76 هزار طرح نافرجام
منصور بیطرف |
سردبیر |
در هفته گذشته محمدمهدی مفتح، عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس، آماری اعلام کرد که به نوبه خود تکاندهنده بود، آماری که پیش از آن و در سالهای گذشته بطور پراکنده مطرح میشد اما هیچ دولتی به آن وقعی نمینهاد؛ سخن از طرحهای نیمهتمام عمرانی است، طرحهایی که هر ساله بودجهای به آن تخصیص مییابد اما هیچ بهرهای از آن برده نمیشود. بنابر گزارش مفتح؛ تعداد طرحهای نیمهتمام عمرانی در کشور آنقدر زیاد است که اگر بودجه عمرانی 30 سال گذشته به آن تعلق گیرد و هیچ طرح جدید عمرانی هم کلید نخورد، باز 15 سال طول میکشد تا این طرحها به پایان برسند. آخرین آمارها از طرحهای نیمهتمام عمرانی اعم از ملی و استانی، حکایت از 76 هزار طرح دارد که برای اتمام آن باید حدود 500 هزار میلیارد تومان تخصیص یابد، یعنی 20 برابر بودجه عمرانی سال آینده و معادل نیمی از تولید ناخالص داخلی کشور!
ماجرای طرحهای نیمهتمام عمرانی از زمانی آغاز میشود که ایران تازه از جنگ تحمیلی بیرون آمده و توان خود را برای سازندگی احیا میکند، 8 سال جنگ تحمیلی خسارت مستقیمی معادل 100میلیارد دلار و خسارت غیرمستقیمی بیش از 1000میلیارد دلار داشت که باعث شده بود مردم ایران از بهرهمندیهای یک زندگی راحت توسعه یافته، عقب بمانند. از استانهای غربی تا مرکز کشور که عملا در تیررس آتش دشمن بود، امکان هیچ کار عمرانی وجود نداشت و در استانهای شرقی هم بهخاطر آنکه همهچیز به جنگ ختم میشد، بودجهای برای کار عمرانی تخصیص داده نمیشد. بنابراین پایان جنگ امیدی را در دل مردم، نمایندگان مجلس و دولت زنده کرد که عقبافتادگیهای ایران را جبران کنند. نماینده هر شهرستانی به دنبال آن بود که نمایندگیاش را با تعریف طرحهای جدید عمرانی برای مردم بخش خود جلوهگر کند؛ مهم نبود که آیا این طرح امکانسنجی شده است یا خیر، مهم این بود که یک یا چند طرح عمرانی تعریف شود، اعتبار به آن تخصیص داده شود و کلنگ آن هم زده شود. لذا هر سال پس از آن تاریخ در هر شهر و حتی روستایی شاهد تعریف یک یا چند طرح عمرانی بودیم که حجم این طرحها را میتوان در سالگردهای انقلاب که اعلام میشد مرور کرد. اما عدممطالعه طرحها، امکانپذیر نبودن برخی از آنها و جابهجایی جمعیت، آنها را از حیز انتفاع ساقط میکرد. اکنون برای مثال شاهد آن هستیم که استادیوم ورزشی در شهرستانی نیمهتمام مانده که جمعیت جوان کفایت آن را نمیکند، یا فرودگاهی ساخته شده که به هیچوجه اقتصادی نیست و این در حالی است که نماینده آن شهر اصرار میورزد که بینالمللی هم بشود یا بیمارستانی ساخته شده که تخت برای آن موجود نیست و... همه اینها در حالی صورت میگیرد که هزینه تولید و ساخت آنهم بنابر شرایط متغیر اقتصادی در طول سالیان تغییر کرده و نرخ تورم هم باعث میشد که برخی از این طرحها دیگر صرفه اقتصادی نداشته باشند. در این خصوص کافیست به گزارشهای نظارتی طرحهای عمرانی که سازمان برنامه و بودجه تهیه میکرد نگاهی بیاندازیم. در این گزارشها به کرات از هزینه بالای تولید سخن گفته شده و اینکه با میزان اعتبار تخصیص داده شده، این طرحها بیش از 10 سال زمان میبرد که به بهرهبرداری برسند و این در حالی است که مدت زمان بهرهبرداری برای طرحها چهار سال در نظر گرفته شده بود.
اکنون اقتصاد ایران درگیر 76هزار طرح نیمهتمام عمرانی است که روی دست دولت مانده است. از حدود چهار سال پیش که دولت تصمیم گرفت برخی از این طرحها را به بخش خصوصی واگذار کند، این طرحها آنقدر مستهلک شدهاند که یا بخش خصوصی رغبت نمیکند اجرای آن را در دست بگیرد یا آنکه سیاستها بهگونهای است که بخش خصوصی میترسد وارد آن بشود. اعتباراتی هم که صرف این طرحها شده است شاید بالغ بر 100هزار میلیارد تومان یا بیشتر باشد و این به معنای نابودی این میزان سرمایه است. زمان هم بیشتر عاملی بوده برای فرسایش این طرحها و منجر به این شده است که اگر در زمان حال بخواهیم این طرحها را تمام کنیم باید برخی از آنها را از نو ساخت.
چرا به اینجا رسیدیم؟ پاسخی که به این سوال میتوان داد این است: هیجانزدگی و مطالعه نکردن. اگر نمایندهای از هیجانزدگی برای راهاندازی طرح در شهرستان خودش دست بردارد و به سخن کارشناسان مطلع گوش دهد، شاید فشار بر دولت برای راهاندازی طرحی که عاقبت نیمهتمام میماند کاهش یابد، اگر دولت در سفرهای استانی به جای آنکه وعده به انجام طرحی دهد، به دقت آن را مطالعه و سپس امکانسنجی کند، شاید این همه طرحهای نیمهتمام بجا نماند یا اینکه اگر به اجرا هم درآید همانند سد پانزده خرداد نشود. و در آخر اگر اجرای طرحهای استانی در اختیار منابع خود استانها قرار میگرفت و بهعبارتی اگر فدرالی اجرا میشد؛ شاید این همه طرح روی هم انباشته نمیشدند.