چالشهای ازدواج مجدد با حضور فرزند
زهرا محمدی|
خانواده یک واحد کوچک اجتماعى است که با پیمان ازدواج یک زن و مرد آغاز میشود. درواقع خانواده اصلیترین نهاد اجتماعی در یک کشور است و لازمه تشکیل خانواده ازدواج است؛ اما برخی مواقع عوامل مختلفی سبب گسست ازدواج اول شده و پس از مدتی ازدواج دوباره رقم خواهد خورد؛ اما ازدواج دوباره زمانی چالش بزرگی خواهد بود که یکی از طرفین یا هردو دارای فرزند باشند. در این صورت عوامل مختلف فرهنگی، اقتصادی، سنت و عقاید و بسیاری عوامل دیگر چالش زا شده و حتی وجود فرزند یکی از دلایل اصلی بر جلوگیری از آن خواهد بود. ازدواج مجدد یعنی اینکه زوج یا زوجه در اثر عواملی همانند بیماری و فوت همسر، طلاق، فرار و غیره از همسر خود جداشده و قطع ارتباط کرده و دوباره با فرد دیگری ازدواج نماید یا اینکه باوجود همسر اول دوباره با دختر یا زن دیگر ازدواج کند. ازدواج مجدد با توجه به ساختار متفاوت با ازدواجهای عادی دارای چالشهای گوناگونی است که حضور فرزندان وجود این چالشها را پیچیدهتر میکند. با توجه به جنسیت و فرهنگ ممکن است هرکدام از زوجین تجارب متفاوتی از چالشهای ازدواج مجدد داشته باشند. دوبارهوالدینی و ازدواج مجدد شامل چالشهای اضافی برای خانوادهها و متخصصانی است که با آنها درگیر هستند، دوبارهوالدینی و ازدواج مجدد همچنین پویاییهای روابط خود زوجین را تغییر میدهد و میتواند نظم عادی امور را مختل بکند. ازدواج مجدد همانند طلاق تنها یک اتفاق نیست بلکه فرایندی از وقایع است و طی یک حالت انتقالی ورود به این ازدواجها صورت میگیرد.
پژوهشی داخلی نشان داد هر چه پذیرش اجتماعی مقوله ازدواج مجدد درکنش متقابل بین افراد بیشتر رواج یابد، زنان سرپرست خانوار پیوند اجتماعی بیشتری با اطرافیان خود داشته باشند و فشار اقتصادی را نیز تجربه کرده و فرزند کمتری داشتهاند، بیشتر گرایش به ازدواج مجدد دارند. مطالعه روی 370 هزار کودک در خانوادههایی با ازدواج مجدد نشان داد بهصورت کلی کودکان خانوادههای آمیخته، موفقیت تحصیلی و سازگاری روانشناختی کمتری نسبت به کودکان در خانوادههای عادی داشتند و همچنین این میزان نسبت به خانوادههای تک والد و طلاق دوباره کمتر بوده است درنهایت مطالعه نشان داد ازدواج مجدد از طلاق یا مرگ والدین بهتر نیست بلکه با خود چالشهایی نیز همراه میآورد.
مرور ادبیات گذشته تاکنون نشان داده است که مطالعات داخلی با روش کمی به بررسی علل تمایل یا عدم تمایل به ازدواج مجدد در زنان بیوه یا مطلقه پرداختهاند که نشان میدهد عوامل فرهنگی و اجتماعی (مانند پذیرش اجتماعی)، عوامل اقتصادی (مانند تأمین نیازها) و روانی (تأمین نیازهای روانی) از علل عمده گرایش به ازدواج مجدد و عوامل عدم تمایل به ازدواج مجدد کلیشههای قالبی اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و جنسیتی نسبت به زنان در ازدواج مجدد یا پیدا کردن جایگزین نیازهای اجتماعی، اقتصادی و روانی است. بعضی از پژوهشهای داخلی نیز به بررسی و مقایسه سلامت روانی همسران ازدواج مجدد کرده و نکرده پرداختهاند که بعضی نشان دادهاند که سلامت روانی همسران ازدواج مجدد کرده بیشتر است. در بعضی پژوهشها تفاوتی میان دو گروه مشاهده نشده است. بعضی از پژوهشهای داخلی نیز به بررسی تأثیر ازدواج مجدد روی کودکان پرداختهاند در این پژوهشها نشان دادهشده است که سلامت روانی و کیفیت زندگی و بهزیستی ذهنی کودکان در ازدواجهای مجدد پایینتر از کودکان در خانوادههای عادی و حتی تک والد است.
تحقیقات خارجی به بررسی چالشهای ازدواج مجدد پرداختهاند که به چالشهایی همانند تهدید روابط زوجی با تعارضات کودکان، مدیریت تعارضات، پذیرش و فرایند انتقال به درون خانواده جدید و ...اشارهشده است. بعضی دیگر از تحقیقات خارجی به متغیرهای جمعیتشناسی کودکان همانند سن، جنس و خلقوخوی کودک در فرایند پذیرش ازدواج مجدد اشارهکردهاند.
مطالعات کیفی در خارج از کشور در مورد ازدواج مجدد به نسبت تحقیقات کمی در داخل کشور صورت گرفته است. به عنوان نمونه مطالعه بررسی ادراک و تجربه زیسته زوجین از ازدواج مجدد نشان داده است که بافت اجتماعی و مذهبی و فرهنگی گستردهتر بر تجربه زوجین از ازدواج مجدد تأثیر دارد مطالعات بررسی ادراک کودکان از ازدواج مجدد والدین خود نشان میدهد کودکان در این خانوادهها به مقایسه والد جدید خود باوالدخونی و بیولوژیکی میپردازند این پژوهشها به درونمایههای همانند پذیرش، طرد و ...اشارهکردهاند.
مطالعات کیفی به تعارضهای این خانوادهها پرداختهاند تعارض مرزها، کمبود قدرت مشروع و روابط مثبت، ابهام نقشها و... اشارهکردهاند.
در زمینه شکاف تحقیقات گذشته جستوجوی محقق در مطالعات داخلی نشان داد همه مطالعات داخلی در مورد ازدواج مجدد (در زمینه عدم تمایل و رغبت به ازدواج مجدد) به شکل کمی بوده است و تاکنون تحقیقی مستقل به بررسی تجربه زیسته زوجین از ازدواج مجدد و چالشهای فرزندان در آن نپرداخته است و مطالعات داخلی روی یک نمونه خاص (همسران شاهد یا تحت حمایت کمیته امداد) و یک جنس (زنان) بوده است همچنین مطالعات گذشته در مورد ازدواج مجدد به اهمیت چالشهای اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و فرزندان پرداختهاند اما ماهیت و چگونگی این چالشها را مشخص نکردهاند. پژوهش در فرهنگهای غربی بیشتر ادراک فردی زوجین یا کودکانشان را از ازدواج مجدد مهم دانستهاند.هسته این مطالعه کشف این مسائل است که چالشهای پیش روی ازدواجهای مجدد با حضور فرزندان چیست؟ و اینکه زوجین چگونه این چالشها را تجربه کردهاند و آن را چگونه توصیف میکنند؟
تجربه زیسته افراد از چالشهای پدیده ازدواج مجدد با حضور فرزند چیست؟ برای رسیدن به پاسخی برای این پرسش روش پدیدارشناسی انتخاب شده است؛ به این دلیل که از میان روشهای کیفی برای بررسی عمیق تجربه زیسته فداکاری مناسبترین روش تحقیق پدیدارشناسی است.
ازدواج دوباره، چالش بزرگی خواهد بود زمانی یکی از طرفین یا هردو دارای فرزند باشند. در این صورت عوامل مختلف فرهنگی، اقتصادی، سنت و عقاید و بسیاری عوامل دیگر چالشزا شده و حتی وجود فرزند یکی از دلایل اصلی بر جلوگیری از آن خواهد بود. در این پژوهش برای جمعآوری و ارزیابی اطلاعات درباره چالشهای ازدواج مجدد با حضور فرزند از پژوهش کیفی پدیدارشناسی توصیفی استفادهشده است. 20 مشارکتکننده (10 مرد و 10 زن) که ازدواج مجدد را در زندگی زناشویی خود تجربه کرده بودند به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند و جمعآوری دادهها از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته با آنها تا رسیدن دادهها به اشباع ادامه یافت. تحلیل دادهها به 5 درونمایه اصلی (تم) و 15 درونمایه فرعی (مقوله)، منتهی شد. این درونمایهها شامل: عوامل انگیزشی با درونمایههای فرعی: امید مجدد، حمایت عاطفی و حمایت عاطفی و والدینی برای فرزندان، فشارهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، ارتقای سلامت روانی؛ «ادراک مشکلات حضور فرزند» با درونمایههای فرعی: مشکلات رفتاری و سازگاری فرزندان، حضور فرزند به عنوان مانع، پذیرش یا عدم پذیرش ازدواج مجدد از جانب فرزند؛ حضور بعد اقتصادی و مالی با درونمایههای فرعی: اهمیت بعد اقتصادی و لزوم مدیریت مالی؛ حضور ابعاد اجتماعی و فرهنگی با درونمایههای فرعی: باورهای کارآمد وناکارامد اجتماعی و فرهنگی، دخالت اطرافیان، تسهیلگری یا بازداری اجتماعی و ملزومات ازدواج مجدد با درونمایههای فرعی: همبستههای تسهیلکننده و اهمیت رفتارهای مناسب و درک همسر هستند. نتایج این پژوهش نشان میدهد این پدیده یک پدیده چندبعدی با ابعاد فردی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و خانوادگی با چالشهای گوناگون است.
پژوهش در یک پاراگراف بدینصورت جمعبندی شده است: ازدواج مجدد با حضور فرزندان دارای دلایل متنوعی مانند امید به شروع مجدد زندگی خانوادگی، جستوجوی حمایت عاطفی برای خود و فرزندان (والدینی)، ارتقای سلامت روانی و فشارهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است. با توجه به دلایل متنوع برای ازدواج مجدد مشارکتکنندگان دارای فرزند در ازدواج خود نیز با چالشهای متنوع و گوناگون در ابعاد متفاوت روبرو شدهاند. این چالشها در بعد فرزندان شامل مشکلات رفتاری و ناسازگاری فرزندان، پذیرش یا عدم پذیرش آنها و حضور آنها به عنوان یک مانع، در بعد اقتصادی شامل اهمیت بعد اقتصادی و مدیریت مالی، در بعد اجتماعی فرهنگی شامل باورهای کارآمد ناکارآمد اجتماعی، دخالتهای اطرافیان و تسهیلگری یا بازداری اجتماعی و در بعد ملزومات ازدواج مجدد شامل همبستههای ازدواج مجدد و رفتار مناسب همسر است.
در پژوهش حاضر نیز با توجه به تجربه زیسته زوجین از چهار نوع استراتژی برای روبرو شدن با چالشهای ازدواج مجدد استفاده کردهاند نخست استراتژی مدیریت مالی در بحث مشکلات اقتصادی، دوم عدم اعتقاد به باورهای خرافی و بهکار بستن باورهای کارآمد اجتماعی در مورد چالشهای اجتماعی و فرهنگی، سوم استراتژی پذیرش فرزندان برای روبرو شدن با چالش حضور فرزندان و چهارم استراتژی بهکار بستن همبستههای ازدواج مجدد و رفتار مناسب همسر برای روبرو شدن با دامنه متنوع چالشهای ازدواج مجدد است. پژوهشهای گذشته نیز به استراتژیهایی برای برخورد با چالشهای ازدواج مجدد اشاره داشتهاند مانند نزدیکی عاطفی و مصالحه، پذیرش، حمایت اجتماعی، گشودگی، شمولیت و رفتار اصلاحی، مدیریت تعارضات و تصمیمگیری مشترک، استفاده از سبک فرزند پروری مقتدرانه اشارهکردهاند.
زوجین در اینگونه ازدواجها باید قبل از ازدواج به آمادهسازی فرزندان خود برای پذیرش زندگی جدید بپردازند تا بعد از ازدواج حضور فرزندان به عنوان یک مانع در ازدواج ادراک نشود. برای ازدواجهای مجدد باید یک ساختار جداگانه و بومی آموزش قبل از ازدواج و غنیسازی ازدواج بر اساس چالشهای روبروی آنها در زندگی زناشویی تدوین شود تا به آنها برای حل بحرانهای بالقوه کمک شود. ساختار استخراجشده در این پژوهش همانند مشکلات پیش روی فرزندان و ملزومات ازدواج مجدد کمکدهنده به تشکیل این ساختار است.