بیل گیتس از جنجالیترین استارتاپ سالهای اخیر میگوید
مولف: بیل گیتس|
مترجم: الهام آقاباباگلی|
الیزابت هولمز شرکتِ «ترانوس» را وقتی فقط ۱۹سال داشت تأسیس کرد. شرکت ترانوس وعده میداد با استفاده از مقدار کمی خون، به سرعت، تصویری کامل از وضعیت سلامتی بیمار ارایه کند. هولمز و شرکتش خیلی زود محبوب سیلیکونولی شدند تا جایی که به او لقب استیو جابز حوزه پزشکی دادند و مدام عکسش روی جلد مجلاتی چون فوربس و فورچون چاپ میشد. همهچیز خوب بود و ارزش ترانوس روز به روز افزایش مییافت تا اینکه ناگهان همهچیز فروریخت. مشکل کجا بود؟ «خون کثیف» کتاب هیجانانگیزی است که ماجرای ظهور و سقوط ترانوس را شرح میدهد و بیل گیتس پیشنهاد میکند خواندنش را از دست ندهید.
گیتس نوتز- من کتابهای مهیج زیادی نمیخوانم. معمولا کتابی که در حال خواندش هستم را نمیتوانم کنار بگذارم، اما کتابهایی که من میخوانم از آن نوع کتابهایی نیستند که بیشتر افراد را سر جایشان میخکوب میکند. بااینحال، اخیرا کتابی دستم گرفتم که خیلی جذاب بود و نتوانستم کنار بگذارمش.
خون کثیف: رازها و دروغها در استارتاپی در سیلیکونولی، نوشته جان کریرو، ظهور و سقوط ترانوس را با جزییات شرح داده است. اگر ماجرای ترانوس را نمیدانید، خلاصهاش این است: شرکت ترانوس وعده میداد که با استفاده از مقدار کمی خون، به سرعت، تصویری کامل از وضعیت سلامتی شما ارایه کند. الیزابت هولمز این شرکت را وقتی فقط ۱۹ سال داشت تأسیس کرد و هم او و هم ترانوس خیلی زود محبوب سیلیکونولی شدند. او سخنرانیهای تدِ بسیار پرطرفداری داشت و روی جلد مجلاتفوربس و فورچون ظاهر شد.
تا سال ۲۰۱۳، ارزش ترانوس حدود ۱۰ میلیارد دلار برآورد میشد و این شرکت حتی با والگرینز شریک شد تا دستگاههای آزمایش خون را در فروشگاههای سراسر کشور به فروش برساند. مشکل کجا بود؟ فناوری آنها هیچوقت کار نکرد. حتی به هدفش نزدیک هم نشد. اما هولمز آنقدر در بازاریابی خیالاتش مهارت داشت که کسی او را متوقف نمیکرد. فقط وقتی جلوی او گرفته شد که بیماران واقعی شروع کردند به استفاده از «دستگاههای» شرکت برای تصمیمگیری درباره وضعیت سلامتیشان.
او و شریک تجاری سابقش اکنون به اتهام تقلب با احتمال مجازات حبس مواجهاند و ترانوس رسما در ماه اوت [۲۰۱۸] بسته شد. مردم از ترانوس چیزی نمیدانستند تا اینکه کریرو، گزارشگر وال استریت ژورنال، این ماجرا را آشکار کرد. خون کثیف نگاهی استثنایی و از درون ماجرا ارایه میدهد به علت اینکه کریرو نقش مهمی در سقوط شرکت ایفا کرد.
برخی از جزییاتی که او به اشتراک میگذارد، چون واژه بهتری در دسترس نداریم، دیوانهکنندهاند. هولمز سرمایهگذاران را به آزمایشگاه دعوت میکرد تا بتوانند آزمایشهای خون را با دستگاه ترانوس انجام دهند. این دستگاه برنامهریزی شده بود که، بهجای پیغام خطا، یک نوار پیشرفت را نشان دهد که بسیار آهسته پر میشد.
وقتی نتایج فورا اعلام نمیشدند، هولمز سرمایهگذاران را به خانه میفرستاد و وعده میداد که نتایج را پیگیری کند.
به محض اینکه سرمایهگذاران آنجا را ترک میکردند یکی از کارکنان نمونه خون را از دستگاه خارج میکرد و آن را به دستگاهی منتقل میکرد که در بازار موجود بود. خون سرمایهگذارانِ هولمز را همان دستگاههایی تجزیه و تحلیل میکردند که در هر آزمایشگاهی در این کشور وجود دارد و سرمایهگذاران هم از هیچ چیز خبر نداشتند.
سیلیکونولی میتواند درسهای زیادی از افتضاح ترانوس بیاموزد. برای شروع، یک شرکت در هیاتمدیرهاش به متخصصانی با مهارتهای مرتبط نیاز دارد. در هیاتمدیره ترانوس چند فرد سرشناس حضور داشتند، که شامل چندین وزیر کابینه و سناتور پیشین میشد، اما در بیشترِ زمانی که این شرکت وجود داشت هیچ کدام از آنها هیچ گونه تخصصی در تشخیص پزشکی نداشتند. اگر چنین تخصصی داشتند، ممکن بود خیلی زودتر هشدارها را ببینند.
فناوری سلامت به رویکردی متفاوت از دیگر انواع فناوری نیاز دارد، چرا که زندگی انسانها در خطر است. کریرو درباره این مینویسد که چگونه هولمز از استیو جابز و بیمیلی او در چشم پوشیدن از رویاهایش بت ساخته بود. این رویکرد برای مصرفکننده وسایل الکترونیکی اشکالی ندارد، چون اگر گوشی جدید آنطور که ادعا میکند کار نکند کسی آسیب نمیبیند، اما برای شرکتی که حوزه فعالیتش سلامتی است کار غیرمسوولانهای است. هولمز این تصور را تبلیغ کرد که ترانوس چه میتواند باشد نه اینکه واقعا چیست و به همین دلیل انسانها صدمه دیدند.
خون کثیف همچنین داستانی است عبرتآموز درباره امتیازهای سلبریتیبودن. در ظاهر، هولمز همه ویژگیهایی را داشت که سیلیکونولی دوست دارد یک مدیرعامل داشته باشد: مدیر پرجذبه و زبردست با داستان شخصی بهیادماندنی که مناسب بخش شرح حال در مجلات است. این مساله به خودی خود مشکلی ندارد. مدیرعاملی که مثل ستارههای راک مشهور است میتواند برای استارتاپ امتیاز بزرگی باشد. اما نمیتوان اجازه داد که شهرت به مهمترین چیز تبدیل شود.
ترانوس به بدترین وجه ممکن نشان میدهد چه چیز در انتظار است وقتی یک مدیرعاملْ اعتبار شخصی را مهمتر از هر چیز دیگر میداند، البته امیدوارم که بقیه این مساله را بهانه نکنند تا از زن جوان دیگری که ایده بزرگی در سر دارد قطع امید کنند. همچنین نمیخواهم که کتاب خون کثیف افراد را از نسل بعدی فناوریهای تشخیصی بترساند. ترانوس دردسر زیادی کشید تا استانداردهای کیفی را دور بزند. صنعت تشخیص پزشکی بهشدت کنترل میشود و ابزارهای تشخیصی جدیدْ آزمایشهای سفت و سختی را پشت سر میگذارند.
خون کثیف به مسائل اخلاقی حساسی میپردازد، اما دست آخر داستانی است مهیج با پایانی تراژیک. کتاب جالبی است پر از جزییات غریب که باعث میشود به نفس نفس زدن بیفتید. داستان در بعضی قسمتها آنقدر مسخره است که به نظر واقعی نمیآید (تعجبی ندارد که هالیوود مشغول برنامهریزی است تا آن را به فیلم تبدیل کند) . فکر میکنم کتاب مناسبی است که این زمستان کنار شومینه بخوانیدش.