نگرانی اروپایی‌ها از سرمایه‌گذاری‌های پکن

۱۳۹۷/۰۷/۱۴ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۳۰۹۸۹
نگرانی اروپایی‌ها از سرمایه‌گذاری‌های پکن

گروه جهان| طلا تسلیمی|

به نظر می‌رسد چشمان چین، اروپا را گرفته است. سرمایه‌گذاری چینی در کشورهای عضو بلوک اروپایی در سال 2016 به حدود 36میلیارد یورو (40میلیارد دلار) رسید که تقریبا دو برابر سرمایه‌گذاری‌های سال پیش از آن بود. سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی چین در سال 2017 کاهش یافت، اما سهمی که این کشور در اروپا هزینه کرده بود از یک‌پنجم به یک‌چهارم کل سرمایه‌گذاری‌های خارجی افزایش یافت که در بیشتر موارد از سوی اروپا مورد استقبال قرار گرفت. روابط تجاری اروپا با چین هر دو طرف را ثروتمندتر کرده است. اما افزایش حجم سرمایه چینی که به اتحادیه اروپا سرازیر شده، اروپایی‌ها را نگران کرده است.

به نوشته اکونومیست، چین علاوه بر منافع تجاری از این سرمایه‌گذاری‌ها، از قدرت مالی خود برای کسب نفوذ سیاسی استفاده می‌کند. میلوس زمان، رییس‌جمهوری چک، می‌خواهد کشورش را به «رزمناو غرق‌نشدنی» چین در اروپا تبدیل سازد. یونان سال گذشته، اتحادیه اروپا را از انتقاد از سوابق نقض حقوق بشر چین در یک مجمع سازمان ملل متحد، بازداشت. مجارستان و یونان همچنین مانع از آن شدند که اتحادیه اروپا از حکمی بر علیه ادعای اراضی چین در دریای چین جنوبی حمایت کند. باتوجه به چنین رفتارهایی، نگرانی اروپایی‌ها کاملا طبیعی است. اما اروپایی‌ها در این نگرانی تنها نیستند. شرایطی سرمایه‌گذاری این ابرقدرت غیردموکراتیک در جهان خارجی اگر مسائل دیگر همچون سیاست خارجی را تحت تاثیر قرار دهد، به نفع هیچ کشوری نیست. امریکایی‌ها که بطور فزاینده نگران تهدید نظامی و تجاری چین هستند، اکنون بایستی نگران رقابت با این کشور بر سر وفاداری متحدان دیرینه خود باشند. اینکه اروپایی‌ها تا چه اندازه از سرمایه‌گذاری چین استقبال می‌کنند، بر همه جهان تاثیر خواهد داشت و دست‌کم در حال حاضر، به نظر می‌رسد که رویکرد آنها در این باره چندان عاقلانه نیست.

  هوش آینده‌نگری

بسیاری از برنامه‌های چین در اروپا درست همان چیزی است که از یک اقتصاد در حال رشد انتظار می‌رود. برخی سرمایه‌گذاری‌ها خصوصی، سودآور و بی‌ضرر هستند. حتی تلاش برای دستیابی به فناوری از طریق خرید شرکت‌های نوآور از جمله شرکت میتل‌استند در آلمان هم منطقی به نظر می‌رسد، البته به شرطی که معاملات توسط امنیت ملی بررسی شده باشند. مسائلی هم هستند که چین، خلاف روسیه، هیچ تمایلی به آنها ندارد: چین نمی‌خواهد بر اتحادیه اروپا تاثیر بگذارد یا با حمایت از پوپولیست‌ها به آشفتگی در این منطقه دامن بزند. در زمینه مسائلی همچون تغییرات آب‌و‌هوایی و تجارت، چین خیلی منطقی‌تر از دولت ترامپ که سعی دارد قراردادهای جهانی را نابود سازد، عمل کرده است.

برخی اروپایی‌ها باتوجه به این مسائل امکان استفاده از چین به عنوان وزنه‌ای در برابر ایالات متحده غیرقابل پیش‌بینی را مطرح کرده‌اند. اما چنین برداشتی می‌تواند اشتباه باشد. هراندازه هم که اروپایی‌ها از ساکن کنونی کاخ‌سفید متنفر باشند، بازهم شباهت‌هایی با امریکا دارند. به‌علاوه، چین از نیاز به اتفاق آراء در اتحادیه اروپا در جهت متوقف کردن بیانیه‌ها یا اقدامات ناخوشایند برای خودش، استفاده کرده است و برخی از اروپایی‌ها با اشاره به نمونه چنین رفتارهایی، به نتیجه متفاوتی می‌رسند. آنها نگران این مساله هستند که سرمایه‌گذاری‌های چین روزی بر اتحاد نظامی اروپا با ایالات متحده تاثر منفی بگذارد. اگرچه، باتوجه به پیوستند نیروی دریایی بریتانیا و فرانسه به امریکا و ژاپن در به چالش کشیدن چین در دریای چین جنوبی، چنین اتفاقی دور از ذهن به نظر می‌رسد. تا زمانی که چین به یک دموکراسی تبدیل نشود، اروپا روابط نزدیک خود را با متحدان دیرینه حفظ خواهد کرد.

بدین‌ترتیب، اروپا بایستی مسیری را طی کند که بتواند هم از ضعف خود و هم از دشمنی، اجتناب کند. اولین اقدام در این راستا، می‌تواند خودداری از الگوبرداری از حمایت‌گرایی چین باشد. اروپا می‌تواند همان محدودیت‌هایی را برای شرکت‌های چینی در نظر بگیرد که شرکت‌های اروپایی در چین با آنها مواجه هستند، اما چنین اتفاقی اشتباه خواهد بود. قابلیت پذیرش ایده‌ها در جوامع و اقتصادهای اروپایی نشان‌دهنده قدرت آنهاست و اروپا نباید چنین قدرتی را صرفا برای مقابله با چین نادیده بگیرد. اما چنین گشایشی، جوامع اروپایی را آسیب‌پذیر می‌کند و از این رو، دولت‌ها بایستی سرمایه‌گذاری‌ها را بطور موردی بررسی کنند. مونته‌نگرو نباید اجازه می‌داد بدهی‌هایش به چین تا این اندازه زیاد شود و مجارستان لهستان هم می‌بایست برخی سرمایه‌گذاری‌های چین را در پروژه‌های زیرساختی، با دقت بیشتری مورد بررسی قرار می‌دادند.

اروپا بایستی در جهت یک‌صدایی گام بردارد. هیچ یک از کشورهای اروپایی به‌تنها نمی‌توانند رویکرد درستی در مقابله با چین داشته باشند، اما اگر یکپارچه عمل کنند، در دهه‌های آتی توانایی تاثیرگذاری زیادی خواهند داشت. برای نمونه، اتحادیه اروپا می‌تواند در خصوص برخی مسائل حساس در ارتباط با چین همچون حقوق بشر، از شیوه رای‌دهی اکثریت باکفایت به جای رای‌های متفق‌القول استفاده کنند. با این حال، استفاده از چنین سیستمی در همه موارد کارساز نخواهد بود و برای نمونه، بسیاری از کشورها حق وتوی خود را در خصوص اعزام نیروی نظامی به بروکسل واگذار نخواهند کرد. اما در کل، اندکی همبستگی بیشتر در داخل اروپا حلال بسیاری از مشکلات خواهد بود.

امریکا هم نقشی دارد که باید ایفا کند. در شرایط ایده‌آل، دولت ترامپ به رفتارهای ناخوشایند خود با اروپایی‌ها خاتمه می‌دهد. به‌ویژه در زمینه تجارت، اتحادیه اروپا می‌تواند متحد قدرتمندی برای ایالات متحده در ترغیب چین به عمل مطابق هنجارهای جهانی باشد. امریکا همچنین بایستی در تلاش برای ایجاد استانداردهای مشترک برای شفاف‌سازی و جلوگیری از اعمال نفوذ سیاسی، با دولت‌های اروپایی بیشتر همکاری کند. با افزایش قدرت چین، مزایای یک اروپای مستقل و آزاد برای جهان افزایش می‌یابد و در مقابل، اروپای تضعیف شده می‌تواند مشکلات در ورای مرزهای این قاره را نیز تشدید کند و اروپا نباید اجازه وقوع چنین اتفاقی را بدهد.