رویای بر باد رفته پوتین

۱۳۹۷/۱۱/۳۰ - ۰۰:۱۷:۱۴
کد خبر: ۱۳۹۹۰۲
رویای بر باد رفته پوتین

گروه جهان| طلا تسلیمی|

 کشورهای اروپایی اعتماد خود را به ایالات متحده از دست داده‌اند و از مناسبات جدید امنیتی استقبال می‌کنند، اما به نظر می‌رسد روسیه نتوانسته از بزرگ‌ترین فرصت خود برای نزدیکی به قاره سبز استفاده کند. دولت دونالد ترامپ بطور فزاینده اروپایی‌ها را تحت فشار می‌گذارد و درخواست‌های بیشتری از آنها دارد، اما ظاهرا ولادیمیر پوتین نتوانسته کشورش را به شریکی قابل اعتماد برای همسایگان تبدیل کند و از این رو، طولی نخواهد کشید تا دریابد که رویای او برای جانشینی ایالات متحده به عنوان تضمین‌کننده امنیت اروپا هرگز تحقق نخواهد یافت.

به نوشته بلومبرگ، اعمال فشارهای ایالات متحده بر اروپا به مراتب به فراتر از تهدیدها به اعمال تعرفه وارداتی و مجادلات بر سر هزینه‌های نظامی افزایش یافته است. مقامات ایالات متحده از اروپا فرمان‌برداری در بسیاری از دیگر زمینه‌ها را نیز خواستار شده‌اند. گوردون ساندلند فرستاده دولت ترامپ در اتحادیه اروپا اخیرا گفته که این بلوک باید در تلاش‌ها برای تحت کنترل درآوردن چین در همه زمینه‌ها دست به دست ایالات متحده بدهد. ریچارد گرنل سفیر ایالات متحده در آلمان هم از پروژه خط لوله گازی «نورث‌‌استریم2» که صادرات روسیه به اروپا را افزایش می‌دهد، انتقاد کرده است. مایک پنس معاون رییس‌جمهوری امریکا، هم در کنفرانس ورشو دست‌نوشته‌های خود را نادیده گرفت تا از کشورهای اروپایی بخواهد در خروج از توافق هسته‌ای ایران با ایالات متحده همراه شوند.با وجود اراده راسخ مقامات اروپایی در محافظت از آنچه از نظم لیبرال جهانی تحت رهبری ایالات متحده باقی مانده، شکاف در اتحاد در دو سوی اقیانوس اطلس (اتحاد فرا آتلانتیک) کاملا عیان است. نظرسنجی‌ها در کشورهای مطرح اروپایی نشان می‌دهد رای‌دهندگانی که زمانی طرفدار امریکا بودند، دیگر به ایالات متحده اعتماد ندارند. طبق نتایج نظرسنجی «دویچ‌لند ترند»، تنها 24‌درصد از آلمانی‌ها، ایالات متحده را یک شریک قابل اعتماد می‌دانند؛ این در حالی است که پیش از پیروزی ترامپ در انتخابات ریاست‌جمهوری امریکا، اعتماد آلمانی‌ها به این کشور بیش از 50‌درصد بود.

اروپا در حال حاضر به یک وزنه برای خنثی کردن نفوذ ایالات متحده نیاز دارد. اگر اروپا تا این اندازه به ایالات متحده وابسته نبود، اکنون مجبور نمی‌شد با درخواست‌های متعدد آن درگیر شود و می‌توانست به عنوان یک شریک همسان با آن برخورد کند. اتحادیه اروپا نه تنها به استقلال اقتصادی (و توانایی مقابله با تحریم‌های ایالات متحده) نیاز دارد، بلکه باید بتواند صلح را در همسایگی خود از جمله کشورهای حوزه بالکان، خاورمیانه، شمال آفریقا و اتحاد جماهیر شوروی سابق برقرار و تهدیدهای تروریستی همچون داعش را سرکوب کند. سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) چنین قابلیتی دارد، به دلایل تاریخی و سیاست‌گذاری‌های ایالات متحده بیشتر بر تهدید فرضی روسیه متمرکز است تا دیگر مسائل.

اروپا از نظر اقتصادی و نظامی به‌شدت به ایالات متحده وابسته است. تقویت روابط با یکی از دو قدرت دیگر جهانی یعنی چین و روسیه می‌تواند گزینه‌ای برای کاهش این وابستگی باشد. در چنین شرایطی، می‌توان گفت روسیه مجبور نخواهد بود تلاش‌ها برای کاهش وابستگی اروپا به ایالات متحده را از صفر شروع کند. چین به دلیل فاصله فرهنگی به‌اندازه روسیه شریکی طبیعی برای اتحادیه اروپا به‌شمار نمی‌رود. براساس نظرسنجی «دویچ‌لند ترند»، 35درصد از آلمانی‌ها روسیه و 28درصد آنها چین را شریکی معتبر می‌دانند.اتحاد بین اتحادیه اروپا و روسیه به وضوح با مزایای اقتصادی و ژئوپولیتیک بسیاری همراه خواهد بود. آنها مرز مشترک دارند و روسیه از منابع و قدرت نظامی لازم برای ایفای نقش پلیس منطقه برخوردار است و می‌تواند در جاهایی همچون سوریه و لیبی ثبات برقرار کند. اگر روسیه و اروپا در یک طرف باشند و در برنامه‌ریزی‌های امنیتی مشترک اقدام کنند، بیشتر تنش‌ها در حوزه بالکان از بین می‌رود. اگر ناتو اهمیت خود را به عنوان چتر اصلی امنیتی برای اروپا از دست بدهد و این نقش به برخی ساختارهایی روسی منتقل شود، آنگاه روسیه نیز به درگیری‌های متوقف شده و مناطق حائل در اتحاد جماهیر شوروی سابق نیازی نخواهد داشت چراکه این درگیری‌ها با مشارکت اروپایی‌ها ساده‌تر حل‌و‌فصل می‌شوند. اما حتی در شرایط کنونی که ایالات متحده غیرقابل‌اعتماد به نظر می‌رسد، هیچ‌یک از نیروهای سیاسی اصلی در اروپا سخنی از اتحاد با روسیه نمی‌گویند. علت این مساله هم واضح است. اتحادیه اروپا و کشورهای عضو این اتحادیه به ارزش‌ها و قوانین به اندازه منافع اهمیت می‌دهند. حتی اگر ارزش‌های ایالات متحده در دوران ریاست‌جمهوری ترامپ آشکار نباشد، باز هم این کشور یک دموکراسی کارآمد به شمار می‌رود که تحت تاثیر هوی و هوس‌های ایدئولوژی دیکتاتوری قرار نمی‌گیرد. رهبران اروپایی در انتخابات‌های عادلانه رقابت می‌کنند، ائتلاف تشکیل می‌دهند و با قضات مستقل و مخالفت‌های داخلی سر و کار دارند. پذیرفتن روسیه به عنوان یک شریک قابل اعتماد برای آنها دشوار است. پوتین که همواره ایستادگی در برابر هژمونی ایالات متحده را اولویت سیاست خارجی خود می‌دانسته در دو اقدام فرصت خود را برای نزدیکی به اروپا از بین برده است: اولی انحلال نهادهای روسیه در اروپا بود و دومی حمله به اوکراین درست در زمانی که قصد نزدیکی بیشتر به اتحادیه اروپا را داشت. اولی ممکن است تنها یک اشتباه محاسباتی استراتژیک به نظر برسد، اما به دومی انتقادهای بیشتری وارد است، چراکه آغاز جنگ در نزدیکی اتحادیه اروپا را به هیچ‌وجه نمی‌توان تلاشی برای ایجاد یک اتحاد جدید دانست. در حقیقت، می‌توان گفت ریاست‌جمهوری ترامپ می‌توانست برای یک روسیه دموکراتیک فرصتی منحصر به فرد برای نزدیکی به اروپا فراهم آورد، اما همکاری با یک روسیه غیردموکراتیک به هیچ‌وجه برای اروپا مفید نیست. روسیه در بدترین حالت برای اروپا یک تهدید به‌شمار می‌رود و در بهترین حالت، غیرقابل پیش‌بینی است. پوتین به جای تلاش برای تبدیل روسیه به کشوری صلح‌آمیز به مثابه اروپا، در مسیر مخالف پیش رفته و فرصت خود برای تحقق رویای دیرینه را از دست داده است. حتی اگر روسیه پس از پوتین به کشوری دموکراتیک تبدیل شود، احتمال دیگر فرصت نزدیکی به اتحادیه اروپا و جایگزینی ایالات متحده را نخواهد داشت، چراکه تا آن زمان اروپایی‌ها قطعا راه‌های دیگری برای استقلال از ایالات متحده یافته‌اند.