مردم کلمبیا، روگردان از سیاست
گروه گوناگون|
انتخاب سیاستمداران حرفهای برای حکومت توسط شهروندان، از حقوق مهم شهروندی است. بر این اساس سواد سیاسی یکی از ضروریات زندگی امروز بهشمار میرود. شعور سیاسی باعث ایجاد حس مالکیت اجتماعی میشود. از این رو دانش سیاسی یک نیاز اساسی برای رفاه زندگی و حقمداری شهروندان است. علاقه به پیگیری امور سیاسی و اظهارنظر در این زمینه کموبیش بین شهروندان تمام کشورها به چشم میخورد. اینکه این علاقه تا چه اندازه با سواد سیاسی همراه است به مطالعات و آگاهی سیاسی هر کشوری بستگی دارد.
انتخابات ریاستجمهوری امریکا، نمونه بارز از درگیر شدن افکار عمومی با مباحث سیاسی بود. هنوز هم موجهای رسانهای زیادی از این رویداد وجود دارد و مردم همچنان درباره پیامدهای این انتخابات اظهارنظر میکنند. داشتن علاقه به امور سیاسی برای انسجام بخشیدن به مسائل اجتماعی، در بین کشورهای مختلف نوسان زیادی دارد. در آخرین آمار به دستآمده از سازمان همکاری اقتصادی و توسعه، کلمبیا به عنوان بیسیاستترین کشور در جهان شناخته شده است. در این کشور، حدود 50 درصد از مردم علاقهای به پیگیری امور سیاسی ندارند. کلمبیا در سیاست داخلی خود، هیچگاه حاکمیت موثر در کشورش نداشته است. وجود مناطق خودمختار شورشیان و قاچاقچیان از مشکلاتی است که این کشور را در سالهای متعدد در اداره امور سیاسی و حکومتی ناتوان کرده است. بهنظر میرسد این آشفتگی سیاست داخلی در این کشور از دلایلی باشد که مردم این کشور را از پیگیری امور سیاسی دلسرد کرده باشد.
برزیل کشوری دیگر در امریکای جنوبی است که بخش زیادی از مردم آن، علاقهای به امور سیاسی ندارند. از کل جمعیت برزیل، نزدیک به 41 درصد از شهروندان، تمایلی به پیگیری سیاست از خود نشان ندادهاند و در نظرسنجی انجام شده، صراحتا اعلام کردهاند که علاقهای به سیاست ندارند.
یکی از ویژگیهای عمومی کشورهای امریکای جنوبی، ترکیب جمعیتی متفاوت، جغرافیای ناهمگون، مشکلات حمل و نقل و وجود تعداد زیاد مهاجران است. تمام این موارد، عواملی هستند که باعث میشود تعامل اجتماعی و همگرایی ملی بهدرستی بین شهروندان صورت نگیرد.
پرتغال سومین کشوری است که در آن، تعداد زیادی از شهروندان علاقهای به سیاست ندارند. در این کشور نیز، نزدیک به 41 درصد از شهروندان، خود را کاملا بیتمایل به امور سیاسی معرفی کردهاند.
حزبهای مردمی و انقلابی، تغییرات زیادی در سیاست مجارستان به وجود آوردهاند. با اینکه در اواخر حکومت شوروی، آزادیهای سیاسی زیادی به مردم این کشور داده شد، اما امروزه، مجارستان شاهد بیعلاقگی سیاسی تعداد زیادی از شهروندانش است. طبق آخرین آمار به دست آمده، نزدیک به 36 درصد از جمعیت مجارستان، خود را کاملا بیعلاقه به امور سیاسی نشان دادهاند.
مکزیک، کشوری در امریکای شمالی است. همانطور که در مورد کشورهای امریکای جنوبی گفته شد، در مکزیک نیز نبود زبان رسمی واحد و ترکیب جمعیتی متفاوت، میتواند از مهمترین عوامل فاصلهگرفتن مردم از همگرایی ملی باشد. هرچند در مقایسه با کشوری مثل کلمبیا، علاقهمندی شهروندان به سیاست در مکزیک بیشتر است اما تعداد 33 درصدی افراد بیتمایل به امور سیاسی، این کشور را در لیست کشورهایی قرار داده که مردم آن علاقهای به سیاست ندارند.
در اسپانیا نیز، شرایطی مشابه شرایط مکزیک وجود دارد. در این کشور، نزدیک به 30 درصد از مردم، صراحتا اعلام کردهاند که علاقهای به امور سیاسی ندارند.
بریتانیا از چهار کشور بزرگ تشکیل شده که این کشورها توسط دولتهای محلی اداره میشوند. با این حساب به نظر میرسد تعداد زیادی از مردم در بریتانیا، پیگیر امور سیاسی هستند و آن را بخشی از حق شهروندی خود میدانند اما طبق آخرین آمار به دست آمده در این کشور، نزدیک به 23 درصد از مردم بریتانیا، هیچ علاقهای به امور سیاسی ندارند. این بیعلاقگی به سیاست، نزدیک به 22 درصد از مردم روسیه را شامل میشود و در کره جنوبی و چین، به ترتیب 21 و 20 درصد از مردم، هیچ علاقهای به سیاست ندارند.
در فرانسه، 19 درصد از مردم خود را بیعلاقه به سیاست معرفی کردهاند و ترجیح میدهند دخالتی در امور سیاسی نداشته باشند. در ایتالیا نیز این جمعیت به 17 درصد میرسد و در ایالات متحده، تنها 15 درصد مردم به امور سیاسی بیعلاقه هستند. همانطور که قبلا اشاره شد، بیعلاقهبودن به سیاست در بین کشورهای مختلف نوسانهای زیادی دارد. در ژاپن و آلمان، تنها 5 درصد از مردم به سیاست نه میگویند و علاقهای به پیگیری امور سیاسی ندارند. کمتر شدن درصد افرادی که به امور سیاسی بیعلاقه هستند، نشاندهنده بالارفتن شعور سیاسی در بین شهروندان است. همانطور که گفته شد، هرچه آگاهی و شعور سیاسی بین مردم بالاتر باشد، حس مالکیت اجتماعی نیز افزایش مییابد و مردم نسبت به حق شهروندی خود آگاهتر میشوند.