کودتای موفق پکن در اروپا
آخرین باری که اتحادیه اروپایی، اجلاس راهبردی سران را در قبال چین تشکیل داد، قریب 30 سال پیش و به دنبال کشتار «میدان تیانانمن» توسط حکومت چین درسال 1989 بود. در آن زمان سران 12 کشور عضو اتحادیه ضمن محکوم کردن «سرکوب وحشیانه» میدان، دولت چین را تحریم و از جمله تحریم شدید تسلیحاتی کردند.
حالا با گذشت سه دهه، در نیمه ماه مارس 2019 دوباره شورای اروپایی درباره چین تشکیل جلسه داد و اینباردیگر نهتنها از تحریم و تنبیه خبری نبود، بلکه برعکس صحبت از جلب همکاری، سرمایهگذاری و درخواست گشودن بازارهای چین به سوی تولیدات اروپایی بود.
بیش از یک دهه و مخصوصا بعد از بحران بزرگ اقتصادی و پولی سال 2008، اروپا با سلسله بحرانهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی مداومی دست و پنجه نرم میکند و این در حالی است که تولید ملی چین در این مدت رشد و اعتلای کمسابقهای پیداکرده است.
با پیدا شدن پدیده نوظهور ترامپ و ترامپیسم، اروپا به تعارض و دردسر باز هم بیشتری گرفتار شده و چین این رقیب و هم شریک نوظهور و پیش تازنده درعرصه تجارت و فناوری جهانی را، شاید مفر تازهای برای برون رفت از معضلات اقتصادی خود میبیند.
بهاءالدین بازرگانی گیلانی، مترجم و پژوهشگر، با بیان این مطلب در مقالهای در دیپلماسی ایرانی افزود: در اواخر ماه مارس سال جاری، امانوئل ماکرون، رییسجمهوری فرانسه میزبان شی جین پینگ، رییسجمهوری چین درپاریس بود. او با توجه به خطیر بودن مناسبات با چین در شرایط امروزی، بطور حساب شده ضمن دعوت از آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان و ژان کلود یونکر، رییس کمیسیون اروپایی، یک مینی کنفرانسِ سران با چین به راه انداخت تا مشترکا از رهبر چین بخواهند که به «وحدت و یکپارچگی» اتحادیه اروپایی احترام بگذارد.
ماکرون با اشاره به اینکه اتحادیه بزرگترین شریک اقتصادی چین در دنیا محسوب میشود (چین بعد از امریکا، دومین شریک بزرگ تجاری اتحادیه است)، خواستار احترام قائل شدن چین به ارزشهای اروپایی و مخصوصا به مراعات اصول یکپارچگی و وحدت درون اتحادیهای شد. مناسبات تجاری و سرمایهگذاری یکجانبه و ناعادلانه چین با اروپا مدتها مورد انتقاد رهبران اتحادیه است.
از سوی دیگر ایالات متحده نیز اتحادیه و اعضای بزرگ آن به ویژه آلمان را مورد انتقاد قرار میدهد که تحت تأثیر منافع ملی زودگذر، در قبال پیشروی و قدرتگیری شتابان چین با تأنی و انفعال فزاینده برخورد میکنند و از آثار تاریخی و بلندمدت چنین انفعالی غافل هستند.
دلیل اینگونه واکنشها در اتحادیه روشن است. تلاش چین در ایجاد شکاف بین اعضای مختلف اتحادیه از چند سال پیش به این سو هرچه آشکارتر شده و اینک ظاهرا به حد غیرقابل تحملی رسیده است. رییسجمهوری چین قبل از سفر به پاریس اقامتی نسبتا طولانی در رم داشت و در آنجا تفاهم نامه مهمِ پشتیبانی و همکاری ایتالیا با چین بر سر احداث پروژه راهبردی جاده جدید ابریشم موسوم به «یک جاده و یک کمربند» را به دست آورد.
دولت پوپولیست و راستگرای ایتالیا با این اقدام، حملات و انتقادات شدیدی را از جانب آلمان، فرانسه و ایالات متحده علیه خود برانگیخت. اینها به همراه کشورهای شمالی و حوزه اسکاندیناوی اتحادیه، که تاکنون زیر بارِ این پروژه نرفتهاند، ایتالیا را متهم کردهاند که وحدت و یکپارچگی اتحادیه و دنیای غرب را در قبال چین و طرح عظیم و راهبردیاش که در نهایت مجموعا 80 کشور دنیا به آن خواهند پیوست، زیرپا گذاشته و به دلیل نابسامانی اوضاع اقتصادی خود، گویا فرصتطلبانه درصدد جلب سرمایههای «حکومت اقتدارگرا و تکحزبی چین» برآمده است.
اتحادیه و امریکا مخصوصا از این سبب برآشفتهاند که ایتالیا اولین کشور بزرگ صنعتی و عضو گروه 7 است که زیر بار این پروژه رفته است، وگرنه قبلا مجموعا 13 کشور عضو اتحادیه، یعنی قریب نیمی از اعضای این بلوک غربی- آخرین آنها پرتغال- حمایت خود را از پروژه بزرگ چینیها رسما اعلام کردهاند.
برخیها توفیق پکن در کشاندن پای ایتالیا به این پروژه را «کودتای موفق پکن» در اتحادیه قلمداد کردهاند. چین بر خلاف اصرار اتحادیه که مخصوصا شرکای امریکایی و چینی را به اتخاذ سیاستهای چندجانبه درسطوح بینالمللی دعوت میکند، در شرایط موجود تجارت جهانی، راهکارهای دوجانبه را هم در موارد هرچه بیشتری، دستمایه سیاستهای خود قرار میدهد و این سیاست را در مواردی، نزدیکتر به اهداف بلندمدت خود میداند.
تازه این همه ماجرا نیست. در 9 آوریل جاری، لی که چیانگ، نخستوزیر چین قبل از آنکه برای شرکت در اجلاس کوتاهِ سران چین و اتحادیه اروپایی عازم بروکسل شود، اقامت خیلی طولانیتری در کرواسی و برای برنامه مهمتری داشت.
او در آنجا در اجلاس گرو موسوم به 16+1 متشکل از چین و گروه کشورهای اروپای مرکزی و شرقی- از جمله 11 کشور عضو اتحادیه- داشت، اقدامی که ناظران مسائل اروپایی آن را تلاش باهم بیشتر پکن برای ایجاد شکاف در داخل اتحادیه ارزیابی کردهاند.
بیجهت نبود که یک دیپلمات ارشد اروپایی و مشاور کاترین اشتون و خاویر سولانا، دو سیاستمدار سابق اتحادیه، گفته است که: «چین اکنون به خوبی دریافته که میتواند از تشتت و اختلاف درونی بین اعضا، از جمله معضل لاینحل برکزیت استفاده کند و اتحادیه را از اتخاذ سیاست واحد و یکپارچه در قبال چین بازبدارد.» گونتر اوتینگر آلمانی، کمیسر تجاری اتحادیه نیز هشدار داده که اتحادیه بر اثر کشمکش داخلی بیش از دوساله بر سر برکزیت، تا توانسته از وقت و انرژی و اعصاب و پولِ خود هزینه کرده، از پرداختن به مسائل مهم بازمانده و بیش از همه رقیبش، چین را بزرگترین برنده میدان ساخته است.
اما با وجود اندرزهای ماکرون و مرکل به رهبر چین در پاریس دایر بر حفظ شؤون و وحدت اتحادیه، لیکن این دو کشور نیز جداگانه به مانند سایرین سراسیمه به دنبال تجارت آیندهدار و پرسود با پکن هستند.
آلمانها بیش از همه در مظان اتهام و انتقاد توسعه بیمحابای تجارت دوجانبه با چین از سوی شرکای غربی خود به ویژه ایالات متحده قرار دارند. ذکر یک نمونه در این زمینه خود گویا است: فولکس واگن آلمان، بزرگترین کمپانی خودروسازی اروپا که شانه به شانه تویوتای ژاپن، بزرگترین کمپانی تولیدکننده و فروشنده خودرو در سطح دنیا محسوب میشود، ظرف دو دهه اخیر به برند اول خودروی وارداتی در بازارهای چین تبدیل شده و سال گذشته حدود 40 درصد کل فروش جهانی فولکس واگن فقط در بازارهای رو به توسعه چین بوده است.
علاوه بر این، دیگر کمپانیهای بزرگ آلمانی نظیر زیمنس و ب.آ.اس.اف و امثالهم حضوری پایدار و طولانی در چین دارند. در همین سفرِ شی رییسجمهور چین به فرانسه سلسله قراردادهای بزرگی با طرف فرانسوی نیز به امضا رسیده است، از جمله عظیمترین قرارداد تاریخ کمپانی اروپایی ایرباس، که به موجب آن ایرباس 200 فروند انواع هواپیمای مسافربری به چین خواهد فروخت.
شی در سفر کوتاه اروپایی، با خونسردی مثالزدنی نوع چینی، انتقادات شرکای اروپایی را به گوش جان شنید و رهبران اروپایی را به خویشتنداری و تداوم همکاریهای پایدار میان اروپا و چین تشویق کرد و آن را برای هر دو طرف لازم و سودآور دانست. وی اطمینانهای لازم را برای گشودن بازارهای چینی به روی تولیدات اروپایی و سرمایهگذاریهای بهینه و مرضی الطرفینی به رهبران اتحادیه داد.
در حالی که دونالد ترامپ، رییسجمهوری امریکا در تضعیف پیوندهای دیرینه دنیای لیبرال غرب، میان اروپا و امریکا و تشدید اختلافات فیمابین، تاکنون کمتر درنگ کرده است و باز درحالی که بسیاری از کشورهای تحت فشارِ دنیا، برای انتخاب نشدن ترامپ در دور دوم انتخابات، دخیلها بستهاند، چین چنین رخدادی را در جای خود یک فرصت میداند و رویکرد ترامپ در تضعیف پیوندهای کهن میان دنیای لیبرال غرب و میان دو سوی آتلانتیک را به نفع سیاستهای بلندمدت خود مورد استفاده قرار میدهد. چین اینک سخت سرگرم محکم کردن جای پای خود در اقصا نقاط دنیا از امریکای مرکزی و جنوبی و آفریقا و آسیا گرفته تا اروپا و خرید شرکتها و فناوریهای پیشرفته اروپایی و ایجاد شکاف بین رقبای غربی خود است.
در حاشیه بد نیست یادآور این نکته هم شوم که برخلاف آنچه در کشورمان البته انتظار آن را میکشند، امکان انتخاب نشدن ترامپ در دور دوم ضعیف است و چین به این موضوع واقف است.
با وجود روابط خارجی ضعیف ترامپ از جمله نافرجامی سیاستهایش در کره شمالی، ایران، ونزوئلا، خاورمیانه و در محافل جهانی و در زمینه پیمانهای بینالمللی، لیکن آنچه درانتخابات امریکا نقش اصلی و تعیینکننده ایفا میکند، اوضاع داخلی امریکاست. شاخصهای عمده اقتصادی از جمله نرخ رشد اقتصادی و نرخ اشتغال و درآمدها در سال انتخابات یعنی 2019 و 2020 مجموعا خوب است و ترامپ تمام توان خود را در مدت باقی مانده در حفظ چنین تعادلی به کار خواهد بست.
همه طیف راست جهانی چه در امریکا و اروپا، سفیدهای امریکایی، پوپولیستها، نومحافظهکاران غربی، یهودیان، شیوخ عرب و حتی پوتین برای انتخاب مجدد ترامپ سرمایهگذاری، جهد و دعا میکنند.
راستها در دنیا بسیج شدهاند و نمیخواهند فرصت تاریخی و راهبردی تازه به دست آمده را به سادگی از کف بدهند. آنها شکست، آن هم در عنفوان این به زعم خود خیزش بزرگ را یک فاجعه برای خود و درغلبه بر به اصطلاح «شرارت بینالمللی» میبینند. آن را مسالهای حیثیتی برای خود میدانند، حاضر به انجام مداخلات غیرعادی هستند و ای بسا آماده به راه انداختن جنگ محدود و گزینشی هم باشند.
نیروهای دموکرات و دموکراسی خواه در ایالات متحده و لابیهای اروپایی و جهانیاش در شرایط موجود کاملا ضعیف و در حاشیه قرار دارند، متفرق هستند و فاقد رجال و شخصیتهای قاطع و تعیینکننده هستند.
چین که به این واقعیات وقوف دارد، عملگرایی پیشه میکند، به نقد واقعی میاندیشد و به دنبال آرزوهای نسیه نیست. به همین دلیل تا میتواند در اقصا نقاط عالم و به ویژه در اروپا دست به اقدام میزند. سیاستگذاران ما نیز باید با واقعیات آشناتر شوند، به انتظار این و آن ننشیند و راهبردی تازه، منطقی و منطبق بر واقعیات روز با اروپا، منطقه، همسایگان، چین و ماچین و مخصوصا با امریکا در پیش بگیرند.