از دموکراسی غذایی تا جنبش آهسته خوردن

۱۳۹۸/۰۴/۳۰ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۴۹۰۳۸
از دموکراسی غذایی تا جنبش آهسته خوردن

ساره عدالتی |

مقد مه

 امروزه غذا و تغذیه، بیشتر از اینکه تنها ابزار زیستی در جهت تامین نیاز‌های فیزیولوژیک باشد، در گفتمان زندگی روزمره، به‌مثابه یک پدیده اجتماعی، سیاسی و زیست محیطی به آن پرداخته و نقد می‌شود. لیکن مصرف‌کنندگان غذا عمدتا، خود را در خصوص تاثیرگذاری بر نظام‌های غذا و تغذیه قدرتمند نمی‌دانند، نسبت به اثرات زیست محیطی انتخاب‌های غذایی شان احساس مسوولیت نمی‌کنند و منتظر اقدامات سیاستی بالا به پایین هستند. در این مقاله به فرآیند دموکراسی غذایی و محیط زیست به عنوان راهکارهای پیشنهادی در جهت دستیابی به رژیم‌های غذایی پایدار پرداخته خواهد شد و سعی بر‌آن است که به سوالاتی همچون ارتباط بین سرمایه‌داری و نظام‌های غذا و تغذیه چگونه است؟ دموکراسی غذایی و محیط به چه معناست و چگونه می‌توان آن را در جهت بهبود نظام‌‌های غذا و تغذیه فعلی به کار‌برد ؟ پاسخ داده شود.

   سرمایه‌داری و نظام‌های غذا و تغذیه کنونی

بازیگران و چرخش قدرت در نظام‌های غذا و تغذیه فعلی، در نگاه کلان، اندک و تحت تاثیر سازمان‌های چند ملیتی محدود است. چنانکه بر طبق مستندات موجود و بر اساس آمارهای اخذ شده از بازارهایی غذایی جهان، دوازده شرکت اصلی که چهل شرکت واسطه را در زیر مجموعه خود دارد، کنترل زنجیره غذایی جهان را در دست گرفته‌اند و حاکمیت مطلق خود را بر بازار غله، گوشت، محصولات لبنی، روغن، چربی، میوه، سبزیجات، شکر و ادویه جهان، اعمال می‌کنند. به بیانی نظام‌های غذا و تغذیه در سطوح مختلف تولید، عرضه و مصرف علاوه بر اینکه در سطح ملی، تحت تاثیر وضعیت اجتماعی و فرهنگی است، در سطح کلان‌تر، متاثر از اقتصاد سیاسی، تعاملات برون مرزی و روابط فرهنگی، سیاسی، اقتصادی هر کشور با کشورهای دیگر است. جهانی شدن که محصول ادغام اقتصادها از راه بازارهای میان‌مرزی است، منجر به گسترش روابط اجتماعی، فرهنگی اقتصادی و سیاسی میان انسان‌ها از صورت ملی به صورت جهانی شده است، در زندگی روزمره و بر سر سفره غذایی مردم نیز نشت کرده است و نظام کشاورزی، تولیدات غذایی، عادات مصرفی و ذائقه افراد را در کشورها تحت تاثیر قرار داده است. لذا، نظام‌های غذا و تغذیه فعلی ماحصل نظام‌های سرمایه‌داری است که برای نیل به سود بیشتر همواره درصدد ارتقای توان تولیدی و مصرفی بدون توجه به اثرات زیست محیطی آن بوده‌اند و نسبت به تبعات زیست محیطی رژیم‌های غذایی بی‌تفاوت است و از تمامی ظرفیت‌های محیط زیستی استفاده کرده‌اند. افزون بر‌ این در چنین نظامی، روزبه‌روز با تبدیل شدن غذا به یک تجارت جهانی و افزایش مصرف فست فودها، به تدریج فاصله میان مردم و کشاورزی کم شده و ارتباط بین مردم و غذا بیشتر در سطح یک مصرف‌کننده منفعل باقی مانده است .

   دموکراسی غذایی و اهمیت آن

دموکراسی از واژه یونانی دموس به معنای مردم و کراتیا به معنی قدرت برآمده است. دموکراسی از آغاز شکل‌گیری در یونان باستان به صورت مشارکت مستقیم مردم در امور عمومی مطرح گشت، با گسترده شدن جوامع در دوران جدید دموکراسی به مشارکت غیرمستقیم مردم اشاره داشت و در واقع دموکراسی نمایندگی جای خود را به دموکراسی مستقیم یونانی داد. اما در اواخر قرن بیستم، در مبحث دموکراسی، شاهد یک تغییر پارادیم هستیم چنانچه موضوعات جدیدی همچون مسائل زیست‌محیطی و غذا در دموکراسی مطرح گشتند که هر دو به عنوان یک پتانسیل در جهت دستیابی به نظام‌های غذا و تغذیه و رژیم‌های غذایی پایدار می‌توانند کمک‌کننده باشد(8). رژیم‌های غذایی پایدار، الگوهای مصرفی هستند که علاوه بر ملاحظات سلامت، نسبت به حفاظت از زمین و حیوانات دغدغه مند است، همچنین بر وجوه انسانی و مباحث چگونگی توزیع و عدالت در تولید و مصرف غذا در اقشار مختلف جامعه و ملاحظات اقتصادی توجه ویژه‌ای دارد. در دموکراسی محیط زیست، دولت‌ها ملزم به توجه به ترجیحات زیست‌محیطی مردم هستند و این مهم، نیازمند بهبود اصول شفاف‌سازی مدیریت‌ها و مشارکت عمومی در تصمیم‌گیری‌های محیط زیستی از سوی عموم جامعه است. دموکراسی یا مردم‌سالاری غذایی نیز حق همه مردم برای رژیم غذایی پایدار، کافی، مغذی و ایمن را مطرح می‌نماید که شامل حق مشارکت در تصمیم‌گیری و دسترسی شفاف به اطلاعات در ارتباط با آن است. دموکراسی غذایی به خودکارآمدی شهروندی، بهبود سواد غذا و تغذیه شهروندان و درگیری افراد به صورت محلی در حوزه غذا و تغذیه تاکید دارد و در مقابل مفاهیم کنترل و دیکتاتوری غذایی است. تغییرات کوچک، تدریجی و گام به گام در زندگی روزمره، می‌تواند نقطه شروعی باشد برای اینکه سیاست‌های کشاورزی و غذایی را تحت تاثیر خود قرار دهد که در بحث دموکراسی غذایی مطرح است. دموکراسی غذایی تفکر «با غذایی که می‌خورید رای بدهید» ((vote with your fork یک جریان اساسی است، چرا که تصمیمات روزمره‌ای که در انتخاب‌های غذایی خود داریم، اینکه چه می‌خوریم و از کجا تهیه می‌کنیم، اگرچه کوچک هستند اما عملا پیام‌هایی هستند که چه چیزی، برای ما از اهمیت برخوردار است.

دموکراسی غذایی معتقد است که اعمال تغییر در نظام‌های غذا و تغذیه تنها از طریق سیاست‌های بالا به پایین امکان پذیر نیست و به نقش مردم و تصمیم‌گیری‌های روزانه شان بر تغییر تاکید دارد و مصرف‌کننده را نسبت به این موضوع حساس می‌کند که انتخابات برای تعیین سرنوشت غذایی و سلامت وی و نسل‌های آتی‌اش هر روز در حال وقوع است. در واقع، دموکراسی محدود به رای دادن‌های رسمی نیست بلکه می‌بایست به حوزه غذا و تغذیه نیز وارد شود. در واقع مصرف‌کننده با غذایی که می‌خورد، به شرکت تولیدی، بسته‌بندی غذایی و بازاریابی‌اش رای مثبت داده است. به بیان دیگر، ذهن مخاطب در مردم‌سالاری غذایی به چالشی دعوت می‌شود که با سوالاتی همچون با هر انتخاب غذایی به چه سیاستی رای دهید؟ همراه است. رای به کاهش نابرابری‌های تغذیه‌ای، رای به کاهش شیوع چاقی، رای به افزایش دسترسی غذای سالم، رای به کشاورزی مخرب محیط زیست یا کشاورزی پایدار، ترویج کشاورزی محلی و بومی‌سازی کشاورزی، رای به هزینه‌های سلامت کمتر، رای به تولید گازهای گلخانه‌ای کمتر، رای برای سهم غذایی کوچک‌تر، رای برای هدردهی غذایی یا حفظ آن. به عبارتی، هر کدام از انتخاب‌های فردی یک پیام دارند. من غذای سالم می‌خواهم. من محیط زیست سالم می‌خواهم که همه از بطن انتخاب‌ها به نحوی اعلام و خواسته می‌شود.

اما ایده دموکراسی غذایی بطور جدی، توسط چه کسانی مطرح گردید؟ واژه دموکراسی غذایی در دهه میانی 1990 توسط آکادمی سیاست‌گذاری تغذیه بریتانیا و توسط پروفسور Tim Lang مطرح گردید. وی موسس مرکز سیاست‌گذاری تغذیه در لندن است. به اعتقاد وی، دموکراسی غذایی می‌بایست تلاش کند تا در فرهنگ جا باز کند. علاوه بر این غذا به عنوان هسته اصلی فرآیند دموکراسی است. عدالت و برابری در نظام‌های غذا و تغذیه نیز یکی از ابعاد دموکراسی غذایی است.

Welsh  و همکاران نیز در سال 1988 با همکاری انجمن سیاست‌گذاری غذایی تورنتو، بحث دموکراسی و مردم‌سالاری غذایی و نقش شهروندی در ارتباط با غذا را مطرح نمودند. آنها معتقدند که برای حل مشکلات زیست محیطی مرتبط با نظام‌های غذا و تغذیه، نابرابری‌های تغذیه‌ای، گرسنگی و تغذیه ناسالم نباید تنها منتظر تغییرات عمده و بالا به پایین در تغییر ساختاری نظام‌های غذا و تغذیه بود، بلکه با اقدامات در زمینه شهروندی در حوزه غذا، می‌توان برخی از مشکلات را حل کرد. مشارکت مردمی افراد در حوزه غذا و تغذیه از ترویج تغذیه با شیر مادر تا تجارت جهانی غذا می‌تواند راهگشا باشد. حرکات اجتماعی در باب حق بر غذا و انعکاس خبری آن در رسانه‌های مجازی ممکن است گامی در جهت این باشد تا دولت‌ها مشکلات مربوطه را در دستور کار قرار دهند. در دموکراسی غذایی، تمرکز از آنالیز بر روی غذا، به مردم و زندگی اجتماعی روزانه به عنوان قلب نظام‌های غذا و تغذیه می‌رود. سنجش دموکراسی غذایی بر پایه این است که چه میزان افرادی که تحت تاثیر سیاست‌های غذایی قرار می‌گیرند در فرآیند تصمیم‌گیری مشارکت دارند. همیلتون معتقد است که اجزای مختلف نظام‌های غذا و تغذیه از جمله مصرف‌کنندگان می‌بایست در فرآیند تصمیم‌گیری شرکت نماید. این امر علاوه بر فعالیت و تلاش مردمی، روحیه مشارکت‌پذیری را نیز در سیاست‌گذاری می‌طلبد. دموکراسی غذایی مردم را از مصرف‌کنندگان ساکن به شهروندان مسوولیت‌پذیر، فعال، و آگاه در زمینه غذا، تغذیه و سلامت هدایت می‌کند، جنبش‌های اجتماعی را به عنوان یکی از نیروهای مهم اجتماعی که می‌تواند در جهت رسیدن به رژیم‌های غذایی پایدار تسهیل‌کننده باشد را مطرح می‌کند و مردم را به عنوان شهروندان غذایی (Food Citizens) مد نظر می‌گیرد. در واقع مفهوم شهروندی غذایی در خصوص این است که مشارکت مردم در رفتارهای مرتبط با غذا و تغذیه در جهت حمایت و تقویت دموکراسی و نه تهدید برای تغییر در نظام‌های غذایی پایدار محافظ محیط زیست و عدالت‌محور باشد. به بیانی شهروند غذایی کسی است که خود را نسبت به انتخاب‌های غذایی خود متعهد و مسوول می‌داند. دموکراسی غذایی در مقابل مفهوم کنترل غذایی است، دموکراسی غذایی، نه یک اتفاق یک‌شبه، بلکه یک فرآیند است .

   مشارکت شهروندی و ارتباط آن با دموکراسی غذایی

در دهه 1970 اصطلاح مشارکت شهروندی برای اولین‌بار توسط سازمان بهداشت جهانی در بحث مراقبت‌های اولیه بهداشتی مطرح شد. در سال‌های اخیر به نقش مشارکت شهروندی به عنوان یک عنصر محوری در تحقق دموکراسی غذایی و نظام‌های غذایی پایدار توجه بیشتری شده است. بر اساس تعریف Driskell مشارکت بر حسب میزان اختیار در تصمیم‌گیری در دو بعد عدم مشارکت (دستکاری و تقلب، تزئین، مساوات طلبی نمایشی) و بعد دیگر مشارکت که شامل بسیج اجتماعی، مشارکت، مشاوره، مسوولیت‌پذیری مردم و سهیم شدن در تصمیمات، قابل خلاصه شدن است. به عبارتی مشارکت تشریفاتی و ساختی و در مقابل مشارکتی که قدرت واقعی برای اثرگذاشتن بر نتایج فرآیند مشارکت دارد، دو طیف متفاوت هستند، که در حوزه غذا و تغذیه نیز قابل تامل است.

   دموکراسی غذایی در عمل

دموکراسی غذایی فرآیندی است که در آن کنترل نظام‌های غذا و تغذیه توسط مردم عادی تمرین می‌شود که از سطوح پایین فرد و خانواده شروع و به سطوح‌های بالاتر محلی، منطقه‌ای و شهری نیز می‌رسد.

به‌طور مثال، در بعد فردی، خانواده مرکز اصلی دموکراسی در عمل است. با این رویکرد، دیگر غذا خوردن تنها یک عمل فردی و بر‌اساس تمایلات و ذائقه فردی نیست، بلکه یک فعالیت سیاسی است. بطوری که هر تصمیم کوچک و روزمره در خصوص غذا و تغذیه در منزل و آشپرخانه نمایانگر ارزش‌های فردی، مسوولیت‌پذیری اجتماعی و اخلاقیات است. از خرید میوه‌ها و پرتغال‌های محلی در حمایت از کشاورزی بومی تا نه به فست فودها و خوردن غذاهای خانگی، مثال‎‌هایی از مسوولیت‌پذیری افراد در سطح فردی است. قابل توجه است که دموکراسی غذایی به دنبال جست‌وجوی راه‌حل‌های رادیکالی و تغییرات بنیادی و انقلاب در نظام‌های غذا و تغذیه فعلی نیست بلکه به مفهوم بازسازی و اصلاح نظام‌های غذا و تغذیه‌ای است که هم‌اکنون وجود دارند .

   جنبش‌ها و کمپین‌های مرتبط با دموکراسی غذایی

پیاده‌سازی دموکراسی غذایی تنها محدود به تصمیم‌گیری‌های فردی در حوزه انتخاب‌های غذایی نیست و می‌تواند طیف وسیع‌تری از فعالیت‌ها را دربرگیرد. به اختصار به فعالیت‌های کمپین‌ها و جنبش‌هایی در سراسر جهان می‌پردازیم که مثال‌هایی از تمرین و تجربه دموکراسی غذایی و مشارکت فعالانه مردم در حوزه غذا و تغذیه است.

   پروژه دموکراسی غذایی در میشیگان

این پروژه در جست‌وجوی آن است که موجبات افرایش مشارکت عمومی مردم در امر تصمیم‌گیری در حوزه غذا و تغذیه را افزایش دهد و بر‌این اعتقاد است که برای رسیدن به رژیم‌های غذایی پایدار، تک تک شهروندان می‌بایست در دیالوگ عمومی، مشارکت فعالانه داشته باشد. در این پروژه، از جامعه آکادمیک و عموم مردم در جهت افزایش اطلاع‌رسانی در خصوص نظام‌های غذا و تغذیه دعوت می‌شود و به جمع‌آوری راه‌حل‌های آنها در زمینه آینده غذایی بهتر می‌پردازند.

   کشاورزی شهری «Urban Agriculture» و باغچه‌های خانگی

کشاورزی شهری با ایجاد فرصت برای شهروندان در جهت مشارکت در نظام‌های غذا و تغذیه در حوزه تولید، آنها را از صرف مصرف‌کننده بودن دور می‌کند. بر خلاف مدل اقتصادی نئو کلاسیک در نظام غذا و کشاورزی که بر بازار آزاد، رقابت فردی، همکاری شرکت‌های چند ملیتی و سودآوری حداکثری متمرکز است، کشاورزی شهری در جهت بازسازی مفهوم Agriculture به جای Agribusiness خواهد بود که به عنوان یکی از نظام‌های غذا و تغذیه جایگزین مطرح شده است. نظام‌های غذا و تغذیه جایگزین به معنای این نیست که نظام‌های سنتی غذا و تعذیه و به اصطلاح Big Food کنار گذاشته شود، بلکه به این مفهوم است که فرصت‌ها برای مشارکت مردم افزایش می‌یابد .

   جنبش غذا خوردن آهسته «Slow Food »

غذا خوردن آهسته جنبشی است که از سال 1986 در ایتالیا شروع و در اروپا گسترش پیدا کرده است. نهضت غذا خوردن آهسته یا غذای آهسته ابتکار جهانی است که نسبت به پیامدهای محیطی و اجتماعی نظام‌های غذا و تغذیه نگران است، نهضت جهانی را زیر سوال می‌برد و جزئی از جنبش اروپای آهسته است.. کارلوپترینی، خبرنگار ایتالیایی درباره غذاها، اولین کسی بود که در سال 1986 جنبش غذای آهسته را پایه‌ریزی کرد. این اتفاق همزمان با افتتاح شعبه مک دونالد در رم بود. در حال حاضر، این جنبش، به عنوان یکی از بازیگران اصلی در حمایت از غذاهای محلی و بومی مطرح است. جنبش غذای آهسته، فقط مربوط به سلامتی نیست، بلکه یک نوع شیوه زندگی است. اعضای جنبش آهسته خوری می‌گویند» ما معتقدیم که لذت بردن، حق اولیه هر کسی است، بنابراین مسوولیت حفاظت از سنت‌های غذایی و فرهنگی که درک این لذت را ممکن می‌کند هم بر عهده همه مردم است. حرکت آنها بر اساس این مفهوم که «رابطه محکمی بین بشقاب شما و سیاره‌تان وجود دارد» شکل گرفته است. آنها معتقدند که همه مردم در تولید غذا با هم شریک هستند و به‌جای کلمه مصرف‌کننده، شرکای تولید را پیشنهاد می‌کند، چرا که هر فرد با مطلع شدن از فرایند تولید چیزی که می‌خورد، درگیر شدن در آن و حمایت از کسی که آن را تولید می‌کند، بخشی از کار را به عهده گرفته است .

در ایران، می‌توان به فعالیت گروه‌های مختلف خیرین، در‌جهت مبارزه با گرسنگی در گروه‌های آسیب پذیر به عنوان نمودی از دموکراسی غذایی اشاره نمود، اگرچه به نظر می‌رسد که نیاز است در احقاق بهتر آن، با مشارکت فعالانه‌تر، به مطالبه‌گری بپردازند و بر چرخه سیاست‌گذاری در حوزه نظام غذا و تغذیه، موثرتر عمل نمایند. وارد شدن انجمن‌های مردم نهاد محیط زیست و علوم اجتماعی به این حوزه و برپایی دیالوگ‌های شهروندی در حوزه غذا و تغذیه اتفاق خوبی در این زمینه خواهد بود که امید است، به آن توجه گردد.

   نتیجه‌گیری

شواهد علمی، تصاویر، اخبار و گزارشات روزانه، بدون تردید، نشان می‌دهد که می‌بایست بیش از پیش نگران آینده آب، خاک، منابع زیست‌محیطی و تامین غذا و تغذیه سالم برای همه اقشار جامعه بود. دموکراسی غذایی که بر انتخاب‌های غذایی آگاهانه، مسوولانه و متعهدانه مبتنی بر آینده نگری مردم تاکید می‌نماید، می‌تواند دیالوگی نو میان مردم و سیاستمداران این حوزه برقرار‌نماید و در‌جهت اصلاح نظام‌های غذا و تغذیه گام بردارد. سرمایه‌گذاری در زمینه فعالیت در حوزه شهروندی غذا، افزایش مشارکت مردمی در فرآیند سیاست‌گذاری غذا و تغذیه از طریق ایجاد سازوکارهای مدیریتی مشارکت‌جو و همچنین ارتقای سواد غذا و تغذیه در‌جهت انتخاب‌های مسوولانه غذایی از سنین کودکی در این زمینه بسیار موثر خواهد ‌بود، چرا که رهبران آینده، بدون شک، کودکان امروز هستند.

منبع:  شمس

Taadol-08-1