چرا مردم گرایش به مصرف دارند؟
گروه جهان
مصرفگرایی به عنوان یک پدیده اقتصادی ـ اجتماعی، یکی از مشخصات و تبعات دنیای مدرن و مولود انقلاب صنعتی است. مصرفگرایی یا مصرفزدگی از نظر صاحبنظران به سبک زندگی گفته میشود که به جای توجه به نیازهای افراد، بیشتر به میل و خواسته افراد مبتنی است. به عبارت دیگر، مصرفگرایی، مصرفی است که بهجای نیاز واقعی، نیازهای کاذب فرد یا افراد را که اکثرا به تقلید از دیگران، تبلیغات، شرایط مادی یا تغییرات ساختاری جامعه ایجاد شده، برطرف میکند. بنابراین میتوان مصرفگرایی را همان اسراف و زیادهروی در مصرف دانست که تعبیر آشنا و مانوستر است.
افغانستاندیلی نوشته، از نظر اقتصادی، مصرفگرایی مشوق یک نظام اجتماعی، اقتصادی است که مصرف هرچه بیشتر کالاهای مصرفی، اعم از بادوام و بیدوام، با کیفیت و بیکیفیت را مورد تأکید قرار میدهد. جامعهای که این فرهنگ بر آن حاکم شود همان جامعه مصرفی خواهد شد؛ که در آن بنا به نظر بودریار، «مصرف مبتنی بر خواست، مطرح میشود؛ یعنی مصرف با میل و سلیقه افراد در جامعه آمیخته میشود.»
با توجه به تعاریف فوق از مصرفگرایی، هرچند این پدیده به صورت عموم، یک پدیده منفی و یکی از آفتهای اجتماعی و فردی تلقی میشود؛ اما رواج و شیوع آن در جوامع فقیر و جنگزده مثل افغانستان که بیشتر از 50 درصد مردم زیر خط فقر (درآمد کمتر از ۲۵۰۰ افغانی در ماه دارند) زندگی میکنند، قباحت و زشتی چند برابر دارد. متأسفانه مصرفگرایی در افغانستان تا حد زیادی عمومیت پیدا کرده و میشود گفت که در تمام لایههای مختلف اجتماعی رسوخکرده است. سوال مهم این است که چرا مردم گرایش به مصرفگرایی دارند؟ چرا مصرفگرایی برای عدهای نوعی افتخار محسوب میشود؟ به دیگر سخن، عوامل گسترش مصرفگرایی در یک جامعه چیست؟ عوامل گسترش مصرفگرایی در افغانستان چیست؟
مصرفگرایی مانند تمام پدیدههای اجتماعی دیگر، میتواند عوامل مختلف داشته باشد که پرداختن به همه آنها در این جا ممکن نیست. در این نوشته فقط به عوامل اجتماعی مصرفگرایی میپردازیم و این پدیده را از منظر جامعهشناسی به بررسی میگیریم.
سرچشمه مصرفگرایی
در مقابل روانشناسان که منشاء رفتار انسان را اکثرا فردی و ذهنی میدانند، تورستین وبلین مانند دیگر جامعهشناسان، معتقد است که سر منشاء اصلی مصرفگرایی، اجتماعی بوده و این پدیده بیش از آنکه پدیده فردی و شخصی باشد پدیده اجتماعی و زائده رفتار جمعی افراد است. به نظر او، افراد برای دستیابی به احترام و حرمت نفس بیشتر تلاش میکنند و حرمت نفس چیزی جز بازتاب احترام دیگران به فرد نیست. از طرف دیگر، احترام اجتماعی وابسته به میزان دستیابی فرد به منابع کمیاب اجتماعی مانند ثروت و قدرت است. بنابراین، او معتقد است که سرچشمه اصلی مصرفگرایی، تلاش افراد جهت کسب احترام اجتماعی است و احترام اجتماعی نیز منوط به کسب پول و ثروت و نمایش آن است. «مصرف چشمگیر و نمایش چشمگیر، وسایلی هستند که انسانها با آنها میکوشند تا در چشم همسایگانشان برتر جلوه کنند و در ضمن، برای خودشان نیز ارزش بیشتری قائل شوند.» او در ادامه میافزاید آن افرادی از اجتماع که از نظر میزان متعارف و پذیرفته شده لیاقت یا مالکیت در جامعه کم میآورند و در چشم اعضای دیگر اجتماع احترامشان را از دست میدهند در احترام به خودشان نیز دچار کمبود میشوند؛ زیرا مبنای معمولی احترام به نفس همان احترامی است که همسایگان برای انسان قائل میشوند.
رقابت تمام ناشدنی
در یک جامعه مصرفی، انسانها ارزششان را در مقایسه با ارزش دیگران میسنجند؛ هر کسی پیوسته در تکاپوی آن است که از همسایگانش پیشی گیرد و تب چشم و همچشمی همگان را فرا میگیرند. جالب این است که این رقابت همیشگی و تمامناشدنی است. «بهمحض آنکه شخص به تنعم تازهای دست مییابد و به معیار ثروت نوینی خو میگیرد، این معیار تازه نیز همچون معیارهای پیشین، دیگر نخواهد توانست او را به اندازه کافی ارضا کند. هدف این انباشتگی ثروت، در مقایسه با قدرت پولی بقیه افراد اجتماع تعیین میشود. هر فرد متعارفی تا زمانی که در مقایسه با دیگران احساس کمبود کند، پیوسته در ناخشنودی شدید از نصیب کنونیاش بهسر خواهد برد.»
نوکیسههای تازه به دوران رسیده
موضوع جالبتر این قصه این است که به اصطلاح «نوکیسهها و تازه به دوران رسیدهها» برای اینکه بتوانند منزلت اجتماعی جدید خود را تثبیت کنند و برای دیگران به اثبات برسانند، نیاز به مصرف و نمایش چشمگیرتری دارند. در این نگرش، حتی میل زیباخواهی انسان به حاشیه میرود و آنچه اهمیت مییابد، قیمت کالاست که اعتبار و شخصیت بهدنبال دارد نه زیبایی آن. در جامعه مصرفزده، کالایی ارزشمند تلقی میشود که قیمت بالاتری داشته باشد، حتی اگر از هیچ زیبایی خاصی برخوردار نباشد. اگر به انبوه طرحها و نقشهای لباسهای گرانقیمت توجه کنید متوجه این خصلت عجیب خواهید شد؛ و این از وجوه بارز مصرفگرایی و جامعه مصرفزده است.
عمومیت و همگانی شدن مصرفگرایی
مصرفگرایی در گذشته محدود به طبقه اشراف و سطح بالای جامعه بوده است؛ اما امروزه در تمام سطوح جامعه و طبقات اجتماعی شیوع و گسترش یافته است. همگانی شدن وسایل ارتباطی و گسترش فناوری اطلاعات و شهری شدن، به خدمت مصرفگرایی آمده و آن را از پستوهای خانههای اشرافی، به معرض دید همگانی کشانده و در تمام طبقات جامعه سرایت داده است.
عوامل شتابدهنده مصرف گرایی
نظریه تورستاین وبلن، بهعنوان سرشناسترین تئوریپرداز این عرصه جامعهشناسی، میتواند به خوبی مصرفگرایی در افغانستان را تبیین و تفسیر کند؛ اما عوامل و زمینههای اجتماعی موجود در افغانستان باعث شده پدیده مصرفگرایی در افغانستان شتاب و شیوع بیشتری داشته باشد که ذیلا به مهمترین آنها اشاره میشود.
تبلیغات: هرچند پیامهای تجاری امروزه از ضرورتهای عصر حاضر تلقی میشود اما رشد سرسامآور رسانههای همگانی در افغانستان از ماهواره، اینترنت، شبکههای کابلی، تلویزیونها و رادیوهاگرفته تا روزنامهها، بیلبوردها و پیامهای تبلیغاتی بهطور شبانهروزی مردم را بمباران تبلیغاتی میکنند. هیچگونه نظارت و کنترلی بر تبلیغات در افغانستان وجود ندارد و پیامهای تجاری با القای ترس و وعدهای دروغین آرامش را از شهروندان سلب کرده و تشویق به مصرف بیشتر میکنند. تبلیغات اینچنینی یکی از بسترهای رشد شتابان مصرفگرایی در افغانستان است.
نرخ بالای بیسوادی : افغانستان کشوری است که بر اساس آمارهای رسمی، ۶۶ درصد مردم آن را افراد بیسواد تشکیل میدهند و ۳۴ درصد مردم کشور باسواد هستند که اکثر این افراد تنها توانایی خواندن و نوشتن را دارند. میزان بالای بیسوادی در افغانستان، یکی از زمینههای مسائل و مشکلات اجتماعی و به خصوص گسترش این پدیده است.
جوان بودن جمعیت: بهگفته وزارت اقتصاد، افغانستان از نظر ساختار سنی بسیار جوان است و دومین کشور جوان در جهان است. حدود 1/46 درصد جمعیت کشور زیر سن ۱۵ سال قرار دارد. جوان بودن جمعیت با ویژگیهایی که مختص این رده سنی جمعیتی است، یکی دیگر از عوامل شتاب مصرفگرایی است.
مهاجرت: سالهای متمادی جنگ و کشمکش در افغانستان باعث مهاجرت گسترده مردم در این کشور شده است بهگونهای که به گفته مقامات مربوطه نیمی از افغانها یا مهاجرند یا مهاجر بودهاند. طبیعی است که مهاجرت از یک کشور فقیر و جنگزده در کشورهایی که از نظر اقتصادی و میزان رفاه اجتماعی در سطح به مراتب بالاتری قرار دارند خود یکی از زمینههای اجتماعی رشد روز افزون مصرفگرایی است.
آنومی یا بیهنجاری: آنومی (Anomi) به فقدان هنجار یا بیهنجاری یا قانونِ بیقانونی اطلاق میشود. به عبارت دیگر آنومی به معنای عدم تعهد و پایبندی شخص به جامعه است که به چندپاره شدن جامعه میانجامد. چند دهه در افغانستان گذشته از نابودی سرمایه مادی و اقتصادی افغانستان را از نظر هنجاری و همبستگیهای اجتماعی نیز بهشدت فقیر کرده است. نبود هنجارهای پذیرفته شده اجتماعی و معیارهای عام و قابل قبول اکثریت مردمی، در رشد شتابان مصرفگرایی کمک کرده است.
از دید جامعهشناسی، مصرفگرایی یک پدیده اجتماعی است. فرهنگ مصرفگرایی و جامعه مصرفزده، همواره در تب و تاب مصرف بیشتر میسوزد. تمام اقشار و طبقات جامعه برای کسب عزت نفس که از طریق مصرف چشمگیر و نمایشی حاصل میشود در تلاش هستند. مصرفگرایی بیش از آنکه ناظر بر نیاز واقعی افراد باشد، حاصل تبلیغات و فشارهای اجتماعی و برخاسته از نیازهای کاذب و غیرضروری جامعه و افراد است. مصرفگرایی هرچند پدیده عام و جهانشمولی است اما به نظر میرسد که در افغانستان، رشد و شتاب بیشتری دارد که تبلیغات، بیسوادی، جوان بودن جمعیت، مهاجرت و بیهنجاری به عنوان بستر مناسب و عوامل شتابدهنده این پدیده شناخته میشود.