شکست وعدههای لیبرالیستی؛ حاشیهنشینی شبکهای
مرتضی دیاری|
افرادی که در مناطق حاشیهای زندگی میکنند، از ساخت قدرت و سیاست عمومی جامعه جدا افتادهاند و به عنوان گروه پست اجتماعی تلقی میشوند.
مناطق حاشیهنشین در موارد متعددی به عنوان منطقه شهری تغییر نام یافتهاند. با این حال، مسائل موجود در مناطق حاشیهای همچنان به قوت خود باقی است. جامعهشناسان یکی از خصیصههای عمده حاشیهنشینی را پدیده فرهنگ فقر عنوان میکنند. در پژوهشهای متعددی پدیده وقوع جرم نیز در این مناطق مورد بررسی قرار گرفته است.
به گفته اسدالله نقدی و پرویز پیران، از سویی مهاجرتهای فزاینده به شهرها، در شکلگیری و گسترش حاشیهنشینی در دهههای اخیر موثر بوده است. از سوی دیگر، سکونتگاههای غیررسمی، محصول مسائل و مشکلاتِ برنامهریزی و مدیریت در سطوح مختلف کلان، میانی و خرد هستند که در همین حین به عنوان چالشی فراروی توسعه پایدار شهری شناخته میشوند. درواقع شکست وعدههای لیبرالیستی برای رفع مشکلات این سکونتگاهها باعث شد راهکارهای عجولانهای، چون تخلیه اجباری و تخریب بولدوزری در صدر دستورهای مدیران و برنامهریزان شهری قرار گیرد و حذف ناگهانی این سکونتگاهها، امری متعارف شود. اما آثار اجتماعی حاصل از راندهشدگان و ساختوسازهای جدید در بخشهای دیگر شهری، بسترساز مشکلات تازهای شد که تفکرات جدید را طلب مینمود.
در این راستا، نگاهی به وضعیت موجود و آمارهای به دست آمده میتواند به فهم مساله حاشیهنشینی کمک کند. بنا بر گفته عباس آخوندی، وزیر سابق راه، شهرسازی و مسکن، بالای 19 میلیون نفر در 130 هزار هکتار مساحت در بیش از 2700 محله در شرایطی زندگی میکنند که با کمبود سرانه خدماتی و زیرساختهای نامناسب روبرو هستند. آخوندی به عنوان رییس سابق ستاد ملی بازآفرینی شهری، پیشتر نیز با اعلام رقم 18 میلیون نفری حاشیهنشینان کشور از بخشی از مشکلات حاشیهنشینان سخن گفته بود؛ اینکه حاشیهنشینان حس تعلق به جامعه را از دست میدهند و خود را شهروند درجه دوم میدانند که از سوی شهرنشینان به حاشیه رانده شدهاند.
با توجه به آنچه عنوان شد و با توجه به جمعیت 80 میلیون نفری کشور، نرخ حاشیهنشینی برابر با 22.5% است. به گفته آخوندی تراکم جمعیت، در شهر تهران 15 میلیون نفر و در مشهد و اصفهان هرکدام پنج میلیون نفر است. تمرکز جمعیت زیاد در 10 نقطه شهری ایران با بیش از 50% جمعیت شهرنشین در حالی است که حدود 1100 شهر ایران کمتر از 50% شهرنشین دارند. رشد حاشیهنشینی در ایران بسیار بالاست، شهر مشهد با 30% حاشیهنشینی و بندرعباس با 40% و تهران با درصد بالایی از حاشیهنشینی روبروست. ضمن اینکه دو دولت نهم و دهم برنامهریزیهای جدیدی طراحی کردند که همان حاشیهنشینی مدرن است.
هرچه حاشیهنشینی گرداگرد شهرهای بزرگ کشور گستردهتر میشود، زنگ خطر فقر، جرایم و آسیبهای اجتماعی ناشی از آن نیز در جامعه بیشتر طنین میافکند. برخی دادهها حاکی از آن است که 75% زندانیان ایران از حاشیه شهرها هستند. چنین آماری دربردارنده رابطه جرم و حاشیهنشینی است. همانطور که پرویز پیران به نقش سرمایهداری و گسترش پدیده حاشیهنشینی اشاره میکند، شکل گسترده پدیده حاشیهنشینی در امروز، ناشی از ورود سرمایهداری به مرحله دوم خود یعنی سرمایهداری صنعتی و پیدایش شهرهای میلیونی است. درخصوص مسکن نیز کنترل نکردن قیمت مسکن و رانده شدن افراد به مناطق حاشیهای از مهمترین علل گسترش پدیده حاشیهنشینی بوده است. در سالهای اخیر افزایش قیمت مسکن در تهران، خانوارهای پرجمعیتی را به مناطق حاشیهای رانده است. وجود کارخانههای متعدد در اطراف تهران و سکونت بسیاری از شهروندان در اطراف تهران، پدیده حاشیهنشینی در تهران را به مساله بغرنجی بدل کرده است. در تهران خانواری که اجارهنشین بوده است، با افزایش قیمت مسکن به محلههای پایینتر مهاجرت کرده است. در نهایت موجی از حاشیهنشینی مدرن در تهران پدید آمده است. ضعف نظام برنامهریزی و مدیریت شهری در تشدید مساله حاشیهنشینی بسیار تأثیرگذار بوده است. نکته تأملبرانگیز درخصوص حاشیهنشینی در ایران، پدیده حاشیهرانی بوده است. اساسا طرد اقتصادی روستاییان سبب شده تا گروههای گستردهای از مراکز روستایی به نقاط شهری مهاجرت کنند. این پدیده با رخداد اصلاحات ارضی نیز تبیین میشود. در دهه 30 جمعیت روستاییان قبل از اصلاحات ارضی، بیش از 70% کل جمعیت کشور بود. این در حالی است که طبق آمارهای موجود، امروزه تنها کمتر از 30% از جمعیت کشور در روستاها ساکن هستند. بیتوجهی به مسائل حاشیه شهر و اجرای سیاستهای تشدیدکننده مساله، نوعی سیاستگذاری معکوس را رقم زده است. یکی از مثالهای موجود در زمینه مسائل حاشیه شهر در ایران، نحوه برخورد با مساله اعتیاد بوده است. جمعآوری معتادان و انتقال به کمپهای اجباری، زندانها و اماکن مشابه نهتنها وضعیت را بهبود نبخشیده، بلکه خود تشدیدکننده بوده است. حضور در کمپهای اجباری و زندانها، افراد را با آموزشهای زندان نیز آشنا کرده است.
افزایش نرخ سرقت در زمان افزایش قیمت مواد مخدر صنعتی از مهمترین شواهد تشدید مساله در این زمینه است. معتادان حاشیه شهر در زمان افزایش قیمت مواد مخدر صنعتی، به سرقت موتورسیکلتها، خودروها و موارد مشابه روی آوردهاند. به عنوان جمعبندی بحث، پدیده حاشیهنشینی از نگاه تاریخی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بررسیپذیر است. اصلاحات ارضی، طرد اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، وعدههای پوپولیستی و سیاستهای ناکارآمد تماما در گسترش پدیده حاشیهنشینی نقش داشتهاند.
با وجود تصویب سند توانمندسازی، اغلبِ پروژههای مذکور در پیادهسازی سیاستهای توانمندسازی ناموفق عمل کردهاند. نهادهای مختلف نیز بستر مناسب را فراهم نکردند و این مهمترین علت شکست جریان توانمندسازی در ایران بوده است. امروزه پرداختن به توانمندسازی اجتماعی و اقتصادی در اغلب کشورها به عنوان یکی از سیاستهای توسعهمحور تعبیه شده است. در صورت پیاده نکردن چنین سیاستهایی، شبکه مسائل حاشیهنشینی خود سبب بازتولید مسائل و چرخهای بیپایان خواهد شد. ایرنا