سایه صلح ابرقدرتها بر اقتصاد ایران
گروه اقتصاد کلان|
انتظار میرفت چینیها در شرایط دوباره تحریمی علیه ایران مانند سالهای آغازین دهه 90 برخورد کنند و مراودات خود با ایران را افزایش دهند. با این همه اخبار حاکی از آن است که با وجود جنگ تعرفهای میان چین و امریکا، دو غول اقتصادی در حال رسیدن به توافقی با یکدیگر هستند که میتواند نقش ایران را در اقتصاد چین به مراتب کمرنگتر کند. چنانچه چین نفت امریکا را جایگزین نفت ایران کند، آنگاه ایران مهمترین مشتری نفتی خود را که حتی در تحریمها حاضر به کنارهگیری از بازار طلای سیاه ایران نبود را از دست میدهد و اینبار دونالد ترامپ، برعکس اوباما، به جای اروپا، شرق را برای اعمال فشار بر ایران انتخاب کرده است. هر چند هنوز برای اعلام این مساله زود است، اما جلسهای که در حاشیه اجلاس G20 برگزار شد، میتواند نگرانیها را از کنارهگیری چین افزایش دهد. نکته اینجاست که ایران سالانه 25 درصد مراودات تجاری خود را با چین دارد و حالا باید منتظر ماند دید صلح در ابرقدرت میتواند عامل فشار بیشتر به ایران پساتحریم باشد یا خیر؟
به گزارش «تعادل»، خبرها از حاشیه کنفرانسG 20 زنگ خطرها را برای ایران به صدا درآورده است. در حاشیه این اجلاس که در آرژانتین برگزار میشود روسای جمهور دو کشور چین و امریکا به توافقاتی دست یافتند که براساس آن حداقل برای 90 روز آینده هیچ تعرفه تجاری جدیدی علیه واردات از یکدیگر به تصویب نرسانند. این میان دولت ترامپ وعده داد از اجرای تعرفه 25 درصدی واردات که قرار بود از یک ژانویه اجرا شود، خودداری کند و در مقابل طرف چینی هم بدون اعلام عدد خاصی توافق کرد میزانی مشخص نشده اما بسیار قابلتوجهی از محصولات کشاورزی، انرژی، صنعتی و دیگر کالاهای امریکایی را بخرد. در شرایطی که تحریمهای کاخ سفید علیه ایران شدت گرفته، انتظار مقامات ایرانی حفظ بازار چین و تبادلات تجاری میان دو کشور بود و خبری که روز گذشته منتشر شد، حاکی از آن است که چینیها واردات انرژی خود از ایالات متحده را افزایش میدهند. به این اعتبار میتوان گفت چین امریکا را جایگزین ایران در بازار نفت خواهد کرد تا از این طریق ضمن حفظ رابطه با مهمترین شریک تجاریش، احتمال افزایش درگیری تجاری میان دو غول اقتصادی جهان را کاهش دهد. در شرایط عادی ایران روزانه 700 تا 800 هزار بشکه نفت به چین صادر میکرد ولی با آغاز تحریمها حدود 200 هزار بشکه از صادرات ایران کاهش یافت و چنانچه چینیها اقدام به خرید نفت از ایالات متحده کنند، احتمال کاهش بیشتر آن نیز وجود دارد. در حال حاضر کره جنوبی کلیه واردات نفت خود از ایران را قطع کرده و ژاپن نیز بهشدت در این زمینه کاهش خرید داشته و به نظر میرسد اجرای این توافق در بلندمدت سبب میشود تا چینیها نیز خرید نفت از ایران را به شکل چشمگیری کاهش دهند. از سوی دیگر هر چند میان چین و امریکا در ماههای گذشته یک جنگ تجاری با تعیین تعرفه به راه افتاده است، اما دو طرف به خوبی میدانند سهم مراودات تجاری آنها به اندازهای هست که نتوان در کوتاه و میان مدت شریکی جایگزین برای یکدیگر پیدا کنند.
در سالهای 1390 و 1391 که تحریمهای شورای امنیت علیه اقتصاد ایران به اجرا درآمد، چینیها از آن پیروی نکردند و در آن زمان همچنان روابط تجاری خود با ایران را حفظ کردند. در آن سالها چین یکی از مهمترین کشورهایی بود که اقتصاد ایران را یاری میکرد و به نوعی یک معامله برد- برد برای دو کشور ساخته شد. با این همه به گفته یک کارشناس اقتصادی، رفتاری که ایرانیها پس از برجام در پیش گرفتند به گونهای بود که چینیها را دلخور کرد چرا که آنها باور داشتند ایران قصد دارد اروپا را جایگزین آنها کند، حال آنکه در شرایط تحریمی ابتدای دهه 90 چینیها بودند که ایران را همراهی کردند و در حالی که اروپا تمام قد پشت سیاستهای امریکا بود، چینیها با ایران همکاری میکردند.
امریکا جایگزین ایران در چین؟
در همین رابطه، وحید شقاقی، کارشناس اقتصادی، به تعادل گفت: در عمل میزان صادرات نفت ایران در روزهای اخیر به یک میلیون و 600 هزار بشکه در روز کاهش یافته است. این در حالی است که پیش از تحریمها حجم صادرات نفت و میعانات آن به حدود دو و نیم میلیون بشکه در روز رسیده بود. در دو، سه ماهه اخیر و با افزایش فشارها از سوی کاخ سفید بر شرکای تجاری ایران، عملا 900 هزار بشکه در روز از صادرات ایران کاسته شده است. در این روند کره جنوبی به کلی وارداتش از ایران را قطع کرد، ژاپن واردات خود را تا حدود بسیار زیادی کاهش داد، هند روزانه 120 هزار بشکه خرید کمتری انجام میدهد و چین و اروپا نیز هر یک 200 هزار بشکه کمتر از گذشته خرید میکنند که در مجموع به کاهش صادراتی در حدود یک بشکه در روز میرسیم.
او در رابطه با وضعیت بازار نفت ایران افزود: هشت کشور دیگر هم توانستند به معافیتهایی از سوی امریکا دست یابند که در فواصل 90 تا 180 روزه خرید نفت از ایران ادامه دهند اما به جای پول، کالاها و خدماتی از جمله دارو به ایران بدهند. این پیشنهادی بود که کره جنوبی هم به ایران داد که به ازای نفتی که از ایران میخرند، کالاها و خدماتی به ایران بدهند که البته با مخالفت مسوولان ایرانی مواجه شد و پرونده مبادلات انرژی میان دو کشور در این مقطع بسته شود.
این کارشناس اقتصادی با اشاره به مسیری که تاکنون میان دو کشور ایران و چین طی شده تصریح کرد: بحثی که در چند روز اخیر از توافقات دو غول اقتصادی مطرح میشود، حتما برای ایران نگرانکننده است، به ویژه که طرفین به بحث خرید و فروش انرژی هم اشاره کردند. فراموش نکنیم امریکا روزانه 11 میلیون بشکه نفت تولید میکند و چین نیز یکی از کشورهایی است که بهشدت نیازمند انرژی است و همین سبب شده گهگاه به عنوان «اژدهای نفتخوار» معرفی شود. چنانچه صادرات نفت امریکا به چین افزایش یابد، قطعا اقتصاد ایران با یک تهدید جدی مواجه میشود، چرا که بزرگترین شریک تجاری خود را از دست میدهد. این امر میتواند به تزلزل اقتصاد ایران بینجامد.
وی با اشاره به نقش چینیها در تحریمهای ابتدای دهه 90 گفت: در سالهای 90 و 91 نیز اگر فراموش نکرده باشیم، چینیها نقش مهمی در حمایت از اقتصاد ایران داشتند. آنها بانکی را به ایران معرفی کردند که کارهای مالی را انجام میداد و هدف آن نیز این بود که هم کانالی میان نظام بانکی ایران و سیستم بانکی جهانی به وجود آورد و هم کانالی مالی برای مراودات تجاری دو کشور باشد. این اتفاق در شرایط فعلی نیز چنانچه تکرار میشد، میتوانست از شدت تحریمها بر ایران بکاهد و راههایی دیگر برای بهبود اوضاع و توسعه کشور را به همراه بیاورد. هر چند که من بعید میدانم چینیها مانند گذشته حاضر باشند با ایران همکاری کنند.
رفتار پس از برجام، چینیها را دلخور کرد
او اهداف دو کشور را در توافق اخیر این طور عنوان کرد: اولا باید مدنظر داشت که امریکا و چین بزرگترین اقتصادهای امروز جهان هستند. علاوه بر این دو کشور بهشدت به یکدیگر وابسته هستند و سهم مراودات تجاری آنها سالانه به رقمی عجیب معادل 500 تا 600 میلیارد دلار میرسد. درنتیجه حتی اگر مقامات دو طرف بخواهند براساس منافع ملی خود به ماجرا نگاه کنند، شرکایی بهتر از یکدیگر در عرصه جهانی نمییابند. از سوی دیگر مساله ایران در حاشیه این اهداف قرار میگیرد ولی به این معنا نیست که اهمیتی برای آن قائل نیستند. امریکاییها میخواهند صادرات نفت خود به چین را افزایش دهند و چینیها را در افزایش فشار اقتصادی به ایران با خود همسو کنند. خلاصه سهم بالای مراودات تجاری میان ایران و چین هم از نظر آنها پنهان نیست، نباید فراموش کنیم در برخی سالها ایران 25 درصد مراودات تجاری خود را با چین داشته و هر چند این رقم در قیاس با مبادلات امریکا و چین بالا نیست ولی به معنای بیاهمیت بودن آن هم نیست. اقتصاد ایران با اقتصاد چین گره خورده و این اتفاقات میتواند تاثیر بسزایی در کشور داشته باشد. هر چند نباید رفتار غلط مسوولان ایرانی پس از برجام را با چینیها نادیده گرفت.
شقاقی در رابطه با گله چینیها از نحوه برخورد ایران پس از برجام گفت: من با چند مدیر ارشد چینی در شرایط پس از توافق هستهای با کشورهای 5+1 دیدار داشتم. جان کلام چینیها این بود که شما پس از برجام ما را رها کردید و به سمت اروپا گرایش پیدا کردید. آنها به بررسی و ارزیابی رفتار دولتمردان ایرانی در آن دوره دست زدند و رفتار ما را نادرست میدانستند. به هر روی شرق در شرایطی که ما با امریکا و شرکایش در جنگ اقتصادی قرار داریم، بسیار نقش تعیینکنندهای دارند و بحث من این است که اگر امریکا جایگزین ایران در صادرات نفت به چین باشد، برای تحت فشار گذاشتن ما راهی درست را انتخاب کرده است. این امر فشارها را بر اقتصاد ایران سختتر میکند و این دلهره همیشه بوده که چینیها به سمت امریکا متمایل شوند. متاسفانه بحثهایی که در روزهای اخیر مطرح شده، نشان میدهد روندی در حال شکلگیری است که ایران را قربانی تعاملات میکند و فشار اقتصادی را در ماههای آینده بیش از پیش افزایش میدهد.
وی ادامه داد: به هر حال در شرایطی که اقتصاد امریکا و چین در راس اقتصاد جهان قرار دارند، چینیها نمیخواهند جنگ تجاری علیه خود به راه بیندازند. به هر حال در شرایطی آنها حاضر هستند با امریکا راه بیایند ولی این مساله تنها در کوتاهمدت امکانپذیر است چرا که اولا فضای رقابتی میان ابرقدرتها اجازه همکاری بلندمدت را به طرفین نمیدهد و از سوی دیگر امریکا چه بخواهد و چه نخواهد نمیتواند ایران را برای همیشه از معادلات جهانی کنار بگذارد. به هر حال چین و امریکا وابسته به یکدیگری هستند و حجم تجاری بالایی در مراودات با یکدیگر دارند که نمیتوانند آن را با هیچ کشور دیگری جایگزین کنند. به هر حال این واقعیات برای اقتصاد ایران دلهره آور است و نمیتوان به راحتی از این مسائل چشم پوشی کرد. از دولتمردان توقع میرود در این شرایط با حساسیت بیشتری تحولات را دنبال کنند و اجازه ندهند فرصتهایی ولو کوچک که برای اقتصاد کشور به وجود میآید، از دست برود.