هدف اصلی برجام، اقتصادی یا استراتژیک؟
در این یادداشت، ابتدا به تشریح وضعیت امنیتی شده هستهای ایران در زمان قبل از توافق برجام و علل و اهداف غرب از امنیتیسازی ایران میپردازیم و در انتها، هدف اصلی توافقنامه برجام را به روش علمی و مستدل و بدون هیچگونه جانبداری سیاسی تشریح میکنیم.
مقدمه
وزیر امور خارجه کشورمان در روز سهشنبه ۴ دیماه 1397 مصاحبهای با روزنامه خراسان انجام داد و در مصاحبه خود بیان نمود که گرچه غربیها در انجام تعهدات خود کوتاهی کردند، اما این واقعیت به این معنی نیست که هدف از برجام، اقتصادی بود. دکتر محمدجواد ظریف در آن مصاحبه اشاره داشته که صرفاً موضوع هستهای، امنیتی و خارج شدن از شورای امنیت، بحثهای اصلی ما بوده و اینکه کسی بگوید هدف برجام اقتصادی بود با واقعیات و خطوط قرمزی که برای ما ترسیمشده بود، نمیسازد.
این اظهارات وزیر امور خارجه منجر به شکلگیری بحث و مناقشهای حول این موضوع که مسئلهی اقتصادی، هدف مذاکرات برجام بوده یا اینکه موضوعی دیگر مدنظر اصلی بوده است، چنانچه برخی افراد و گروههای سیاسی در فضای رسانهای و مجازی، هدف اصلی مذاکرات و توافقنامه برجام را مسائل معیشتی و اقتصادی دانسته و بدینجهت نسبت به سخنان وزیر امور خارجه، موضع سختی گرفته و بهنقد و رد آن پرداختند.
ازآنجاکه اکثر تحلیلها و نقدها به این اظهارات اخیر وزیر امور خارجه، در حالی صورت گرفته که شرایط و وضعیت هستهای ایران در قبل از این توافقنامه، مدنظر قرار نگرفته است، براین اساس در پی آن هستیم که در این یادداشت، ابتدائا به تشریح وضعیت امنیتی شده هستهای ایران در زمان قبل از توافق برجام و علل و اهداف غرب از امنیتیسازی ایران پرداخته و در انتها، هدف اصلی توافقنامه برجام را به روش علمی و مستدل و بدون هیچگونه جانبداری سیاسی؛ تشریح نماییم تا در تبیین و شفافسازی علمی این موضوع بسیار مهم، کمک نموده باشیم.
امنیتیسازی
مفهوم امنیتیسازی اولین بار و بعد از مشخص شدن آن بهوسیله ویـور در اواســط ١٩٩٠ وارد روابـط بینالملل شد، این مفهـوم در سـال ١٩٩٨ و بعـد از انتشـار کتـاب ((چهارچوبی تازه برای تحلیل امنیت)) کامل شد. مفهـوم امنیتـی ساختن یکی از کانونیترین مفاهیم در مکتب کپنهاگ است. این مکتب این ادعا را مـطرح مـیکند که هر موضوع خاصی مـیتواند غـیرسیاسی، سیاسی یا امنیتیسازی شود. یک موضوع زمانی غیرسیاسی است که موضوع کنش دولتها نیست یا در مباحثات عمومی موردتوجه قرار نمیگیرد و زمانی سیاسی مـیشود کـه در چارچوب نظام سیاسی رسـمی یـک دولت مدیریت میشود. درواقع، یک موضوع سیاسی بخشی از سیاست عمومی است که مستلزم تصمیمگیری از سوی دولت و تخصیص منابع هست. درنهایت اینکه، یک موضوع زمانی در انتهای طیف امنیتی شدن قرار میگیرد کـه مـستلزم انجام کنشهای اضطراری و فراتر از روالهای سیاسی و استانداردهای دولت باشند. . از دید مکتب کپنهاگ هر مسئلهای قابلیت امنیتی شدن را دارد به شرطی که بـتوان آن را بــه نقطهای رساند کـه در نقـش تهدیـد وجـودی پذیرفتـه شــود، اینکه چگونه فعالیت هستهای ج.ا.ایران شکل امنیتی گرفت باید اشاره داشت که در امنیتیسازی سه واحد تحلیل وجود دارد: «مرجع اشـاره». یـعنی چیزی که امنیتیسازی درباره آن صـورت میگیرد یا چیزهایی که موجودیت آنها مورد تهدید قرار میگیرد. کنشگر امنیتی ساز بـه کنشگری گفته مـیشود کـه بابیان اینکه یکچیز یا همان «مرجع اشاره» به لحاظ موجودیت مورد تهدید قرارگرفته، بـه امنیتیسازی موضوعات میپردازد. معمولاً رهبران سیاسی، حکومتها، گـروههای لابـی و گـروههای فـشار ازجمله کـنشگرهای امنیتی ساز محسوب میشوند. کنشگران عملکردی، یعنی فعالیتهایی که آثار مهمی بـر امنیت دارد. امنیتی شدن یک موضوع سیاسی شده زمانی اتفاق میافتد که یک کنشگر امنیتی ساز موضوعی را بهعنوان یک تهدید وجودی. برای یک مرجع اشاره مطرح میکند... پسازآن، کنشگر امنیتی ساز بر ضرورت بهکارگیری تدابیر فوقالعاده تأکید میکند؛ تدابیری که فراتر از هنجارهای معمول در عرصه سیاسی است و باهدف بـرخورد بـا این تهدید به کار گرفته میشوند این مرجع اشـاره مـیتواند یک دولت، حاکمیت ملی، ایدئولوژی و هویتهای دستهجمعی باشد. از منظر نظریه امنیتی ساختن، بـازیگر امنیتـی سـاز نقش بسیار کلیدی و گستردهای بر عهده دارد و تـنها شرط حدوث امنیت بیان آن از سـوی بـازیگر امنیتـی سـاز اسـت.
امنیتیسازی برنامه هستهای ایران
برنامه هستهای ایران که در سال ۱۳۲۹ آغازشده بود در سال ۱۳۵۳ با تأسیس سازمان انرژی اتمی ایران و امضای قرارداد ساخت نیروگاه اتمی بوشهر شکل جدی به خود گرفت. ایران در سال ۱۳۳۷ (۱۹۵۸)، به عضویت آژانس بینالمللی انرژی اتمی درآمد و در سال ۱۳۴۷ (۱۹۶۸) پیمان عدم تکثیر سلاحهای هستهای (انپیتی) را امضاء کرد و دو سال بعد آن را در مجلس شورای ملی به تصویب رساند...
مصاحبهی مطبوعاتی گروه منافقین در هتل «ویلارد» واشنگتن به تاریخ 14 اوت 2002 و ادعای فعالیتهای پنهانی هستهای ایران به همراه تصاویر ماهوارهای تأسیسات نطنز و اراک، موضوعی بود که در هزارهی سوم، چالشهای جدیدی در روابط غرب و ایران بر سر مسئلهی هستهای ایجاد کرد. درواقع، تقریباً از این مقطع زمانی بود که موضوع برنامه هستهای ایـران بهعنوان مسئلهای مهم، توسط بازیگران غربی، رسانهها و آژانس انرژی اتمی، برساخته و بزرگنمایی شد و به یکی از مهمترین دستور کارهای سازمانها و نهادهای حقوقی بینالمللی تبدیل گردید بهگونهای که روابط خارجی ایران را در همه ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را نیز تحت تأثیر قرارداد.
با انتشار اخبار پیاپی از فعالیتهای هستهای در ایران و پس از دامنهدار شدن اختلافات میان ایران و نهادهای بینالمللی نظیر شورای امنیت سازمان ملل متحد که منجر به صدور چندین قطعنامه علیه برنامه هستهای ایران و غنیسازی گردید. چنانچه تحریمهای وسیعی علیه ایران از طرف سازمان ملل، آمریکا، اتحادیه اروپا و سایر کشورهای جهان علیه برنامه هستهای ایران اجرا گردید.
در این یادداشت روند شکلگیری این تحریمها حائز اهمیت است. غربیها بهویژه آمریکا، با تبلیغات رسانهای بسیار، اینگونه به اذهان عمومی القا نمودند که برنامهی هستهای جمهوری اسلامی ایران، تهدیدکنندهی صلح و امنیت بینالملل و برخلاف موازین عدم اشاعهی سلاحهای کشتارجمعی است. در این تحلیل کنشگر عملکردی مؤثر بر امنیتیسازی موضوع هستهای ج.ا. ایران، گزارشهای آژانس انرژی اتمی و دبیر کل آن (البرادعی)، مبنی بر عدم شفافیت فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی ایران و نیز شائبهی عدم همکاری جمهوری اسلامی با این نهاد بینالمللی بوده است و این در حالی است که جمهوری اسلامی بیشترین همکاریها را با آژانس انرژی اتمی داشته و در مقطعی نیز پروتکل الحاقی را به خواست آژانس بهطور داوطلبانه اجرا نمود. در این راستا باید به تلاش کنشگر امنیتی ساز (غرب و بهویژه ایالاتمتحده) برای امنیتی کردن موضوع هستهای کشورمان اشاره داشت که موفق گردید، پرونده هستهای ایران را از آژانس به شورای امنیت ارجاع دهد. ارجاع پرونده به شورای امنیت و صدور قطعنامهها حاکی از این است که کنشگر امنیتی ساز با تبلیغات بسیار پیرامون مرجع اشاره نظیر حفظ صلح و امنیت بینالملل و تهدیدآمیز بودن فعالیتهای هستهای ایران، دیگر دولتهای تأثیرگذار در مناسبات بینالمللی را قانع نماید که مسئله هستهای ایران تهدید زا است. سرانجام و متعاقب ارجاع پرونده هستهای ایران، قطعنامههای شورای امنیت علیه ج.ا. ایران صادر گردید و بهاینترتیب مهمترین کنشگر عملکردی مؤثر که درواقع بهترین دلیل و البته لازمه اصلی برای امنیتی تلقی شدن برنامه هستهای ج.ا.ایران در نظام بینالملل بود، با تصویب قطعنامههای شورای امنیت علیه برنامه هستهای ج.ا. ایران، شکل نهایی به خود گرفت و بهاینترتیب، موضوع هستهای جمهوری اسلامی ایران که در اصل ماهیتی حقوقی و فنی داشت، به وضعیت امنیتی تبدیل گردید.
علل، انگیزهها و اهداف غرب
از امنیتیسازی ایران
بررسی علل و انگیزههای غرب از امنیتیسازی موضوع هستهای ایران نشان میدهد، بهطورکلی دو نگاه کلی نسبت به این امنیتیسازی وجود دارد:
1. نگاه راهبردی و ایدئولوژیکی؛ 2. نگاه ناشی از جلوگیری از ظهور یک قدرت جدید؛
در تبیین نگاه راهبردی و ایدئولوژیکی در امنیتیسازی موضوع هستهای ج.ا.ایران، میتوان گفت که این فضاسازی و تبلیغات علیه برنامه هستهای ایران، بهعنوان بخشی از پروژه ایران هراسی قابلتعریف است... در راستای راهکنشِ ایران هراسی و شیعه هراسی، منافع راهبردی غرب و آمریکا از امنیتی کردن موضوع هستهای ایران بهطورکلی عبارتاند از:
-گسترش و افزایش فروش تسلیحات به کشورهای منطقه -حضور بیشتر مستشاران آمریکایی در کشورهای منطقه-گسترش مسابقه تسلیحاتی در منطقه و نیز تضمین امنیتی اسرائیل است. تضمین امنیت اسرائیل، اصلیترین نفع راهبردی آمریکا از امنیتی کردن مسئله هستهای ایران است. بهواقع در منطقهای که سالها شاهد درگیری و تنش میان اعراب و رژیم صهیونیستی بوده است، هرگونه تلاشی برای ایجاد تهدید جدیدی بهجای رژیم صهیونیستی، بیش از هر چیز امنیت این رژیم را به همراه دارد و از جهتی نیز با افزایش امنیت رژیم صهیونیستی، دولت آمریکا بهعنوان اصلیترین شریک و متحد جهانی این رژیم، بیش از هر دولت دیگر منتفع میگردد. درواقع با توجه به هزینههای گزاف اقتصادی سیاسی، نظامی و دیپلماتیک آمریکا برای صیانت و حفاظت از رژیم صهیونیستی، بیتردید هر اقدامی که بتواند در این امر به آمریکا یاری رساند درواقع منافع راهبردی آمریکا را تأمین کرده است. در این راستا با نظر اینکه با امنیتیسازی مسئله هستهای ایران بهجای رژیم صهیونیستی – لااقل در نگاه دولتهای عربی و اهل تسنن منطقه (عربستان، قطر، امارات و.) بهعنوان تهدید اصلی و شماره یک مورد شناسایی این کشورها قرارگرفته است و مروری بر آخرین تحولات یمن و ایجاد ائتلاف عربی – سنی به رهبری عربستان سعودی و حمایت و همکاری رژیم صهیونیستی و عربستان برای مقابله با آنچه با عنوان نفوذ ایران در یمن و منطقه یاد میشود نیز شاهد این ادعا است. در همین راستا گسترش مسابقه تسلیحاتی در منطقه نیز که عمدتاً در میان کشورهای پادشاهی عربی است و اکنون ج.ا.ایران را بهعنوان تنها تهدید علیه خود تلقی مینمایند؛ منافع سیاسی و اقتصادی و راهبردی را عاید آمریکا بهعنوان فروشنده عمدهی این تسلیحات نیز، مینماید.
از سوی دیگر در تبیین انگیزه دیگر از امنیتیسازی موضوع هستهای ایران میتوان به نگاه دوم (جلوگیری از ظهور قدرت جدید در نظام بینالملل) اشاره نمود که بیان میدارد ایران مسلح به تسلیحات هستهای به قدرتی تهاجمی در منطقه و بینالملل تبدیل و درصدد گسترش نفوذ خود در منطقه و فرا منطقه بر خواهد آمد، لذا با این نگاه، غرب، اهداف راهکنشی زیر را از امنیتیسازی موضوع هستهای جمهوری اسلامی ایران دنبال مینمود که عبارتاند از:
-حفظ توازن قدرت در منطقه -جلوگیری از بهرهمندی جمهوری اسلامی ایران از فنّاوری هستهای و افزایش قدرت این کشور-جلوگیری از صدور انقلاب اسلامی ایران است. در راستای این اهداف راهکنشی، تغییر رژیم ایران راهبرد اصلی غرب بوده است. بهواقع آنچه این نگاه و در میان انگیزههای غرب در امنیتیسازی مسئله هستهای ایران، مقدم بر بقیه بوده است، راهبرد تغییر رژیم جمهوری اسلامی ایران بوده است.
نتیجهگیری
در روابط بینالملل، اگر امنیتیسازیِ یک موضوع، موفق عمل کند، آن پدیده از جریان امور عادی سیاسی جدا گردیده و وارد حوزه اضطراری میشود که بایستی با آن برخوردی فوری و قاطعانه داشت در این راستا کشورهای غربی و به سرکردگی آنان ایالاتمتحده آمریکا و رسانههای وابسته به آنها، توانستند که موضوع صلحآمیز هستهای جمهوری اسلامی ایران را به بحران هستهای ساختگی و امنیتیسازی شده در میان اذهان عمومی در سراسر جهان تبدیل نمایند و درصدد بودند که بتوانند از ورای امنیتیسازی مسئله هستهای جمهوری اسلامی ایران، هرگونه فعالیت نظامی، سیاسی و حتی اقتصادی این کشور را با اهداف امنیتیسازی شدهی هستهای، مرتبط نموده و تصویرسازی آن را به شکل تهدید علیه بشریت و صلح بینالملل، نهادینهسازی و زمینه را برای ایجاد تحریمهای گسترده و جامع از سوی شورای امنیت سازمان ملل متحد و یا حتی انجام حمله نظامی، تحت لوای شورای امنیت، باهدف و منظور جلوگیری و متوقف نمودن عرضه اندام ج.ا. ایران در عرصههای علمی، سیاسی، اقتصادی و نظامی در منطقه و بینالملل صورت دهند.
غرب و متحدان منطقهای آن بهویژه رژیم صهیونیستی، با پروژه امنیتیسازی هستهای ایران، توانسته بودند که چهرهای امنیت ستیز از ایران ترسیم کرده و آن را به جهانیان معرفی کنند و از این طریق راه را برای فشار بیشتر به ایران هموار کنند. چنانچه محاصره و انزوای اقتصادی، اتهامات بیپایه و تهدیدات امنیتی، ایران را در هجمه تهدیداتی چندجانبه و فراگیر قرارداد.
براین اساس بود که مذاکرات و توافقنامه برجام باهدف لغو و خنثیسازی پروژه امنیتیسازی ایران صورت گرفت و دستگاه دیپلماسی کشور توانست، با توافقنامه هستهای برجام این کار را صورت دهد، چنانکه این توافقنامه توانست علاوه بر اینکه ایران را از روی میز امنیتی جهان خارج نماید و تحریمهای تبعیضآمیز اقتصادی و نظامی را در قالب قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد با اجماع تمامی اعضای آن، تعلیق کند، نقش محوری ازدسترفتهی ایران را با توجه به جایگاه ژئوپلیتیکی آن در ایجاد امنیت منطقهای و جهانی نیز دوباره مطرح نماید.
بنابراین دستیابی به توافق هستهای، زمینه غیرامنیتیسازی پرونده هستهای ایران و خروج از فصل هفتم منشور ملل متحد را فراهم نمود و براین اساس اظهارات اخیر وزیر امور خارجه مبنی بر اینکه هدف از برجام، اقتصادی نبوده بلکه هدف اصلی برجام، استراتژیک بوده و آن اهداف بهدستآمده، کاملاً صحیح است و نمیتوان به آن خرده گرفت.