جهان پرآشوب و هژمونی‌های نوپدید

۱۳۹۸/۰۴/۰۲ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۴۷۰۴۶

خطر بروز درگیری در خاورمیانه و تسری آن به نظام بین‌الملل برای برخی به معنای امکان شعله‌ور شدن جنگ جهانی سوم است. سقوط پهپاد امریکایی در اواخر هفته گذشته منجر به اوج‌گیری تقابل میان تهران و واشنگتن شد؛ وضعیتی که برخی ناظران آن را مقدمه بروز درگیری در خاورمیانه انگاشته و با دیدگانی نگران روند تحولات را رصد می‌کردند.

فراتر از رخدادهای این چند روز، صاحب‌نظران مسائل بین‌المللی به انحای مختلف چشم‌اندازهای بروز درگیری در مناطقی چون خاورمیانه ملتهب و راه افتادن جنگ جهانی سوم را ترسیم کرده‌اند. در این زمینه «امیر فرودگاهی» قائم‌مقام مدیرعامل «خانه سرباز صلح ایران» گفت‌وگویی را با ایرنا انجام داد که شرح آن در ادامه می‌آید. از نگاه فرودگاهی، پس از فروپاشی نظام کمونیستی شوروی در دهه ۱۹۹۰ و رفتن جهان به سمت نظام تک‌قطبی، هژمونی‌های نوپدید در عرصه بین‌المللی به تدریج پدیدار شدند. در چنین فضایی برخی از کارشناسان و صاحب نظران بین‌المللی همچون «برایان کروزیر» گفتند جنگ جهانی سوم ناگزیر شکل خواهد گرفت. با گذشت حدود سه دهه از فروپاشی شوروی، بسیاری از محققان علوم سیاسی و نظامی همچنان براین باورند جنگ جهانی سوم در محیط جهان پرآشوب و از طریق بازیگران جدید شکل می‌گیرد و تبعات آن باعث از بین رفتن نظام سیاسی و قدرت‌های کنونی خواهد شد. آیا این مطلب صرفاً یک پیش‌بینی محسوب می‌شود؟ بی‌شک این جنگ مانند جنگ‌های گذشته نخواهد بود و دگرگونی شکل‌گرفته و پیامدهای حاصل از آن زمینه ساز تغییر عمده‌ای در نظم کنونی عصر مدرنیته خواهد شد. به گفته این صاحب‌نظر مسائل نظامی و سیاسی، جنگ جهانی سوم از تسخیر منطقه پرآشوب خاورمیانه و با حمایت برخی از دولت‌های عربی منطقه شکل می‌گیرد تا بتوانند با استفاده از قدرت‌های بزرگ فرا منطقه‌ای به اهداف نارس خود برسند. اکنون امثال بن‌زائد و بن‌سلمان به عنوان مردان شماره یک سیاست‌های خرابکارانه خاورمیانه و تیم‌های جنگ‌طلب امریکایی تلاش دارند تا جنگ جهانی سوم را کلید زنند. جنگ جهانی سوم همچنین نخستین جنگ با ماهیت جدید و حقیقتاً با رویکرد «نه جنگ و نه صلح» دنبال می‌شود؛ جنگی که بر تمام سطوح زندگی و جامعه بشری تاثیرخواهد گذاشت و جهان را به معرض فروپاشی دولت‌ها از یکدیگر خواهد کشاند.

قدرت نظامی، قدرت اقتصادی، قدرت اراده‌های خشمگین، قدرت اندیشه‌های برانگیزنده یک ملت و همچنین روشنی هدف مقاومت مولفه‌های بارز جنگ جهانی سوم خواهد بود که در آن دیگر توازن قوا و نقش قدرت‌های فرا منطقه‌ای از اهمیت چندانی برخوردار نیست. بی‌تردید می‌توان گفت این نوع جنگ به دلیل طبیعت و سرشت دشمنان ما در جامعه پرآشوب کنونی یک جنگ ویژه همراه با متغیرهای نامحدود به شمار می‌رود. اکنون جهان پرآشوب دیگر نماد جهان سوم و دیگر دول تحت سلطه نظام سرمایه‌داری نیست بلکه قدرت‌های بزرگ نیز دچار سردرگمی در چنین جامعه‌ای شده و به دنبال خلاصی از آن هستند.

در گذر از قرن جدید هرگاه ما در دنیای مدرنیته غرب راجع به جنگ و مناقشه اندیشیده‌ایم، در نهایت چشم‌اندازهایی از جنگ اتمی وحشتناک میان ابرقدرت‌ها پدیدار شده که هرکدام از آنها بوی مرگ و نابودی کره خاکی را می‌دهد اما در حال حاضر غرب مدرن همراه با هژمونی اقتصادی امریکا از غیبت جنگ و سلاح‌های هسته‌ای با عنوان «صلح بین‌المللی» یاد می‌کند و کشورهایی را که به سمت چنین پیشرفت‌های می‌روند به عنوان جنگ‌طلب و ضد صلح مطرح می‌سازد. اکنون دیگر سناریو محو کردن حریف مطرح نیست و بیشتر منظور از جنگ جهانی سوم تسلیم کردن قدرت‌های نوپدید در راستای حفظ هژمونی‌های موجود در جامعه بین‌المللی است.

چنان‌چه امروزه اعمال قدرت‌های جدید رقیب غرب و امریکا را بررسی کنیم پی خواهیم برد که آنها تلاش دارند در محیط جنگ جهانی سوم بطور پیوسته و منظم سیاست‌های مقابله‌ای خود را گسترش دهند تا مجال را از جبهه مقابل بگیرند و این ماجرا همانند آبی است که از بالای تپه فرومی‌ریزد و در هرکجا که بتواند فشار و نفوذ می‌کند. عضو ارشد خانه سرباز صلح ایران در ادامه این پرسش‌ها را مطرح ساخت: سیاستمداران امروزی در تلاش‌اند تا نوع و شیوه جنگ جهانی سوم را به‌خوبی تعیین و تفکیک کنند اما آیا این مساله همچون جنگ جهانی دوم امکان‌پذیر است؟ آیا دنیای مدرن و پیشرفته امروزی که در قالب دهکده جهانی قرارگرفته توان حفظ چنین سناریوهایی را خواهد داشت؟ با تغییر نگرش دولت‌ها و همچنین شکل گرفتن سازمان‌های مردمی در عصر کنونی، حال شاهد آن هستیم که دیگر حاکمیت خاک و محیط جغرافیایی در حال نابودی و کمرنگ شدن است و دیگر حفظ مرزها یا پیکربندی مشخص امنیتی و اطلاعاتی کارایی چندان موثری نخواهد داشت. جهان پرآشوب امروزی می‌تواند دنیایی از هژمونی‌های جدید و قدرت‌طلب باشد که پیوستگی و اتحاد آنان قدرت‌های گذشته را از پا خواهد انداخت و همچنین انفعال و کوچک ماندن آنان نیز می‌تواند در کوتاه‌مدت و بلندمدت به «صلح جهانی» آسیب بسیار جدی و مهلکی وارد سازد.

در آخر شاید بتوان اینگونه تفسیر کرد که در جنگ جهانی سوم دیگر جایی برای حفظ یک جامعه برتر بر جامعه ضعیف وجود ندارد و هرکجا و هرزمان قابلیت‌های موجود در هژمونی‌های نوپدید اثرگذار و ناباورانه است. دیگر مرزهای بسته، سیم‌های خاردار، سربازان چکمه‌پوش و نگهبانانی که دستور دارند در اسرع وقت متجاوز به مرز خود را از پای درآورند معنای گذشته خود را نخواهند داشت و شعله‌های آتش جنگ جهانی سوم از طریق سیاست‌های متناقض عصر مدرنیته بر سر ملت‌های سرازیر خواهد شد. بی‌تردید همه اینها نشان از استیلا و درماندگی جامعه بین‌الملل از پیشگیری وقوع جنگ جهانی سوم دارد.