هزینه فرصت در بازار پول و ارز

۱۳۹۷/۰۷/۰۵ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۳۰۳۹۲

 مهدی هادیان|کارشناس بانک|

اساس علم اقتصاد، هزینه فرصت است ولی درک عملی هزینه فرصت برای سیاست‌گذار اقتصادی مستلزم گذر زمان و مشاهده نتیجه انتخاب‌ها است.

تقویم سالانه را که ورق می‌زنیم با روزهایی مواجه می‌شویم که به یک حرفه خاص اختصاص یافته است. به عنوان مثال عناوینی مانند روز مهندس، روز پزشک، روز داروساز، روز پرستار و ... مشهود است؛ معمولاً اینگونه است که به پاس خدمات ارزشمندی که این مشاغل به جامعه اعطا کرده‌‌اند، یک روز مشخص که معمولاً سالروز تولد اسطوره آن حرفه است، گرامی داشته می‌شود و با این مستمسک در آن روز از خدمات آنان تجلیل و تقدیر می‌شود، هر چند که صرفاً جنبه نمایشی داشته باشد. نکوداشت این روزها در سایر کشورها نیز به عنوان یک روز ملی وجود دارد و بعضاً نیز به عنوان یک روز بین‌المللی ارج نهاده می‌شود.

اما رشته اقتصاد با وجود برخورداری از جایزه نوبل، نتوانسته است روزی از تقویم سالانه را نصیب خود نماید، نه در سطح بین‌المللی و نه در سطح ملی در هیچ کشوری. علت این پدیده چیست؟ طبیعتاً دلیل آن فقدان اسطوره اقتصادی نخواهد بود، چراکه بزرگانی مانند آدام اسمیت، ریکاردو، مارشال، مالتوس، کینز، فریدمن، هایک و بسیاری دیگر برای هر اقتصاد خوانده‌‌ای شناخته شده هستند. شاید اولین و بدیهی‌ترین دلیلی که به ذهن خطور می‌کند این است که خدمات حرفه‌هایی مانند پزشکی، مهندسی، داروسازی و پرستاری در زندگی افراد جامعه محسوس بوده و به وضوح آشکار است که تلاش‌های آنان منشأ بهبود کیفیت زندگی افراد و افزایش رفاه جامعه شده است. بنابراین لازم و ضروری است که برای قدردانی از زحمات آنان به‌ صورت نمادین یک روز خاص به آنها اختصاص یابد.

اما در مورد اقتصاددانان، آثار خدمات آنان برای افراد، خانوارها و جامعه محسوس و قابل درک نیست. به عبارت دیگر، از منظر عموم، تلاش ‌های اقتصاددانان نتوانسته است به بهبود کیفیت زندگی افراد و افزایش رفاه جامعه منتهی شود. در حالی که هر یک از حرفه‌های یاد شده به نحوی از انحاء نیازی را مرتفع ساخته یا دردی از آلام افراد و جامعه را تسکین داده و لذا فقدان خدمات آنان غیرقابل تصور است، اقتصاددان ‌ها نتوانسته‌اند این باور را در بین مردم و جامعه ایجاد کنند که تلاش‌‌های آنها دارای آثار مثبتی در زندگی افراد است و لذا فقدان این تلاش‌‌ها، شرایط و کیفیت زندگی را غیر قابل تحمل می‌‌نمود. برای قرابت بیشتر ذهن، کافی است به این نکته توجه شود که با وجود تحولات چشمگیر و افزایش پیچیدگی در نظریات اقتصادی، بروز بحران ‌های مالی و اقتصادی چه در کشورهای توسعه یافته و چه در کشورهای در حال توسعه با درجات متفاوتی از شدت و ضعف کماکان ادامه دارد.

 در بحران مالی جهانی ۲۰۰۷ که موجی از ورشکستگی بنگاه ‌ها و شرکت‌ها را به همراه داشت و موجب بیکاری و بی‌خانمانی افراد و خانوارهای کثیری در کشورهای متعددی شد، فقدان مسوولیت اخلاقی اقتصاددانان در ارایه توصیه‌‌های سیاستی که منجر به بروز بحران شد، بیش از هر زمانی نمود یافت. این بحران بعد از بروز بحران‌های دیگری که قبلاً نیز تجربه شده بود، در سطح وسیع ‌تر به وقوع پیوست و اکنون نیز برخی از اقتصاددانان پیش‌بینی می‌کنند که تا اواخر این دهه بحران دیگری در اقتصاد امریکا روی خواهد داد. متقابلاً، اقتصاد ایران نیز با بحران ‌های مالی و اقتصادی ناآشنا نبوده است. طی سال‌های زیادی اقتصاد ایران با نرخ تورم‌های دورقمی مواجه بوده است.

طی ادوار مختلف، بحران‌‌های ارزی منجر به افزایش فشارهای تورمی، کاهش ارزش پول ملی و تشدید شکاف طبقاتی شده است. از آنجا که بروز بحران‌، سبب افزایش ترس و نااطمینانی نسبت به آینده می‌شود، افراد و خانوارها قادر به برنامه‌ریزی برای بلندمدت نبوده و حتی ممکن است در نتیجه تصمیمات اشتباه با زیان‌‌های عمده‌ای مواجه شوند. در این شرایط، امکان بسط و توسعه ظرفیت ‌های تولیدی بلندمدت وجود ندارد و در نتیجه آن اشتغال‌زایی کاهش و بیکاری افزایش می‌یابد.

با توجه به اینکه ۷۹ اقتصادان طی ۴۹ سال گذشته با نظریه‌‌پردازی در حوزه‌های مختلف، مفتخر به دریافت جایزه نوبل شده ‌اند ولی هنوز بحران ‌های مالی و اقتصادی مکرراً به وقوع می‌پیوندد، آیا می‌توان گفت اقتصاددانان در فضایی غیرواقعی نظریه‌پردازی می‌کنند؟ به نظر پاسخ خیر است. پزشک و مهندس، هر یک راه و شیوه انجام صحیح و اصولی یک فرآیند را بر اساس تجربیات کسب شده به ما نشان داده ‌اند. در صورت قصور و بروز مشکل، تقصیر متوجه کلیت حرفه پزشکی یا مهندسی نخواهد بود، بلکه مجری آن باید مورد عتاب باشد. در خصوص اقتصاد نیز، علم اقتصاد هزینه فرصت انتخاب ‌ها را نشان می‌دهد.

هزینه فرصت بیانگر آن است که نمی‌شود همه‌چیز را با هم در اختیار داشت. برای کسب هر منفعتی باید هزینه ‌ای پرداخت شود. در اصطلاح گفته می‌شود «در اقتصاد ناهار مجانی وجود ندارد». نمی‌شود بدون افزایش ظرفیت تولیدی، با پرداخت بهره ‌های بالا به سپرده ‌های بانکی، نقدینگی را چند برابر افزایش داد و انتظار جهش نرخ ارز، بروز تورم شدید، احتکار و گرانی را نداشت. اینها اصول علم اقتصاد است و تا زمانی که از آن درس نگیریم، تکرار بحران‌‌ها همزاد زندگی واقعی خواهد بود. بدیهی است، تحت این شرایط، از آنجا که نوسانات و التهابات اقتصادی برای عموم جامعه ناخوشایند است و سیاست‌گذار نیز از اشتباهات گذشته، هزینه فرصت انتخاب‌‌ها را درک نکرده است، انتظار نکوداشت روزی برای قدرداتی از تلاش ‌های اقتصاددانان حداقل در میان ‌مدت چندان عقلایی نباشد.