اقتصاد ایران وخیمتر از خوشبینی صندوق
زهرا کریمی
اقتصاددان
تحلیل اخیر صندوق بینالمللی پول از وضعیت اقتصاد جهان حاوی تغییراتی نسبت به گذشته است. مهمترین بخش آن برای ما ایرانیها، جایی است که صندوق نرخ رشد اقتصادی ایران را تا پایان سال 2018 منفی 1.5 درصد اعلام کرده است. همچنین پیش بینی این نهاد بینالمللی از نرخ تورم به حدود 30 درصد رسیده و نرخ بیکاری را هم حدود 12.5 درصد ارزیابی کرده است. به نظر میرسد صندوق تحلیلی نسبتا دوستانه و خوشبینانه از اقتصاد ایران اعلام کرده و براین اساس میتوان گفت اگر برنامهریزی درست صورت نگیرد، این آمار بهمراتب وخیمتر شود.
بازار کار ایران یکی از بخشهایی است که از آغاز بحران اقتصادی دچار مشکل شده است. این میان برخی تصور میکنند نرخ بیکاری میتواند تا 25 درصد هم بالا برود ولی این نمیتواند تحلیلی درست باشد. در شرایطی مانند ایران، مردم نمیتوانند بیکار بمانند و مجبور هستند سرکار بروند چرا که حمایت خاصی از بیکاران جامعه صورت نمیگیرد. در امریکای لاتین هرگاه بحران اقتصادی آغاز میشد نرخ مشارکت اقتصادی هم بالاتر میرفت ولی نکته در این است که بحرانها ترکیب بازار کار را عوض میکنند. در مازندران بسیاری از کارگران به سمت اجاره زمین و کشت محصولات کشاورزی رفتند، برخی دستفروش خواهند شد و به تعبیری بخشهای غیر رسمی میشود عرصه اصلی یافتن شغل. به بیان دیگر اشتغال از بخشهای با بهرهوری بالا به سمت اشتغال در بخشهایی با بهره وری پایینتر میرود و تولید و صنعت دیگر نمیتواند اشتغال پایدار ایجاد کند. درنتیجه با وجود اینکه نرخ بیکاری کشور خیلی بالا نمیرود اما عملا وضعیت بغرنجتر میشود.
در رابطه با نرخ تورم، وضعیت سختتر از پیشبینی صندوق خواهد شد. با توجه به اینکه نرخ تورم صندوق، برای سال 2018 است، باید توجه داشت نرخ تورم 97 با این عدد متفاوت خواهد بود زیرا سال میلادی در دی ماه تغییر میکند و سال شمسی در فروردین، بنابراین تورم سه ماهه آخر سال در این ارزیابی نیامده است. با توجه به در پیش بودن شب عید در روزهای پایانی سال، تصور من بالا رفتن نرخ تورم بیشتر از رقم حدود 30 درصدی صندوق بینالمللی پول است.
این میان باید به نکته دیگری هم در رابطه با مشکلات اقتصادی فعلی کشور توجه کرد. اقتصاد ایران بسیار ناتوان شده و این سبب میشود تا این پرسش مطرح شود که آیا مشکلات امسال بیش از سال 92-91 خواهد بود؟ آن زمان دولتی تندرو سرکار بود و انتخاباتی در پیش که حس امیدواری به تغییر و بهبود را در چشمانداز خود داشت. اکنون دولتی معتدل سرکار است که حداقل تا سه سال آینده انتخاباتی نخواهد داشت. درنتیجه چنین امیدی در سطح اجتماعی به چشم نمیخورد. همچنین در کاخ سفید اوباما دیگر وجود ندارد بلکه به جای او دونالد ترامپی نشسته که هدف خود را شکست دادن ایران میداند. همچنین اقتصاد ایران مانند فردی است که از زمان جوانی مشکلی قلبی داشته ولی هیچگاه آن را کاملا درمان نکرده و اکنون در دوران میانسالی، فرسوده شدن بدن سبب حادتر شدن بیماری شده است. از سوی دیگر میزان نقدینگی نسبت به سال 92-91 نیز افزایش چشمگیر داشته است و همین امر کار را برای کنترل اقتصادی سختتر میکند. به هر حال وضعیت به گونهای است که اتاق پر گاز شده و احتمال انفجار بیشتر از گذشته وجود دارد.
با این همه دولت چه میتواند بکند؟ به نظر میرسد دولت به تنهایی توانایی اعمال تغییرات جدی را ندارد و نیازمند همراهی جناحهای دیگر است. مثلا به همین ماجرای تصویب قوانین سی اف تی ( CFT ) بنگرید که چگونه دولت موفق شد بخشهایی از حلقههای قدرت را قانع کند زیرا چارهای نبود. اگر ایران قوانین فوق را تصویب نمیکرد حتی با چین هم دیگر امکان معامله را نداشت ولی با تصویب این قوانین میتواند به اندازهای در تجارت بینالمللی حضور داشته باشد.
دولت ایران در شرایطی میتواند تصمیمات صحیح اقتصادی را اتخاذ کند که بتواند بخشهای دیگر نظام را هم با خود همراه کند. یکی از دیپلماتهای ایرانی قبلا گفته بود انفجار موشکهای داخلی به مراتب قویتر از انفجار موشکهای خارجی است. بر همین مبنا معتقدم زد و خوردهای داخلی اثری کارسازتر از تحریمها خواهند داشت و باید هر چه زودتر این وضعیت تغییر کند. به بیان دیگر همه بخشهای نظام باید بدانند که زمان درگیری گذشته است. اختلاف نظر در هر کشوری وجود دارد و این مسائل در کشورهای پیشرفته به دلیل امکان فعالیت آزادانه احزاب بیشتر هم هست، اما میتوان از آنها یک درس بزرگ گرفت؛ هنگامی که تصمیمگیری برای انجام کاری صورت گرفت، باید آن را انجام داد و به جای اینکه دایما علیه یکدیگر باشیم، گاهی اوقات دعواهای صوری را کنار بگذاریم.