قمار امریکایی
فراز جبلی|
مشاور سردبیر|
موعد جدید تحریمها نزدیک است و مقامات امریکایی نمایش صفر شدن صادرات نفت ایران را کلید زدهاند بطوری که این موضوع را میشود در دیدار دیروز شینزو ابه، نخست وزیر ژاپن با دونالد ترامپ، رییسجمهور امریکا دید. مسالهای که شاید به ظاهر بسیار ساده به نظر آید اما تاثیر مهمی بر ساختار جهانی قدرت خواهد داشت. نگاه اکثر کارشناسان به مساله تحریمهای نفتی ایران از جنبه شرایط بازار جهانی نفت است. بحثی که توسط مایک پمپئو مبنی بر جایگزینی نفت ایران به وسیله عربستان و امارات مطرح میشد نشان میدهد که حتی سیاستگذاران امریکا نقطه ضعف این پروژه را در بر هم خوردن تعادل در بازار جهانی نفت میدانند در حالی که خطری بسیار جدیتر این طرح را تهدید میکند. ساختار قدرت در جهان دارای پیچیدگیهای زیادی است. یک ساختار در هم تنیده اقتصادی-سیاسی که ابزارهای متعددی در آنها وجود دارد. ایالات متحده امریکا با در اختیار داشتن کنترل بسیاری از این ابزارها از موقعیت ممتازی در این مسیر برخوردار است. ضمانت اجرایی تحریمها نیز بر اساس همین ابزارها بنا شده است. ابزارهایی که وضعیت بازار پولی جهان، بازارهای بیمه، صنعت حمل و نقل و بسیاری از پارامترهای مهم را کنترل میکند. حال ایالات متحده از این ابزارها برای جلوگیری از فروش نفت ایران استفاده میکند بدون آنکه این سوال را مطرح کند که اصولا اجازه چنین کاری توسط جامعه جهانی به امریکا داده میشود؟ امریکا بنا به تصمیم خود به سایر کشورها دستور میدهد که از خرید نفت ایران خودداری کنند و به وسیله ابزارهایی که در اختیار دارد اجرای این دستور را کنترل میکند. اما بحث بر سر این است که اصولا چه کسی چنین اجازهای به امریکا داده است؟ اگر دلار ارز اصلی مبادلات جهانی است به دلیل اعتماد جامعه جهانی به فدرال رزرو و سیاستهای امریکا است. تصور کنید فدرال رزرو وارد بحثهایی همچون Devaluation به منظور صادرات بیشتر میشد، مطمئنا چنین سیاستی اعتبار فدرال رزرو را نابود میکرد و محوریت دلار امریکا از بین میرفت. در حقیقت این بحث مطرح است که هرچند ابزار تحریم در اختیار امریکا است اما آیا جامعه جهانی به امریکا اجازه استفاده از آن را میدهد؟ یا در آیندهای نه چندان دور به دلیل استفاده از این ابزارها برای تنبیه یک کشور، شاهد ایجاد ابزارهای موازی توسط کشورهایی هستیم که نگران زورگویی امریکا خواهند بود. سابقه استفاده از ابزارهایی همچون سوییفت برای اهداف غیراقتصادی پیش از این هم وجود داشته است. امریکا بعد از یازدهم سپتامبر از همین ابزارها استفاده کرد تا با تروریسم مقابله کند. همچنین این ابزارها پیش از این علیه بعضی کشورها از جمله ایران به کار رفته است. اما تفاوت مهم این دوره نوع رفتار دولت ایران در قبال امریکا است. در دوره قبلی تحریم رییسجمهوری در ایران بود که با سخنان خود باعث میشد غرب پذیرای تحریم علیه ایران باشد و تحریمهای ایران چندان واکنش تندی را همراه نداشت، هرچند که تحریمهای علیه ایران با شعار صفر کردن صادرات نفتی ایران نبود. به صورت کلی تحریمی که پیش از این غرب به سمت آن حرکت کرده است. اما درباره ایران حسن نیت با توافق هستهای بر همه ثابت شده بود و طبیعتا نمیتوان انتظار داشت که جامعه جهانی این مساله را قبول کند. شاید که عدم پذیرش به معنی عدم تمکین نباشد اما در آیندهای نهچندان دور اثر چنین تصمیمی با شکلگیری آلترناتیوهای ابزارهای در اختیار امریکا شکل خواهد گرفت. احتمالا ترامپ متوجه نیست که چه هزینه سنگینی در بلندمدت برای این تحریمها خواهد داد، تحریمهایی که مشخص نیست به سرانجامی برسد. تاریخ این تصمیم امریکا را یک نقطه عطف در تاریخ اقتصاد امریکا خواهد دانست که باعث تغییر بسیاری از مناسبات در اقتصاد جهانی خواهد شد.