هنرِ ژاپنی سخت‌کوشی در خواب

۱۳۹۷/۰۹/۱۷ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۳۵۰۵۳

بریجیت استگر|

مترجم: نجمه رمضانی|

 ژاپنی‌ها نمی‌خوابند. این چیزی است که همه می‌گویند، به خصوص خود ژاپنی‌ها. اما واقعیت ندارد. با این همه در مقام گزاره‌ای فرهنگی و جامعه‌شناختی، خیلی جذاب است.

در طول اولین اقامتم در ژاپن در اواخر دهه ۱۹۸۰ بود که برای اولین‌بار با این دیدگاه‌های جالب درباره خواب مواجه شدم. در آن زمان ژاپن در اوج اقتصاد حبابی، مرحله‌ای از شکوفایی غیرعادی و نامطمئن، بود. به همین نسبت، زندگی روزمره پرتکاپو بود. مردم برنامه خود را با کار و قرارهای کاری در وقت استراحت پر می‌کردند و تقریباً وقتی برای خواب نداشتند. سبک زندگی این دوره به خوبی در یکی از شعارهای تبلیغاتی همان زمان خلاصه می‌شود، تبلیغی که در آن فواید یک نوشیدنی انرژی‌زا ستوده می‌شد. «می‌تونی بیست‌و‌چهار ساعته مبارزه کنی؟ تاجر! تاجر! تاجر ژاپنی!»

بسیاری این اعتراض را به زبان آوردند که «ما ژاپنی‌ها عقل نداریم که اینقدر کار می‌کنیم!» اما می‌شد در این اعتراض‌ها نوعی حس افتخار به سخت‌کوشی و در نتیجه برتری اخلاقی بر باقی انسان‌ها را نیز مشاهده کرد. با این همه، من در رفت‌وآمدهای روزمره خود، آدم‌های زیادی را می‌دیدم که در مترو چرت می‌زدند. برخی حتی ایستاده خوابشان می‌برد و این صحنه‌ها برای هیچکس هم عجیب نبود.

به نظرم آمد این دیدگاه متناقض است. گویا تصویر مثبت زنبور کارگر که از خواب شبانه‌اش می‌زند و از دیر بیدار شدن در روز اخم به چهره می‌آورد، با تحمل گسترده «خوابیدن در محل کار» همراه است، چرت‌زدن در وسایل حمل‌و‌نقل عمومی و وسط جلسات کاری، کلاس‌ها و سخنرانی‌ها. ظاهراً هیچ چیز مانع زنان، مردان و کودکان نبود و هر جا و هر زمان که دوست داشتند، می‌توانستند بخوابند.

اگر خوابیدن در تخت و تشک نشانه سستی است، چرا خوابیدن در جریان یک همایش یا حتی سر کار نشانه بزرگ‌تری برای تنبلی نباشد؟ چه معنایی دارد که اجازه دهیم کودکان تا دیروقت بیدار بمانند و درس‌هایشان را بخوانند و آن وقت روز بعد سر کلاس خوابشان ببرد؟ این باورها و تناقض‌های آشکار سبب شد سال‌ها بعد در پروژه دکتری خود به شکل عمیق‌تری به موضوع خواب بپردازم.

ابتدا، مجبور بودم با برخی تعصبات مبارزه کنم، زیرا آدم‌ها خواب را موضوعی جدی برای پژوهشی دانشگاهی تلقی نمی‌کردند. البته، دقیقاً همین دیدگاه‌ها بودند که توجه مرا به خود جلب کردند. خواب ممکن است با مجموعه متنوعی از معانی و ایدئولوژی‌ها همراه باشد؛ تحلیل نظم و ترتیب خواب و گفتمانِ ایجادشده درباره آن، آشکارکننده دیدگاه‌ها و ارزش‌های پنهانی است که بستری را ساخته‌اند که در آن خواب ساماندهی شده و درباره آن بحث می‌شود. طبق تجربه من، همین رویدادهای روزمره و ظاهراً طبیعی که عموم مردم درباره آنها نمی‌اندیشند ساخت‌ها و ارزش‌های یک جامعه را آشکار می‌سازند.

تصور اغلب ما این است که اجدادمان «هماهنگ با طبیعت» با تاریکی هوا می‌خوابیدند و با طلوع آفتاب بیدار می‌شدند. اما مسئله زمان خواب هیچ‌وقت اینقدر ساده نبوده است، چه در ژاپن و چه در دیگر نقاط جهان. شواهد مستند نشان می‌دهند که حتی پیش از اختراع لامپ‌های الکتریکی، بعضی‌ها اطرافیان را سرزنش می‌کردند چون تا دیروقت برای گفت‌وگو، نوشیدن یا دیگر لذت‌ها بیدار می‌ماندند. البته دانش‌پژوهان –به‌ویژه سامورایی‌های جوان- که از خواب بلند می‌شدند تا مطالعه کنند، بسیار شریف دانسته می‌شدند، با اینکه این کار خیلی مقرون به صرفه نبود و آنها برای چراغ‌هایشان روغن نیاز داشتند و اغلب سبب می‌شد در طول درس‌ها خوابشان ببرد.

در منابع تاریخی، به‌ندرت درباره چرت‌زدن بحث می‌شود، گویا این پدیده معمولاً بدیهی انگاشته می‌شده است. خوابیدن در مکان‌های عمومی تنها زمانی ذکر می‌شود که این چرت‌زدن بهانه وقوع ماجرایی خنده‌دار شده است، مثلاً زمانی که کسی اشتباهی بخشی از یک سرود را در جشن می‌خواند و حواسش نیست که وقتی خواب بوده دیگران از آن بخش گذشته‌اند. همچنین ظاهراً مردم از سرکارگذاشتن کسانی که ناگهان خوابشان می‌برده لذت می‌بردند.

از سوی دیگر واضح است که سحرخیزی نوعی فضیلت به شمار می‌رفته، دست‌کم از زمان معرفی کنفوسیوسیسم و بودیسم اینطور بوده است. منابع نشان‌دهنده وجود نگرانی زیادی درباره برنامه کاری کارمندان دولت در عصر باستان است اما از قرون وسطی به بعد، سحرخیزی در تمام اقشار جامعه اعمال شد و «دیرخوابی و سحرخیزی» عبارتی برای توصیف فضلا بود.

مسئله جذاب دیگر هم‌خوابی است. در بریتانیا، اغلب به والدین گفته می‌شود که باید حتی برای نوزادان خود اتاق خواب جداگانه‌ای آماده کنند تا بچه‌ها بیاموزند مستقل بخوابند و برنامه خواب منظمی داشته باشند. در مقابل، در ژاپن والدین و پزشکان اصرار دارند که هم‌خوابی با کودکان، دست‌کم تا زمان مدرسه، برای آنها اطمینان‌بخش است و کمک می‌کند بزرگسالانی مستقل و از نظر اجتماعی باثبات باشند.

شاید این هنجار فرهنگی است که سبب می‌شود ژاپنی‌ها بتوانند حتی در بزرگسالی در حضور دیگران بخوابند؛ بیشتر ژاپنی‌ها اظهار می‌کنند که در جمع بهتر می‌خوابند تا در تنهایی. این تأثیر را می‌شد در بهار ۲۰۱۱ مشاهده کرد، پس از آنکه سونامی بزرگ چندین شهر ساحلی را در هم کوبید. بازماندگان مجبور بودند در چادر بمانند، جایی که ده‌ها یا شاید صدها فرد دیگر هم بودند و محل زندگی و خواب همه مشترک بود. بازماندگان توصیف می‌کردند که با وجود درگیری‌ها و مشکلات مختلف، داشتن جای خواب مشترک نوعی آسایش برایشان فراهم کرده و کمک کرده به آرامش برسند و نظم خواب خود را بازیابند.

البته این تجربه خوابیدن در حضور دیگران در کودکی به تنهایی برای توضیح تحمل گسترده حاضرخوابی دیگران، به‌ویژه در مدرسه و سر کار، کافی نیست. پس از چند سال پژوهش، در نهایت دریافتم که در سطحی خاص، حاضرخوابی اصلاً خواب به شمار نمی‌رود. حاضرخوابی را نه‌تنها با خواب شبانه متفاوت می‌دانند، بلکه ظاهراً با چرت عصرگاهی یا چرت در طول روز برای بازیابی انرژی هم فرق دارد.

چطور می‌توان از این پدیده سردرآورد؟ پاسخ در خود این اصطلاح نهفته است، اصطلاحی شامل دو حرف چینی «I» به معنای «حاضربودن» در موقعیت یعنی خواب‌نبودن و «nemuri» به معنای «خوابیدن». به نظرم مفهوم «درگیری با موقعیت‌های اجتماعی» اروینگ گافمن کمک می‌کند اهمیت اجتماعی حاضرخوابی و مقررات حول آن را بهتر درک کنیم. ما به واسطه زبان بدن و اظهارات گفتاری خود تا حدی با تمام موقعیت‌هایی که در آنها حضور داریم، درگیریم. اما این ظرفیت را داریم که توجه خود را بین درگیری اصلی و فرعی تقسیم کنیم.

در این فضا، حاضرخوابی را می‌توان تا وقتی که در موقعیت اجتماعی مورد نظر اختلال ایجاد نکرده، نوعی درگیری فرعی دانست که شبیه خیال‌بافی است و می‌توان آن را پذیرفت. شاید فردی که خوابیده از نظر ذهنی «در دوردست‌ها» باشد، اما باید بتواند به موقعیت اجتماعی موجودِ نیازمند او بازگردد. همچنین باید با استفاده از حالت جسمی، زبان بدن، الگوی پوشش و مانند آن این حس را منتقل کند که با درگیری اصلی فضا هماهنگ است.

حاضرخوابی در محل کار مسئله حائز اهمیتی است. در اصل، انتظار می‌رود در محل کار توجه و مشارکت فعال داشته باشیم ولی به خواب‌رفتن نوعی حس بی‌میلی را القا می‌کند و اینکه فرد از مسوولیت‌هایش شانه خالی می‌کند. البته برخی نیز این پدیده را حاصل خستگی از کار می‌دانند. شاید بتوان این رفتار را اینگونه توجیه کرد که جلسه‌ها اغلب طولانی‌اند و در آنها فقط باید به گزارش‌های رییس گوش داد. تلاش فرد برای حضور در جلسه به خودی خود معمولاً ارزشمندتر از نتیجه آن است. فردی آگاه یک بار به من گفت: «ما ژاپنی‌ها روح المپیکی داریم؛ یعنی صرفاً شرکت در مسابقات اهمیت دارد.» سخت‌کوشی که نشانه ساعات متمادی کار و فداکاری کامل فرد است، به مثابه الگوی اخلاقی مثبتی در ژاپن ستوده می‌شود. کسی که با وجود خستگی و بیماری می‌کوشد سر قراری حاضر شود، سخت‌کوشی خود را ثابت می‌کند و نوعی حس مسوولیت و تمایل به فداکاری را نشان می‌دهد. فرد، با غلبه بر ضعف‌ها و نیازهای جسمی، از نظر اخلاقی و ذهنی تقویت و پر از انرژی مثبت می‌شود. دیگر قابل توجیه است اگر در نهایت به سبب خستگی یا سرماخوردگی یا مشکل جسمی دیگری نتواند در مقابل خواب مقاومت کند. به این ترتیب، می‌شود «حمله دیو خواب» را مسوولانه در نظر گرفت.

گذشته از این‌ها، خضوع هم ارزشی والا است. در نتیجه، فرد نمی‌تواند به سخت‌کوشی خود مغرور باشد و این مستلزم خلق روش‌های ظریفی برای کسب پذیرش اجتماعی است.  از آنجا که خستگی و بیماری را اغلب نتیجه کار و سخت‌کوشی قبلی می‌دانند، حاضرخوابی -یا حتی حاضرخوابی تقلبی که در آن چشم‌ها هم بسته است- را می‌توان نشانه این دانست که فرد سخت کار کرده اما هنوز توان و ارزش اخلاقی لازم را دارد که خود و احساساتش را تحت کنترل بگیرد. در نتیجه، عادت ژاپنی حاضرخوابی لزوماً نشانه تنبلی نیست. برعکس، یکی از ویژگی‌های غیررسمی زندگی اجتماعی ژاپنی است با این هدف که با «دوری» موقتی، در دل این مسوولیت‌ها، از اجرای آنها اطمینان حاصل شود. نتیجه واضح است: ژاپنی‌ها نمی‌خوابند. چرت هم نمی‌زنند. حاضرخوابی می‌کنند. این خیلی فرق می‌کند.

منبع:ترجمان