مردم، قدرت و منافع (16)
سرمایهداری پیشرفته در عصر نارضایتی
نوشته: جوزف استیگلیتز|
ترجمه: منصور بیطرف|
دونالد ترامپ از زمان به راه افتادن کمپینش و به ویژه از زمانی که رییسجمهور شد فراتر از برنامه اقتصادی «سنتی» محافظهگرانه گام برداشته است. همچنانکه خاطرنشان کردهایم او در برخی از موارد در حقیقت انقلابی بوده است: او بیمحابا به نهادهای مرکزی جامعه ما که از طریق آنها دانش را کسب و حقیقت را معلوم میکنیم حمله کرده است . اهداف او دانشگاهها، جامعه علمی و قوه قضاییه ما را دربرگرفته است . البته بیشترین حملات رذیلانه او به رسانههای خبری استاندارد بوده که او بر چسب «اخبار جعلی» را به آنها میزند. طنز ماجرا در این است که برای این رسانهها، بازبینی حقیقت نقش مهمی را ایفا میکند این در حالی است که ترامپ بدون تردید و طبق یک روال عادی بهشدت دروغ میگوید.
این حملات نهتنها در امریکا بیسابقه نیست بلکه آنها همچنین دموکراسی و اقتصاد ما را به تحلیل برده و تباه میسازند و در حالی که هر قطعه از این حملات به خوبی شناخته شدهاند اما واجب است که بدانیم چه چیزی آنها را محرک میسازد و تا چه وسعتی را مورد هدف قرار میدهند. همچنین مهم است که بدانیم چه چیزی در سر ترامپ است: اگر قصد او زدن چنینسازی نیست پس حملات او به نهادهای حقیقت گویی نباید تاثیر آنچنانی داشته باشد.ما همچنین شاهد حملات مشابهی در جاهای دیگر هستیم. اگر ترامپ این جنگ را شروع نمیکرد، کس دیگری بود که آن را شروع کند.
در این متن آنچه جالب است حمایت جامعه تجاری از رییسجمهور ترامپ است که به نظر میآید خیرهکننده و دلسردکننده است بهویژه برای آنهایی که خاطرات ضعیفی از ظهور فاشیسم در دهه 1930 دارند . رابرت اُ. پاکستون، استاد تاریخ نگاری میان توجه ترامپ به ثروتمندان و استراتژیهای پشت ظهور نازیها در آلمان قرابتهایی را ترسیم کرده است. درست همانطور که هسته حمایت ترامپ یک اقلیت متمایز است، هسته حمایت فاشیستها آنقدر ضعیف بود که نتوانند قدرت را بهطور دموکراتیک به دست بیاورند- آنها هرگز نزدیک به اکثریت آرا را کسب نکرده بودند. آنچه ترامپ را به موفقیت رساند، شکلگیری ائتلاف با جامعه تجاری بود درست مثل زمان نازی ها؛ فاشیستها فقط به خاطر حمایت گسترده ائتلاف محافظهکارانی که جامعه تجاری را دربر میگرفت، به قدرت رسیدند.