قتل آقا محمدخان قاجار

۱۳۹۸/۰۲/۲۸ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۴۴۷۷۳
قتل آقا محمدخان قاجار

بیست و هشتم اردیبهشت 1176، آقامحمدخان قاجار بنیانگذار سلسله قاجار، به وسیله دو یا سه تن از خدمتکارانش کشته شد و زندگی او در 63 سالگی پایان یافت. او پس از تاجگذاری رسمی در 1174 هجری خورشیدی در تهران، با اعلام تشکیل سلسله قاجار، خود را شاه ایران نامید. مستوفی در کتاب شرح زندگانی من که یکی از منابع مهم در مطالعه دوران قاجاریه محسوب می‌شود، دلیل قتل آقامحمدخان را این‌گونه شرح می‌دهد: «در ایام محاصره شوشا، مقداری خربزه برای شاه آورده بودند که تحویل آبدار خود نموده و امر داده بود که هر وعده مثلا نصف یک دانه از آنها را که یک ظرف می‌شود در سفره غذای او بگذارند. خربزه‌ها زودتر از حسابی که شاه داشته است تمام می‌شود. شاه تاریخ روز آوردن خربزه‌ها و اینکه چند دانه آن به مصرف رسیده و چند دانه آن باید باقی باشد دقیقا تعیین می‌کند و از آبدار باقیمانده را مطالبه می‌نماید. آبدار هم نجات را در حقیقت‌گویی می‌پندارد و اعتراف می‌کند که با دو نفر از پیشخدمت‌ها آنها را خورده‌اند. شاه برای همین جرم، امر به کشتن هر سه نفر می‌دهد. بعد از آنکه به خاطر او می‌آورند که شب جمعه است، اعدام آنها را به صبح شنبه محول می‌نماید و چون محکومین به تجربه می‌دانستند که حکم شاه استیناف‌پذیر نیست، شب شنبه سه نفری وارد اتاق خواب او شده کارش را می‌سازند و جواهرهای سلطنتی را برداشته و فرار می‌کنند.» عبد‌الله مستوفی می‌نویسد: «میرزا اسماعیل مستوفی که در این سفر همراه بوده است می‌گوید: از زمان معمول بیرون‌آمدن شاه از اتاقش مدتی گذشت. پیشخدمت‌ها و آبدار هم که معمولا طرف استعلام بودند دیده نشدند. بعضی رجال که پشت اتاق رفتند سر و صدایی نشنیدند. بالاخره بعضی جرات کردند و قدم در اتاق گذاشتند و از واقعه خبردار شدند و سران و سرکردگان را از قول شاه احضار کردند. همین که جمع شدیم مطلب افشا شد. برای حفظ اردو مشورت کردیم. رای بر این داده شد که چیزهای ذی‌قیمت بین اشخاص رشیدی از حضار که بتوانند آن را حفظ کنند، تقسیم شود و چیزهای سنگین وزن را جا بگذارند و هر کس به هر طریق که بتواند خود را به تبریز برساند. از جمله چیزهای قیمتی زر و سیمی بود که من تحویلدار آن بودم و چون شب جمعه حساب خود را علی‌الرسم با شاه گذرانده بودم و باقی آن معلوم و موجود بود، این باقی را بین حضار تقسیم کردم و رسید آنها را پهلوی صورت حسابی که به امضای دو شب قبل از شاه داشتیم گذاشتیم و متفرق شدیم.»