دولت نمیتواند با آنها بجنگد و حتی اوضاع را هم میتواند بدتر کند.
او اضافه کرد: چون گاهی بازار آزاد ممکن است آن ویژگیهایی که برای آن توصیف کردهاند تا یک بازار آزاد باشد را واقعا دارا نباشد. از جمله این ویژگیها خودکنترلی و خودتنظیمگری بازار است که در بعضی شرایط خاص نیاز به دخالت دولت بهشدت احساس میشود. اصطلاح شکست بازار برای چنین مواقعی است که آن دست نامریی کار نمیکند و دچار عدم تعادل میشویم. با این حال در شرایط فعلی ما شاهد شکست دولت هستیم به این معنی که دولت فراست و درایت لازم برای دخالت مناسب در بازار را ندارد و حتی با بعضی تصمیماتش اوضاع را بدتر هم میکند.