فلسفه؛ گمشده معاصر

۱۳۹۷/۰۸/۲۶ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۳۳۷۸۲
فلسفه؛ گمشده معاصر

میانه ماه نوامبر روز جهانی فلسفه است. فلسفه و تفکر فلسفی سده‌ها در حیات فرهنگی ایرانیان برجسته بوده اما آیا امروز هم‌چنین است؟

فلسفه دانشی است که به مطالعه و تعمق بر مبانی اساسی و بنیادین امور روزمره و عقلانی که در زندگی با آنها مواجه هستیم پرداخته و به دنبال جوابی برای پرسش‌های بی‌پایان در رابطه با هستی، نیستی، آگاهی، اخلاق و مباحثی از این دست است.

فلسفه گاه به دنبال پاسخ به سوالاتی ساده و تعمق روی مسائل رایج زندگی برای یافتن پاسخ به فراخور گنجایش و ظرفیت درک آدم‌های گوناگون است و به همین خاطر شامل حال همه افراد در سطوح مختلف و در برهه‌هایی از زندگی می‌شود. البته تفاوت تفکر فلسفی با سایر تفکرها، وجهه نقادانه و تکیه آن بر استدلال و برهان‌های عقلی و منطقی است. بر این اساس، اگر چه علم فلسفه پدیده‌ای جدید و متاخر و جدای از عمومیت زندگی است اما تفکر فلسفی و فلسفه هرگز از زندگی انسان‌ها جدا نبوده و مساله تازه‌ای نیست.

تاریخ ایران نشان از بزرگان بی‌چون و چرا و منشأ اثر و بنیانگذاران فکری برجسته‌ای دارد. اسامی‌ای چون؛ بزرگمهر، فارابی، زکریای رازی، فخر رازی، ابن سینا، خیام، خواجه نصیرالدین طوسی، ابوحامد محمد غزالی، شیخ بهایی، میرداماد، ملا صدرا، سهروردی و ملاهادی سبزواری فیلسوفانی هستند که نه تنها در دوره زمانی خود شهره بودند و بعد از آن همچنان مشهور و مورد ارجاع ماندند بلکه بعضا در جغرافیای زندگی خود محدود نمانده و مردم سرزمین‌های دیگر را نیز از شعله روشن و فروزان فکر خود بهره مند ساختند.

معاصرینی چون احمد فردید، احسان طبری، بابک احمدی، پرویز ضیاء شهابی، داریوش شایگان، سید جلال‌الدین آشتیانی، غلامحسین ابراهیمی دینانی، غلامرضا اعوانی، کریم مجتهدی و ... نیز در همین راستا قدم گذاشته‌اند.

شکل‌گیری یک فیلسوف در یک جامعه متاثر از شرایط و علل متعددی است. جدا از جنبه‌های فردی و منحصر به فرد شخصیتی و تفکری، فلسفه محتاج جامعه‌ای است که به خصوص در دوران معاصر دارای پتانسیل‌هایی در ایجاد و تقویت این فرایند باشد. برخی می‌گویند علوم تفکری برای رشد نیازمند جامعه‌ای است که از حداقل‌هایی در معیشت و وضعیت اقتصادی عبور کرده و به ثباتی از نظر مسائل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و ... رسیده باشد. اینکه چرا در جامعه ایران و به ویژه امروز، رشته فلسفه که به عنوان یکی از رشته‌های مطرح در دنیا مورد توجه بسیاری است، به عنوان پایین‌ترین رشته به لحاظ بازار کار پس از فارغ‌التحصیلی شناخته می‌شود، نیازمند تعمق و بررسی‌های جدی صاحب نظران و برنامه‌ریزان است.

  فلسفه صرفا انتزاع نیست

بر اساس آن چه گفته شد و برای آگاهی از آموزش و وضعیت فلسفه در دوره کنونی، پژوهشگر ایرنا با «امیرحسین خداپرست» عضو هیات علمی موسسه‌ پژوهشی «حکمت و فلسفه ایران» گفت‌وگو کرد. وی در ابتدای این گفت‌وگو اوضاع فلسفه را چنین تشریح کرد: از آنجایی که من در ایران فلسفه خوانده‌ام و مدارج علمی را در این جامعه طی کرده‌ام با فضای فلسفی موجود در ایران آشنا هستم، متاسفانه فلسفه در ایران عمدتا در قالب یک سری مباحث و اصول انتزاعی فهمیده می‌شود. بطور خاص این نگاه بیشتر در گروه‌های فلسفه دانشگاه‌ها حاکم است. یعنی نگاهی که در گروه‌های فلسفه دانشگاه‌های معتبر ایران وجود دارد (چه پژوهشی و چه آموزشی) عمدتا مبتنی بر این است که راجع به اصول انتزاعی، ماهیت و وجود از منظر فلسفه اسلامی یا غربی بحث شود؛ غالبا مابعدالطبیعه و تا حدکمتری معرفت‌شناسی فضای فلسفه دانشگاهی ما را پوشش می‌دهد و آن شاخه‌ها و دانش‌های فلسفی که جنبه انضمامی‌تری دارند مانند فلسفه اخلاق، فلسفه سیاست، فلسفه علوم و اجتماعی و ... با بی‌مهری مواجه شده‌اند و عمدتا در حاشیه قرار دارند.

خداپرست ادامه داد: بطور خاص در مورد فلسفه سیاست، استادان دانشگاه در ایران عمدتا آن را در قالب رشته علوم سیاسی می‌فهمند. به همین دلیل من زمانی که در فلسفه تحصیل می‌کردم، هیچ‌وقت اسم «جان رالز»، «رابرت موزیل» یا «رونالد دوورکین» را نشنیدم؛ در صورتی که اینها فیلسوفان درجه یک روز دنیا هستند که متاسفانه ما در آموزش دانشگاهی فلسفه به آنها توجه نمی‌کنیم.

به گفته این استاد دانشگاه، آنچه خیلی از گروه‌های فلسفه در دانشگاه‌ها تعلیم می‌دهند، تاریخ فلسفه است، نه خود فلسفه؛ یعنی ما بیشتر با روایتی از سرگذشت فلسفه و آنگونه که از ابتدا و پیش از سقراط شکل گرفته و تقریبا تا اواسط قرن بیستم آمده است، آشنا می‌شویم. متاسفانه شیوه فلسفه ورزی و تفکر، خیلی در دانشگاه‌ها آموزش داده نمی‌شود. ولی اتفاق خوبی که در این مورد افتاده این است که فعالیت‌های فلسفی و انتشارات فلسفی خارج از دانشگاه شکل گرفته و عمده آثاری که فلسفه را به زندگی روزمره یا مسائل ملموس‌تر ربط می‌دهند، خارج از دانشگاه تولید می‌شوند.

«از قضا اقبال زیادی هم به این کتاب‌ها و آثار وجود دارد. تا جایی که می‌دانم عده زیادی از فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌ها در رشته‌های فنی و در علوم انسانی غیر از فلسفه، خیلی مشتاق هستند تا فلسفه را از زاویه دید این کتاب‌ها ببینند؛ کتاب‌هایی که مسائل فکری را به زندگی معمول و متعارف ما گره می‌زنند. و این تاحدی ضعف دانشگاهی ما را پوشش می‌دهد»

  فلسفه می‌تواند کاربردی شود

این مدرس فلسفه در پاسخ به این سوال که با توجه به بازار کار رشته‌ای چون فلسفه، این رشته در دانشگاه‌ها از جانب چه کسانی مورد اقبال است به پژوهشگر ایرنا گفت: عموم اینها کسانی هستند که اهل تامل و تعمق بوده و یک جنبه فلسفه برایشان خیلی مهم و آن این است که (حداقل در ظاهر) فلسفه کمک می‌کند کمتر فریب بخوریم، عقلانی‌تر باشیم و سنجیده‌تر دیدگاه‌ها را بررسی کنیم و آن جوری که ممکن است عامه مردم جامعه، در مقابل آراء خاصی تسلیم شوند، ما بتوانیم تفکر نقادی داشته و تسلیم کوته فکری و زودباوری نشویم. فایده اصلی فلسفه این است و کسانی که به سمت این رشته‌ها می‌آیند با این دغدغه این کار را انجام می‌دهند. در مورد اشتغال آنها که مساله حاد است و عملا فلسفه جزو رشته‌هایی از علوم انسانی است که هیچ کاری برایش تعریف نشده است.

«شرایط فارغ‌التحصیلان فلسفه تا جایی که من می‌دانم خیلی بد است و عملا احساس می‌کنند در دانشی تحصیل کرده‌اند که به هیچ دردشان نمی‌خورد. یا در زمینه‌هایی کار و اشتغال دارند که هیچ ربطی به دانشی که آموخته‌اند ندارد و فارغ از استعدادهای زیادی که در این میان تلف می‌شود، این یک ضعف بزرگ برای نظام آموزش دانشگاهی کشور است»

وی افزود: پیوندهایی که بین فلسفه و زندگی متعارف و روزمره وجود دارد، می‌تواند در این مسیر خیلی کمک کند؛ مثلا ما دانشی تحت عنوان «اخلاق زیستی» داریم که یکی از اشکال اخلاق کاربردی در فلسفه اخلاق است. به نظرم اخلاق زیستی به خاطر گستره فراوان تکنولوژی‌ها و علوم زیستی و رشد روزانه آنها و ضرورت بررسی‌های اخلاقی و فلسفی در آن حوزه، برای اینکه دانشجویان فلسفه وارد آن بشوند، جای خوبی است. این رشته که با زندگی ما سروکار دارد می‌تواند کمک کند که اهل فلسفه در این قالب وارد پژوهش‌های جدی و کاربردی شوند.  به گفته خدا پرست امروز در بسیاری از پژوهشگاه‌ها و مراکز درمانی کشور کمیته‌های اخلاق وجود دارد. در کمیته اخلاق حتما باید یک متخصص فلسفه اخلاق حضور داشته باشد که فکر نمی‌کنم دقیقا این قاعده رعایت شود. ولی این نشان می‌دهد که عرصه‌هایی وجود دارد که یک دانشجو اگر علاقه‌مند باشد می‌تواند در آن فعالیت کند. ضمن اینکه موارد متعدد دیگری هم وجود دارد که بشود از فلسفه و آدمی که فلسفه خوانده است، استفاده‌ای بهینه صورت گیرد.

  فلسفه باید آزاد باشد

با توجه به شرایط کنونی و وضعیتی که فلسفه امروز دارد، چه چشم‌اندازی برای آن می‌توان در آینده متصور شد؛ خداپرست در پاسخ به این پرسش پژوهشگر ایرنا بیان داشت: در مورد آینده باید بگویم یکی از مشکلات جدی فلسفه در ایران تهدیدی است که از بابت نگاه صرفا ایدئولوژیک متوجه آن است؛ تا جایی که می‌دانیم فلسفه با پرسیدن، نقادی و با چالش تعریف می‌شود اما نگاه ایدئولوژیک نگاهی است که همه اینها را منع یا محدود می‌کند.  وی تصریح کرد: من فکر می‌کنم فضای فرهنگی و سیاسی ایران اگر بخواهد از مزایای فلسفه بهرمند شود باید این اجازه را بدهد که دست اندازی‌های ایدئولوژیک به فضاهای فکری و فلسفی، از جمله در تدریس، پژوهش و انتشار آثار، کمتر و محدودتر شود و این تا حد زیادی از طریق مشارکت فعال خود دانش‌آموختگان فلسفه و از طریق کسانی که مسوولیت‌های فرهنگی دارند و می‌توانند محدودیت‌های ایدئولوژیک را کم کنند، ممکن است.