تجارب صادراتی شرق آسیا
تعادل |
برخی کشورهای در حال توسعه برای پیوستن به زنجیره ارزش جهانی، صرفا به دنبال افزایش سهم ارزش افزوده داخلی صادرات خود هستند، اما ارزیابیها نشان میدهد، سیاستگذاران این کشورها، باید این هدف را با احتیاط دنبال کنند؛ زیرا تجارب موفق جهانی حکایت از این دارد، سهم ارزش افزوده خارجی در کشورهایی که توانستهاند ارزش صادرات خود را بهبود دهند، افزایش یافته و توسعه صادرات اغلب از محل تولید مبتنی بر مواد اولیه وارداتی بوده است. همچنین تجارب سایر کشورها نشان میدهد، در اغلب موارد، زمانی که یک کشور در حال توسعه از طریق زنجیره ارزش جهانی از صادرات محصولات اولیه به سمت صادرات صنعت (ساخت) و خدمات حرکت میکند، نسبت ارزش افزوده داخلی به ارزش صادرات آن کاهش و سهم ارزش افزوده خارجی افزایش مییابد. بنابراین آنچه در نهایت منجر به افزایش ارزش افزوده صادرات کشورها میشود، میتواند از محل سرمایهگذاری مستقیم خارجی و تولید مبتنی بر مواد اولیه وارداتی باشد که حاصل مشارکت کشورها در زنجیره ارزش جهانی است. براساس این تحلیل، «چین، مکزیک و ویتنام» نمونههایی از اقتصادهایی هستند که پس از باز شدن، ابتدا مواد اولیه خود را صادر کردند، اما خیلی زود به صادرات صنعت (ساخت) دست یافتند و به نوعی تغییراتی در ساختار سبد صادرات خود ایجاد کردند؛ به این معنی که با حرکت از سمت صادرات مواد اولیه به سمت صادرات صنعتی، سهم ارزش افزوده داخلی از کل ارزش صادرات کاهش و سهم ارزش افزوده خارجی افزایش پیدا میکند. در این گزارش، دادههای سه اقتصاد صنعتی«ژاپن، جمهوری کره و چین تایپه» در شرق آسیا مورد بررسی قرار میگیرد.
ارزش افزوده صادرات چیست؟
یکی از مزایای مهم مشارکت در زنجیره ارزش جهانی، افزایش و توسعه صادرات است. بخشی از ارزش افزوده کالا یا خدمت صادراتی از محل ارزش افزوده داخلی و بخش دیگری از محل ارزش افزوده خارجی که در واقع همان واردات مواد اولیه و کالاهای واسطهای مورد نیاز برای تولید کالای صادراتی است، تامین میشود. ارزش افزوده صادرات به دو دسته داخلی و خارجی تقسیم میشود. بخشی از ارزش افزوده کالاهای صادراتی از محل تولید داخلی یا ارزش افزوده داخلی و بخش دیگری از آن از محل واردات کالای واسطهای مورد نیاز یا همان ارزش افزوده خارجی، تامین میشود. مطالعات اقتصاددانان طی دو دهه نشان میدهد، روند ارزش افزوده داخلی صادرات در حال کاهش است. دلایل متعددی برای کاهش ارزش افزوده داخلی صادرات وجود دارد. واردات کالا و خدمات واسطهای در یک کشور بدین معنی است که تولیدکنندگان به رقابتیترین دادههای ورودی دست یافته و از بهترین گزینهها برای استفاده در کالای صادراتی استفاده خواهند کرد. همچنین کاهش سهم ارزش افزوده داخلی صادرات در بسیاری از موارد نتیجه تغییر ساختار در سبد صادرات است. اقتصادهایی که پس از یک دوره خودکفایی، سیاستهای تجارت آزاد را انتخاب میکنند، اغلب تجارت خود را با صادرات محصولات اولیهای که در سراسر جهان از وضعیت نسبتا همگنی برخوردار هستند، آغاز میکنند. همچنین این احتمال وجود دارد که با باز بودن واردات دادههای ورودی (مواد اولیه)، بخش صنعت (ساخت) رقابتی پدیدار شود. براساس این تحلیل، «چین، مکزیک و ویتنام» نمونههایی از اقتصادهایی هستند که پس از باز شدن، ابتدا مواد اولیه خود را صادر کردند، اما خیلی زود به صادرات صنعت (ساخت) دست یافتند و به نوعی تغییراتی در ساختار سبد صادرات خود ایجاد کردند؛ به این معنی که با حرکت از سمت صادرات مواد اولیه به سمت صادرات صنعتی، سهم ارزش افزوده داخلی از کل ارزش صادرات کاهش و سهم ارزش افزوده خارجی افزایش پیدا میکند. گزارش حاضر به بررسی تجربه کشورهای موفق و تجارب کشورهایی نظیر آسیای جنوب شرقی نظیر «ژاپن، جمهوری کره و چین تایپه» و اقتصادهای اتحادیه آسیای جنوب شرقی (ASEAN) پرداخته شده است.
مطالعه ژاپن
براساس گزارش منتشر شده از سوی معاونت بررسیهای اقتصادی اتاق تهران، در ژاپن اطلاعات داده - ستانده سالانه از سال 1973 به بعد نشان میدهد، نسبت ارزش افزوده (DVAR) داخلی صادرات به مجموع صادرات کاهش یافته است، (تقریبا 0.12 واحد کاهش از 1973 تا 2014) . سهم ارزش افزوده داخلی از صادرات صنعتی همواره کمتر از سهم ارزش افزوده داخلی از کل صادرات است. تغییر مسیر ساختاری از صادرات مواد اولیه به سمت صادرات صنعتی (ساخت)، نسبت ارزش افزوده داخلی را در کل صادرات کاهش میدهد. علاوه بر این، تجارت آزاد به تولیدکنندگان ژاپنی امکان دسترسی بهتر به کالاها و خدمات وارداتی را جهت تولید میدهد. این روند کاهشی برای تولیدات صنعت (ساخت) و همچنین بخش الکترونیک با تکنولوژی بالا خصوصا پس از سال 1990 زمانی که آزادسازی تجارت ژاپن تسریع شده، واضحتر است. الگوی کلی نشان میدهد، نسبت ارزش افزوده داخلی در صادرات برای تولیدات صنعت (ساخت) و الکترونیک بسیار پایینتر از مجموع آن است. بطوری که از 1973 تا 2014 در دو بخش صنعت (ساخت) و الکترونیک به ترتیب 0.19 واحد و 0.15 واحد کاهش نشان میدهد (در مقایسه با 0.12 کاهش در مقدار کل) . در واقع توسعه تقسیم بینالمللی تولید در مورد ژاپن به خوبی قابل مشاهده است. همچنین بخش الکترونیک به عنوان بخشی با بالاترین تکنولوژی در ژاپن دارای ارزش افزوده داخلی کمتر از 40 درصد ارزش صادرات در سالهای اخیر است. بنابراین، موفقیت در بخش فناوری با تکنولوژی بالا با استفاده گسترده از محصولات خدمات وارداتی اتفاق میافتد.
مطالعه کره جنوبی
در کره جنوبی، اطلاعات داده - ستانده سالانه از سال 1973 نشان میدهد، نسبت ارزش افزوده داخلی صادرات به مجموع صادرات از سال 1995 کاهش یافته است . ارزیابیها نشان میدهد، بین سالهای 1995 تا 2014 این نسبت به میزان 0.15 واحد کاهش یافته است. این نسبت برای محصولات صنعت (ساخت) نیز در این بازه کاهشی مشابه داشته است، به عبارت دیگر، در حالی که الگوی کلی مشابه است، نسبت برای تولیدات صنعت (ساخت) بسیار پایینتر از مجموع آن است. نسبت ارزش افزوده داخلی برای کل صادرات در سالهای اخیر حدود 0.55 و برای صنعت (ساخت) کمتر از 0.40 بوده است. همچنین روند مربوط به بخش الکترونیک نیز مشابه است. همانند مطالعه کشور ژاپن، عوامل بسیاری
می توانند منجر به کاهش نسبت ارزش افزوده داخلی به ارزش صادرات شوند، همچون ادامه آزادسازی تجاری، تقسیم بینالمللی تولید و تغییر ساختاری از صادرات مواد اولیه به صادرات صنعت (ساخت) . همانند ژاپن، نسبت ارزش افزوده داخلی کره جنوبی در صادرات در بخش الکترونیک بسیار پایین است. با وجود اینکه کره جنوبی تجربه تجاری بسیار موفقی در تلویزیونها و گوشیهای هوشمند دارد، اما همچنان نسبت ارزش افزوده داخلی در الکترونیک بطور کلی زیر 40 درصد است. موفقیت جمهوری کره از ترکیب ارزش افزوده داخلی با واردات اجزا و خدمات حاصل میشود.
مطالعه چین تایپه
در چین تایپه، اطلاعات داده - ستانده مربوط به دهه 1960 است و نسبت ارزش افزوده داخلی صادرات به مجموع صادرات در سال 1969 با حدود 79 درصد در بیشترین مقدار خود طی دوره مورد بررسی قرار داشته است. مقدار ارزش افزوده داخلی در طول زمان با کاهش شدید مواجه شده و در سال 2011 به 48 درصد رسیده است. بنابراین کاهش کلی این نسبت در بازه زمانی مزبور حدود 30 واحد درصد بوده که در مقایسه با کاهش 10 واحد درصدی قابل توجه بوده است. چین تایپه، در مقایسه با کشورهای همتای آسیایی مانند «ژاپن و جمهوری کره جنوبی»، یک اقتصاد کوچک باز است. با توجه به تقسیم بینالمللی تولید، همراه با آزادسازی تجارت چین تایپه، انتظار میرود که نسبت ارزش افزوده داخلی به صادرات کاهش چشمگیری داشته باشد. به عنوان یک استراتژی برای ادغام مناطق در حال توسعه در اقتصاد جهانی، پیوستن به تولید جهانی یکی از میانبرهایی است که به ویژه برای اقتصادهای کوچک باز مناسب است. به این ترتیب، ساختار صنعت داخلی دیگر نیازی به تولید محصولات رقابتی بینالمللی ندارد، زیرا در یک مرحله خاص از تولید مثال فعالیتهای پردازش و مونتاژ تخصص دارد.