شرکتهای نفتی ایرانی پابند شدت مصرف انرژی
گروه انرژی|نادی صبوری|
اگر بپذیریم که تاسیس شرکتهای اکتشاف و تولید موسوم به E&P از این جهت گرفته شد که ایران در زمینه توان فنی و مهندسی اجرای ابرپروژههای نفتی و گازی، نسبت به گذشته قدرت بیشتری پیدا کرده است، احتمالا باید حرکت شرکتهای این حوزه به سمت فعالیت برونمرزی را مشابه چیزی که شرکتهای نفتی چین در دوره «بیرون زدن» طی کردند، ناگزیر دانست. «تعادل» هفته گذشته در گزارشی میزان فعالیت بینالمللی 17 شرکت متقاضی فعالیت اکتشاف و تولید در ایران را با استناد به اطلاعاتی که این شرکتها خود در وب سایتشان قرار دادهاند منتشر کرد. در ادامه این رویکرد اما پرسشی مهم نیز مطرح میشود، اینکه چرا شرکتهای دولتی حوزه نفت ایران که در طول سالهای اخیر توانایی خود را در اجرای پروژهها افزایش دادند هیچ گاه آن طور که باید و شاید به سمت فعالیت بینالمللی حرکت نکردند؟ شرکتهایی که مهندسان فعال در آنها اغلب از منظر توان علمی قابل رقابت با نمونههای بینالمللی هستند.
موضوع توسعه میادین نفتی و به تبع آن گازی، از همان سالهای ابتدایی کشف این منابع در ایران با مطالبات هویتطلبی و عدالتخواهی گره خورد و نفت در تمام رویدادهای تاریخ معاصر ایران نقش بازی کرد. نخستین کشف نفت در ایران و خاورمیانه درست در سالهای میانی جنبش مشروطه رقم خورد و بعد از آن به لاینفک مطالبات بعد از مشروطهخواهی تبدیل شد. همین موضوع باعث شد وضعیت فعالیت شرکتهای نفتی ایرانی از همان ابتدا شکلی متفاوت با آنچه شرکتهای نفتی بینالمللی از سر میگذرانند و حتی شرکتهای نفتی داخلی در دیگر کشورهای خاورمیانه تجربه میکردند پیدا کنند.
این وضعیت ادامه پیدا کرد و در نهایت باعث شد خروجی این شرکتها، به نوعی معنایی فراتر از اعداد و ارقام به بشکه در ایران پیدا کنند. یک نمونه از این موارد تولید گاز در پارس جنوبی است.
ایران طبق آمار «ورد مپ» چهارمین مصرف کننده گاز طبیعی در دنیا است، طبق ترازنامهی انرژی در سال 1391 بخش خانگی 41 درصد از کل مصرف گاز طبیعی در ایران را به خود اختصاص داد که از این حیث در دنیا نمونه کمی وجود دارد. زمستان اوج تقاضای مصرف گاز در ایران است و حداقل در چند سال اخیر هر کم و کاستی در زمینه تولید گاز، توانسته است فشاری شدید را بر دولتهای وقت اعمال کند.
این فشار اما از سوی دولتها به شرکتهایی منتقل میشود که متولی توسعه میادین نفتی و گازی هستند. در مورد گاز، طبق آن چیزی که علی آفریده قیاسی مدیر برنامهریزی و کنترل طرحهای شرکت نفت و گاز پارس به «تعادل» میگوید از اوایل پاییز استرس «پیک تقاضای زمستان» خود را نشان میدهد، این وضعیت باعث میشود مجریان طرح در POGC که در واقع موقعیتی مدیریتی دارند، بعضا تا 15 روز را روی سکوهای دریایی سپری کنند.
پاسخ دادن به پیک تقاضای برق در تابستان و گاز در زمستان برای ایران اهمیت بالایی دارد. در هر دو نیز برداشت گاز از میدان پارس جنوبی نقشی مهم دارد. اما ارتباط میان این وضعیت با فعالیت برونمرزی شرکتها چیست؟
شرکتهای فعال در حوزه تولید انرژی در ایران هیچ کدام «بنگاه اقتصادی» نیستند. آنها اغلب مطیع تصمیمهایی هستند که از سمت نهادهای نظارتی و سیاستگذار تعیین میشود، این شرایط از یک سو باعث میشود این شرکتها بدون درگیر شدن در مباحث سود و زیان بتوانند خود را ارتقا بدهند اما از سوی دیگر سبب میشود کمتر بتوانند روی اهداف و اقدامات خود اختیاری به خرج دهند.
زمستان که از راه برسد، POGCها فقط به یک چیز فکر میکنند «برداشت بیشتر گاز»، این اتفاقی است که کمتر شرکت نفنتی «بینالمللی» مجبور است با آن مصادف شود. در واقع این شرکتها اغلب بنگاههای اقتصادی هستند که تمام یا بخشی از سهام آنها در بورس عرضه شده است، این وضعیت سبب میشود مسائل دیگری تعیینکننده اهدف و سیاست آنها باشد.
مهندسان ایرانی مشغول در صنعت نفت و گاز اما در اغلب اوقات برای پاسخ دادن به تقاضای رو به فزونی انرژی، باید در فکر افزایش تولید و برداشت هر چه بیشتر باشند، چیزی که فضای زیادی را به خود اختصاص داده و میتواند مانع از اقدامات متفاوت مانند بازاریابی در کشورهای دیگر شود.
علی آفریده البته معتقد است مسائل مختلفی در این میان دخیل هستند، او به «تعادل» میگوید: « ما باید جمیع جوانب را ببینیم. این موضوع به صورت مطلق درست است که اگر یک شرکت فعال در حوزه انرژی ایران آتوریته کامل داشت و به صورت مستقل درآمد هزینه بود میتوانست راحت تر به بازارهای جهانی ورود کند، اما ما در کشور خودمان هستیم و شرایط متفاوت است.»
در واقع این موضوع که شرکتهای مهندسی حوزه نفت و به طور کلی انرژی در ایران، در کشور خودشان کار کرده اند باعث شده است هم شکستها به نحوی دیگر دیده شود و هم موفقیتها هیچ گاه قابلیت ارزیابی با رقبای خارجی را پیدا نکند.
از سوی دیگر، نقش بعضا نامشخص شرکتهای ایرانی در پروژههای بزرگ در قبال پیمانکاران داخلی و خارجی نیز متاثر از همین فعالیت در کشور خود است. مدیر کل برنامهریزی و طرحهای POGC در این خصوص میگوید: « شکل فعالیت شرکت حوزه انرژی باعث شده است اکنون کارشناسهای ما حرف برای گفتن داشته باشند. قبلا وضعیت به این شکل بود که از سوی پیمانکار حاضر در پروژه که مثلا توتال بود کارها تمام و کمال انجام میشد و به نوعی کارشناس ایرانی هم راحت بود چرا که مسئولیت با پیمانکار بود. در تمام این سالها اما شاید به دلیل همان فشار و استرسی که در زمانهای خاص از آن حرف میزنیم، کارشناسان ما شروع به ورود به تمام موارد کردند که اساسا در وظایف پیمانکار بود.» او ادامه میدهد: «ما اکنون در واقع به پیمانکار کمک فکری و بعضا مالی میدهیم، خودمان آستینها را بالا میزنیم و حتی در موارد جزئی مانند اینکه شناور در چه تاریخی کجا باشد نیز ورود میکنیم»
این وضعیت اگرچه در عمل باعث میشود توان فنی و مهندسی طرف کارفرما نیز بالا رود و خروجی پروژه نیز با قطعیت بیشتری طبق برنامه پیش برود، اما چالش دور کردن کارفرما از فضای اصلی خود را دارد. مسائلی مانند یافتن بازارهای بینالمللی میتوانند در این میان به حاشیه رانده شوند. این وضعیت وقتی معنای بیشتر خود را نشان میدهد که تمام شرکتهایی که متولی تولید اشکالی از انرژی در ایران هستند، مانند یک شرکت بینالمللی نفتی به درآمد تولیدات خود دسترسی ندارند.
آنطور که علی آفریده قیاسی مدیر برنامهریزی و کنترل طرحهای POGCمیگوید، این شرکت در سال 1394 هزینه متوسط تولید در کل پارس جنوبی را 4 سنت به ازای هر متر مکعب برآورد کرده است. او تاکید میکند که این عدد در نقاط مختلف متفاوت است و مخازن با یکدیگر تفاوت دارند، برای مثال در پارس چنوبی با هر حلقه چاه می توانید روزانه 100 میلیون فوت مکعب گاز برداشت کنید اما در ایران مخازنی نیز وجود دارند که با هر حلقه چاه، در روز 20 میلیون فوت مکعب گاز میدهند.
با این همه قیمتی که در نهایت به عنوان «گازبها» از مشترکان دریافت میشود که شامل تمام هزینههای استخراج، انتقال و توزیع است با هزینه تفاوت آشکار دارد. همین وضعیت یکی از عواملی است که باعث میشود شرکتهای تولیدکننده حاملهای انرژی در ایران، با وجود اینکه در یکی از پرسودترین کسبوکارها در جهان فعال هستند، خود به شرکتهای چندان بزرگی تبدیل نشوند.
در بین تمام مسائل، شرایط بینالمللی نیز قطعا در روندی که بازیگران حوزه نفت و انرژی در ایران طی کردند بیتاثیر نبوده است. معدود فعالیتهای برخی شرکتهای این حوزه که شماری از آنها در حوزه گاز رقم خورده است، در کشورهای همجوار یا از نظر سیاسی دوست ایران رقم خورده است.
فاکتور دیگری که ممکن است روی آینده فعالیت برونمرزی شرکتهای حوزه نفت ایران اثر داشته باشد، تمایلی است که اخیرا شرکت ملی نفت به عنوان اصلیترین شرکت این حوزه به برونسپاری شمار زیادی از فعالیتها از جمله بهرهبرداری میادین نفتی پس از رسیدن به تولید، به شرکتهای خصوصی نشان داده است. این فرصت به طور قطع برای آن بخش از خصوصیها که استراتژی مشخص و دقیقی داشته و ارزش چنین موقعیتی را درک کنند، جاده صاف کن ورود به بازارهای بینالمللی خواهد بود.
در مورد شرکتهای دولتی اما همچنان وضعیت متفاوت است، این شرکتها اساسا هر چند ریتمی منظمتر اما آهنگی کندتر از خصوصیها دارند، چیزی که باعث میشود عملیاتی کردن یک تغییر راهبردی در ساختارشان، با موانعی روبرو شود. مدیر برنامهریزی و کنترل طرحهای POGC البته تاکید میکند که این شرکت در «پروژه استراتژی سازمانی» که در سال 94 تهیه شده در نظر گرفته است که تا سال 1404 باید 15 درصد از پروژههای خود را بیرون از مرزهای ایران اجرا کند. او ادامه میدهد: « این چیزی است که در سند استراتژیک شرکت دیده شده است. ما دنبال این موضوع هستیم اما محدودیت هایی مانند شرایط کشور و فشارهایی که بعضا به دلیل قرار گرفتن در پیک تقاضا بر ما وارد میشود بعضا باعث میشود نتوانیم روی این اهداف استراتژیک متمرکز شویم»