انسداد ارتباطی آموزش و بازار کار و موج بیکاری
آمار بالای بیکاری در میان فارغالتحصیلان دانشگاهی سبب نگرانیهایی شده است و برخی از کارشناسان بر این باورند که این مساله تا حد زیادی به متصلب بودن نظام آموزشی و عدم ارتباط ساختاری این نظام با بازار کار و واقعیتهای اقتصادی باز میگردد.
طبق آخرین آماری که مرکز آمار و اطلاعات راهبردی وزارت کار درباره وضع فعالیت اقتصادی جمعیت فارغالتحصیل در دورههای آموزش عالی که از سال گذشته منتشر کرده است، بیشترین نرخ بیکاری مربوط به گروه حفاظت محیط زیست با 37.5 درصد، علوم حیاتی و زیستی با 28.4 درصد، معماری و ساختمانسازی با 26.2 درصد و علوم طبیعی و فیزیکی با 25.7 درصد است. همچنین گروه بهداشت با 8.7 درصد کمترین نرخ بیکاری را دارد.
براساس برخی آمار منتشر شده درحال حاضر نزدیک به 5.6 میلیون دانشجو در حال تحصیل بوده و حدود 4.5 میلیون فارغالتحصیل بیکار در کشور وجود دارد و سالانه بیش از 1.5 میلیون متقاضی کار نیز وارد بازار کار میشوند و خسارتی که از محل تحصیل کردگان بیکار به کشور وارد میشود، قابل محاسبه نیست.
موضوع بیکاری چالشی است که علاوه بر جوانان، والدین را نگران میکند، والدینی که فرزندان شان در آغاز انتخاب رشته تحصیلی در مدرسه هستند. پیامد این بیکاری در اغلب رشتههای مهندسی و علوم انسانی و تقریبا علوم تجربی، دانشآموزان و خانوادهها را به این سمت سوق داده است که نسبت به علوم تجربی و رشتههای پزشکی مشتاق باشند. چنانکه در آمارها نیز گروه بهداشت کمترین آمار بیکاری را دارند.
این اشتیاق به رشتههای تجربی حتی در آمارها کنکور نیز مشخص است. چنانکه که در سالهای گذشته متقاضیان رشته ریاضی و انسانی بالاترین آمار شرکتکنندگان را داشت اما امسال آمار شرکتکنندگان تجربی بالاترین آمار بود که به شرح زیر است: تعداد داوطلبانی که در گروه آزمایشی علوم ریاضی و فنی شرکت کردهاند 144 هزار و 437 نفر؛ در گروه آزمایشی علوم تجربی 642 هزار و 228 نفر و گروه آزمایشی علوم انسانی 204 هزار و 936 نفر بودهاند.
بخشی از این حجم رشته تجربی متقاضیان رشته پزشکی هستند اما همه آنان به این آرزوی خود نمیرسند زیرا ظرفیت رشتههای پزشکی در کشور نیز نسبت به متقاضیان پزشکی کم است، همچنین جایگاه شغلی پزشکی نیز با محدودیتهای مواجه است. برای پیشگیری از یک حجم بازمانده از ورود به رشتههای پولساز و تعدیل رشتهها در متوسطه دوم، آموزش و پرورش با فرمهای هدایت تحصیلی مانعی در تلاش برای کنترل این وضعیت است.
با وجود این آمار مشخص است که انتخاب رشته تحصیلی در متوسطه دوم با شغل آینده فرد ارتباط نزدیکی دارد ولی تضادها و تعارضهای امیال شخصی با محدودیتهای جامعه برای بسیاری از خانوادهها و دانشآموزان اضطراب آفرین است.
پژوهشگر ایرنا برای بررسی و تحلیلی از وضعیت کنونی نظام آموزش و پرورش در خصوص رشتههای تحصیلی و بازار کار با «حسین دهقان» هیات علمی دانشگاه و متخصص جامعهشناسی آموزش و پرورش گفتوگو کرد.
دهقان با اشاره به هدایت تحصیلی گفت: در انتخاب رشته دو نگاه مطرح است، اینکه ما دانشآموز و خانواده را در انتخاب رشته آزاد بگذاریم که هرکسی هر رشتهای را میخواهد آزادانه انتخاب کند. نگاه دوم این است که آموزش و پرورش به لحاظ سازمانی وظایفی را دارد که یکی از آنها هدایت تحصیلی و شغلی نسل آینده است. در این فرآیند نظام آموزشی با توجه به نیازهای جامعه مسیرهای شغلی آینده دانشآموزان را خود تعیین میکند. به نظر میرسد ترکیب و برآیند این دو نگاه میتواند برای جامعه و فرد مناسب باشد.
وی با بیان جنبههای فردگرایانه در انتخاب رشته گفت: اگر توجهی به حوزه هدایت تحصیلی شده باشد، معطوف به نگاه فردگرایانه به دانشآموز است، یعنی دانشآموز را با اینکه او چه علایق و تواناییهایی دارد، میسنجند. اینکه آیا سنجش این تواناییها درست یا غلط است، بحث جدایی است. مثلا زمانی بر میزان ضریب هوشی تاکید میشد که امروز تعریف هوش دچار تغییر و دگرگونی شده و هوش به چندین حوزه تقسیم شده است. درست است که در کشورهای مختلف هوش یکی از ملاکها است اما در حیطههای مختلفی آن را در نظر میگیرد مثلا کسی که هوش تصویری بالایی دارد در مسیر خودش یا کسانی که هوش زبانی، هوش ریاضی و... در مسیر خودشان هدایت میشوند. اینکه در ایران اینگونه مسیر یابی و هدایتها تا چه حد انجام میشود یا درست انجام میشود یا اینکه در عمل رها شده من نمیدانم ولی فرض دوم رها شدگی محتملتر است ولی تاکنون هم اگر برای هدایت تحصیلی فکری شده باشد بیشتر از جنبه فردگرایانه به آن نگاه شده است و نه از زاویه دید ساختارها و نظامهای اجتماعی و همچنین تعاملات ساختاری بین نهادی.
دهقان درباره کارکردهای کلان نهاد آموزش گفت: موضوع کلانتری به نام روابط ساختاری جامعه مطرح است. یعنی اینکه در جامعه نهادهای ساختاری وجود دارند که باید با یکدیگر ارتباط چند جانبه و تعامل داشته باشند. در واقع روابط نهادها در نظام اجتماعی چند سویه است. در این میان، نظام آموزشی دو کارکرد عمده دارد: یکی انتقال دانش، مهارت و فن است. دوم این است که در فرآیند گرانسنگ جامعهپذیری، ارزشها، هنجارهای اجتماعی و الگوهای رفتاری فرزندان را اجتماعی کند؛ یعنی نظام شخصیتی آنها را پیریزی کند تا کنشگرانی با هویتها و منشهای مورد قبول که از عهده زندگی اجتماعی بر بیایند نسل بعد را شکل دهند.
وی در نقد عملکرد آموزش و پرورش گفت: من معتقدم که آموزش و پرورش ایران در مورد کارکرد دوم هیچ کارنامه خوبی ندارد و دقیقا هیچ برنامه مفیدی در این خصوص ندارد. در مورد کارکردهای اول تلاشهایی میشود که البته با موانع متعددی مواجه است. یک شیفت کارکردی هم رخ داده است که نباید میشد و الان عملا در بسیاری از موارد، بخشی از این کارکرد نخست به بخش خصوصی آموزشگاهی با محوریت و پیش رانی پدیده مخربی به نام کنکور واگذار شده است و مدارس خودشان را از انتقال مهارت و فن فارغ کردند و این زمینه دچار اختلال کارکردی شدهاند.